به گزارش خبرنگار حوزه تجسمی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، سید حسام الدین طباطبایی فارغ التحصیل ارتباط تصویری دانشکده هنر و معماری است؛ تصویرسازی و مدیریت هنری در مطبوعات کشور به مدت ۷ سال، کسب بیش از ۱۰ جایزه داخلی و بینالمللی از جمله پادورا (ایتالیا)، برگزیده نمایشگاه تصویرسازی بلگراد، برنده جایزه جشنواره مطبوعات و شرکت در بیش از بیست نمایشگاه گروهی تصویرسازی داخلی و بینالمللی بخشی از فعالیتهای این هنرمند است.
او تاکنون کتابهای بسیاری را در حوزه کودک و نوجوان تصویرگری کرده است که میتوان ۱۰ قصه از امام زمان (ع)، قصههایی از امام جواد (ع)، ۱۲ قصه از امام علی (ع) و یارانش و مواظب جریمه خدا باش را به عنوان مشهورترین آنها نام برد.
در ایامی که فعالیت و هنرهای آیینی و مذهبی با مشکلاتی روبرو شده است، با این هنرمند تصویرگر که بیشتر آثار او مذهبی آیینی است، گفتوگویی داشتیم. متن گفتوگو با استاد طباطبایی به شرح ذیل است:
استاد طباطبایی از آغاز فعالیتهای هنری و تصویرگری خود برایمان بگویید.
من از کلاس سوم ابتدایی نقاشی می کشیدم و شاگرد عمویم بودم. از همان دوران کودکی میگفتم که میخواهم در آینده نقاش شوم؛ به همین دلیل تشویقها و جوایزی که برایم در نظر گرفته می شد، بیشتر مدادرنگی بود. در هنرستان معماری خواندم و در دانشگاه به رشته گرافیک پیوستم. پایان نامه ام را تصویرسازی داستانهای قرآنی از داستان حضرت یوسف (ع) انتخاب کردم. از سال ۸۰ هم با انتشارات شباویز کار حرفهای تصویرسازی را آغاز کردم. از آن زمان به بعد در جشنوارههای داخلی و خارجی از جمله جشنواره جوان، دوسالانه تصویرگری، نیایش، جشنواره کتابهای درسی و ... مقام کسب کردم.
آثار شما برای تصویرگری کتابهای درسی مورد استفاده قرار گرفت؟
بله؛ تصویرسازی کتابهای پایههای سوم، چهارم و پنجم ابتدایی را کار کرده ام.
ژانر تمامی تصویرگریهای شما مذهبی است؟
آثاری که برای کتابهای درسی کار کرده ام، تاریخی مذهبی است؛ اما در حوزه کودک و نوجوان هم آثار مذهبی و هم موضوعات مختلف را کارکرده ام. البته تم کاری من بیشتر به کودک و نوجوان مربوط میشود.
علاوه بر تصویرگری، در رشتههای دیگر تجسمی هم فعالیت دارید؟
بله؛ در زمینه دکوراسیون، مجسمه سازی و نقاشی هم فعالیت دارم و عضو انجمن صنایع دستی هستم.
تصویرگریهایی که شما انجام داده اید، در کشورهای خارجی هم مورد استفاده قرار گرفته است؟
من در کل برای ۲۲۰ کتاب تصویرگری کرده ام که بیشتر با موضوع پیامبران، امامان و وقایع عاشورایی هستند و در کشورهای دیگر به زبانهای مختلف ترکی، آلمانی، آلبانی و... چاپ میشوند. البته آثار بنده در چند کتاب درسی کشور چین هم مورد استفاده قرار گرفته است.
آیا در حال حاضر تدریس دارید؟
در کل ۸ سال سابقه تدریس تصویرگری در جاهای مختلف دارم؛ اما الان دیگر تدریس نمی کنم؛ زیرا تمایل دانشجویان به یادگیری کمتر شده است. البته تعدادی از اساتید نقاشی، مجسمه و ارتباطات تصویری که میخواهند یک نظمی در فرم، رنگ و کاراکترهای کارهایشان ایجاد کنند نزد من میآیند، اما از پذیرفتن شاگرد مبتدی معذورم. ترجیح می دهم که آموزشهای ابتدایی را جای دیگر بگذرانند و برای تولید آثار حرفه ایتر و تخصصی نزد من بیایند.
درباره تکنیک کارتان کمی توضیح دهید.
تکنیکهایی که من کار میکنم؛ پیشینه تاریخی نقاشی قهوه خانهای دارند که اگر کسی عاشقش نباشد، نمی تواند آنها را خوب دنبال کند.
یعنی هنرجوها به دلیل سختی از این تکنیک فاصله میگیرند؟
خیر؛ سختی ندارد فقط عشق می خواهد؛ روش آموزش این تکنیکها منحصر به فرد بوده و در اینترنت و ... موجود نیست که بچهها با یک سرچ آن را دریافت و سپس کپی کنند. متاسفانه در حال حاضر تمام تصویرسازیهای ایرانی شبیه خارجیها شده است. هنرجویان به جای اینکه یاد بگیرند کاراکتر و شخصیت ایرانی بسازند، از فرم و دفرمهای خارجی استفاده میکنند و سریعاً به نتیجه می رسند و در جشنوارهها هم مورد تشویق قرار میگیرند. در صورتی که وقتی این آثار را ورق میزنی، تعدد فرهنگها مشاهده میشود و رنگ و بویی از هویت ایرانی، ملی و مذهبی به مشام نمیرسد. در واقع این تصویرگریها یک هویت شرقی، اروپایی، آمریکایی و یا آلمانی دارند و بدون ریشه ملی هستند.
نقاش بودن شما چقدر کارتان را در زمینه تصویرگری آسوده کرد؟
سبک من در تصویرسازی ریشه در آنالیز نقاشی قهوه خانهای دارد. یعنی براساس علاقه زیادی که به نقاشی ایرانی داشتم، به یک ساده گرایی در نقاشی قهوه خانهای رسیدم و مدام آن را برای کودک و نوجوان سادهتر کردم. برای آنکه به لحاظ فرمی و سرعت عمل هم به نتیجه برسم، فضاهای شخصی خلق کردم که هرکدام برگرفته از نقاشی ایرانی است. خوشبختانه تخصص اصلی من در کارهای مذهبی و عاشورایی معنا میشود.
درباره آثار اخیرتان در گالری نجما توضیح دهید.
من در طول سال به تصویرگری، فضاهای تصویری سازی و به ویژه مفاهیم مذهبی فکر می کنم و تقریبا هر روز با آن سر و کار دارم. سفارشها را هم به یک ناشر آلمانی محدود کرده ام و سعی می کنم گزیده و دلی کار کنم. در نمایشگاه گروهی اخیر که در گالری نجما برگزار شد، ۵ اثر از آثار من به نمایش درآمد. در این آثار سعی کردم که برداشتهای متفاوتی از نمادهای عاشورایی داشته باشم. این آثار ده نقاشی و تصویرسازی از سر مبارک حضرت امام حسین (ع) هستند که در آنها برخوردهای متفاوت دنیا، طبیعت، حیوانات، ادوات جنگی، نیزه ها، شمشیرها، اسب ها، شیر، آفتاب، گل و... با امام حسین (ع) دیده میشود و در کل یک بهار عاشورایی است.
یک اثر عاشورایی که پر از حزن و اندوه است را چطور می توان تبدیل به بهار کرد؟
درست است که آمدن محرم غم و سوزی به همراه دارد، اما بچه شیعهها یک نشاطی میگیرند. این از عنایات خدا و امام حسین (ع) است که زنده نگه داشتن عاشورا نشاط دارد. سعی کردم در این آثار با زبان تصویر، جمله مشهور حضرت زینب (س) که میفرماید «من بجز زیبایی در کربلا چیزی ندیدم» را بیان کنم و از زیاده گویی بپرهیزم؛ زیرا در دنیای امروز زبانهای مختلفی برای گفتن حرفها وجود دارد. در زمان انسان نخستین که زبان به وجود نیامده بود، آنها نیازهایشان را نقاشی می کردند، اما امروزه این قدر مورد هجمه تصاویر قرار گرفته ایم که دچار گیجی و توهم شده ایم.
نقش خودتان و دیگر تصویرگران را در شکل گیری شخصیت یک کودک تا چه حد مهم میدانید؟
کودک را هرچه از واقعیت دور کنیم گیجتر میشود؛ آنوقت ما با کارهایمان نویسندههای متوهم را به توهم بیشتر تشویق میکنیم. با وجود اینکه بچه ما هنوز در خوردن و آشامیدن مشکل دارد، در دنیاهای رویایی و متوهم مانند افسانههای غربی، وهم و خیال پردازی سیر میکند. ما میتوانیم خیلی ساده داستانهای واقعی زیبا را به کودک یاد دهیم تا بتواند در مدرسه و جامعه بین ناهنجاریها رفتار صحیح و تصمیم درست را داشته باشد؛ نه اینکه با داستانهای دیو و پری و ... بزرگ شود و ببیند در واقعیت چنین چیزی وجود ندارد. کودک باید یاد بگیرد که در دنیای واقعی باید از خیابان عبور کند نه اینکه پرواز کند. اگر کودک آسیب میبیند، ما به عنوان تصویرگر و نویسنده مقصر هستیم.
جایی گفته اید که نویسنده مذهبی نداریم؛ در این باره توضیح دهید.
ما در کشور نویسنده مذهبی نداریم بلکه کپی بردار مذهبی داریم. کپی کارهایی که قرآن را میخوانند و همان داستان را مستقیم در متن میآورند یا عین روایت یک حدیث را مینویسند. من تا به حال به نویسنده اسلامی خوبی که مطالب جدید بنویسد، بر نخورده ام. به همین خاطر دو کتاب اخیرم که درباره عاشور میباشد را خودم نوشته و خودم هم تصویرسازی کرده ام. یعنی متن آن حاصل اندیشه خودم است. ممکن است وقتی درباره سر بریده امام حسین (ع) صحبت میکنیم، عدهای بگویند که بیان و تصویرگری این موضوع برای بچهها پیامد درستی ندارد، اما من این داستان را با رنگهای مختلف به گونهای تصویر کرده ام که احساس می شود باغی از گل است. حتی در شمایل سر امام حسین (ع) گل روییده و عمامه او پر از گل و مرغ و رنگهای شاد است. این کار کمک میکند تا کودک ببیند که شهادت زیباست.
از آنجا که نویسندهها به اعماق موضوعات نفوذ نمیکنند و خیلی ظاهری به آنها میپردازند، ناشران هم همین رویه را قبول دارند لذا من تمایل دارم که اندیشه و احساساتم درباره وقایع مذهبی را خودم نشان دهم و آثاری متفاوت نسبت به گذشته ایجاد کنم.
آیا عملکرد مسئولین برای مقابله با تضعیف آثار آیینی مذهبی رضایت بخش بوده است؟
مسئولین به اندازه عقل و وسعت درک خود تلاش میکنند؛ یعنی درکی که مسئول متخصص، نیمه متخصص یا عامی دارد در همین حد است و نباید توقع بیشتری داشته باشیم. در ایران ۸۰ میلیون آدم که از لحاظ هنرمندان عامی، اما در عین حال عاشق و عارف امام حسین (ع) هستند زندگی میکنند. در همین ایام میبینیم که مردم ما در گوشه و کنار شهرها تکیه عزاداری برپا کرده اند، سیاه پوشیده و از جان و مالشان نذری میدهند، اما متاسفانه در قشر هنرمندان کسی تمایل به بروز عقاید عاشورایی و برگزاری نمایشگاه عاشورایی ندارد. عدهای از آنان با افتخار میگویند که ما مذهبی نیستیم؛ درصورتی که در دنیا هیچ چیز غیرمذهبی نداریم. هر کس بگوید من مذهبی نیستم، جاهل است. همه کارهای انسانهای جهان در طول روز مذهبی است، یا در حزب خدا و یا در حزب شیطان .
برخی از هنرمندان می گویند که آثار مذهبی بیننده و تماشاگر ندارد، آیا این حرف را قبول دارید؟
کار مذهبی این نیست که صرفاً با موضوع ائمه و پیامبران باشد. اگر برای آموزش، پرورش و پیشرفت علمی کودکان هم کار کنید، نامش مذهبی است. اما باز اساتید براساس جهل آن را کار فانتزی مینامند. در صورتی که کار فانتزی وجود ندارد. از کودک یک ساله تا انسان صد ساله را می توان مخاطب قرار داد، اگر اثر یک هنرمند منجر به جهل انسانی شود کار او شیطانی و اگر هدایتش کند کار او الهی است.
به نظر شما هنرمندان ما تا چه حد تحت تاثیر نظر غربیها قرار گرفته اند؟
غربیها لیدرهای ما را خریده و بعضی از آنها هم به این خودفروختگی افتخار می کنند. در جامعه هنری امروز هرکسی که به تظاهر می رسد، جذابتر میشود. اینها هنرمندان متعهد به فرهنگ ایرانی اسلامی نیستند و فقط ظاهری از هنر ایرانی را حفظ کرده اند که این حفظ ظاهر هم ماندگار نخواهد بود. در حال حاضر لطافت، روح و نور آثار تصویرگری استادان از آنها گرفته شده و دچار خلسه بی روح و بی ذوقی هستند و به نوعی تیر در تاریکی می اندازند. تنها چیزی که در آثار باقی مانده، تقلید از رنگ و لعاب غربی است و محتوایی در آنها دیده نمیشود. اگر رنگ را حذف کنی، هیچ عنصر زیبای دیگری دیده نمیشود. برای همین است که میگویند فلسفه و منطق از هنر عقب مانده است. در حال حاضر هنرمندان مختلف حجمی از تصاویر بدون محتوا را تولید میکنند؛ در صورتی که قبلا فیلسوفها حرف میزدند و نقاشها و هنرمندان کار میکردند.
برای گذر از این بحران فرهنگی هنری چه پیشنهادی دارید؟
در تمام دنیا خوبی خوب و بدی بد است. میتوانیم اندیشههای بزرگان، اندیشمندان و فلاسفه را با تصویرگری درست به جهان بشناسانیم. اگر چیزی خدایی نباشد، همه موجودات میفهمند. امروز روز لشکر کشی شیطان است. شیطان با تمام نیروهایش دنیا را قبضه کرده و جلوه بیرونی پیدا کرده است. نمیگویم هنرمند باید بتواند از این منجلاب بیرون بیاید، چون کار هرکسی نیست؛ اما حداقل آب در آسیاب دشمن نریزد. به دلیل پول و قدرت و شهوت خیلی از هنرمندان رنگ و لعاب باختند و از حقیقت دور شدند. در چنین شرایطی باید توکل کرد و به خودباوری رسید و تلاش و کار جهادی را از یاد نبرد.
ناشران تا چه حد به این موضوع دامن میزنند؟
آنها به دلیل سود مالی ذائقه کودک و نوجوان را تغییر داده اند. یعنی به جای اینکه از نویسنده بخواهند از مفاهیم ایرانی اسلامی یک مبحث خلاق و واقعی استخراج کند، می روند یک چمدان متن و تصویرگری که معلوم نیست از کجا آمده میآوردند و جلوی ویراستار میریزند و میگویند که می خواهیم در یک ماه صد عنوان کتاب چاپ کنیم. حتی برخی از ناشران مطرح هم در این دایره قرار میگیرند.
به نظر شما بزرگترین مشکل محتوایی و تصویری کتابهای کودک چیست؟
تاکنون مجموعه کتابهای کودک خیلی به من هدیه داده اند یا در نمایشگاه کتاب به اصرار فرزندم خریده ام، اما وقتی هرکدام را میخوانی فرهنگ سکولار در آن موج می زند. این فرهنگ از دوره رنسانس به بعد باب شد که انسان بدون خداست. انسان برای انسان، هنر برای هنر و... یعنی هنگام تصویرگری هیچ حقی نداری که به مفاهیم متعالی فکر کنی. فقط می توانی برای یک شخصیت انسانی یا حیوانی یا مکانی یا زمانی شرایطی در نظر بگیری، می توانی انسانی بدون روح، بدون فهم، بدون امام و رهبر را تصویر کنی. در صورتی که خود غربیهای بی اخلاق و بی دین عقاید ظالمانه خود را بر سر دیگران میکوبند و بدون اجازه رهبرشان هیچ کاری انجام نمیدهند. چون میدانند اگر جوامع آگاه شوند دیگر زیر بار زور نمیروند. حال ناشر ما می رود و این فرهنگها را می خرد. تمام کتابها را که ورق بزنی، میبینی آرزوها از سقف خانه مردم بالاتر نمی رود، یعنی تمام آرزوهای یک کودک در ماشین و مادیات، خوردن و پوشیدن و خواستههای انسانی خلاصه میشود.
با توجه به اینکه شما سالها به عنوان مدیر هنری و تصویرگر با مطبوعات کار کرده اید، علت اقبال کم مخاطبان از مطبوعات را چه میدانید؟
الان اگر مطبوعات ضعیف شده اند، باید دید که چه چیز قوی شده است؟ ما باید ببینیم چه تعداد از نخبگان و لیدرهایمان به سمت عریان شدن، تظاهر و بی عقلی رفته اند. متاسفانه عوام گمراه کاری به عقل ندارند و فکر میکنند که این سبک زندگی یک مد است. جامعه آدم بی سواد و بیمطالعه را سریعتر میپذیرد. در صورتی که همه این مسائل موجب میشود کشور به یک جامعه دور از مطالعه تبدیل شود. از طرفی جذابیت مطبوعات تا حد زیادی هم به مطالب روشنگر، درج مسائل روز جامعه، دیدگاه تخصصی مدیران آن به بخش فرهنگ و هنر و توجه به سلایق فردی خوانندگان بستگی دارد.
در چنین شرایطی برای جذب مخاطب به سمت مطبوعات باید چه کار کرد؟
برای اینکه مردم جذب مطبوعات و خواندن شوند، باید نیازهای مخاطب را برآورده کرد. در این راه میتوان از دیدگاه نخبگان فرهنگی، ورزشی، علمی و... بسیار استفاده کرد.
استاد علت گوشه نشین شدن عدهای از تصویرگران چیست؟
هنرمندان در یک سنی دست به عصاتر راه میروند و در دورههای مختلف هنری عزلت نشین شده و باز تشویق میشوند که به صحنه بیایند. وقتی از بیرون به کار خودت نگاه میکنی، تصمیم میگیری که بهتر و معقولتر رفتار کنی. اما باید سراغ این اساتید رفت و تا زنده هستند از آنها استفاده کرد. البته وضعیت اقتصادی هم در این گوشه نشینی موثر است.
گفت و گو از زهرا علیزاده
انتهای پیام/