به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، صدای کشیده شدن زنجیر روی زمین سکوت سحرگاهی زندان را شکست. هوا هنوز گرگ و میش بود و پروژکتوری روشناییبخش محوطه بود. حسینعلی به سختی حرکت میکرد. با دیدن طناب دار، اندک رمقی که در وجودش بود را از دست داد. با مرگ فقط چند دقیقه فاصله داشت.
در گوشهای از محوطه زندان مسؤولان قضایی بابل در حال صحبت با پدر و مادر مقتول بودند تا شاید بتوانند رضایت آنها را کسب کنند. مادر مقتول به هیچ عنوان حاضر به رضایت نبود و حرفش فقط اجرای قصاص بود.
حسینعلی ناامید از بازگشت به زندگی، نگاهش را به زمین سرد زندان دوخته بود. صحنه قتل مثل فیلمی با سرعت از مقابل چشمانش میگذشت. ۲۹ آذر سال ۹۵ بود. قرار بود آن روز پایان یک اختلاف قدیمی خانوادگی باشد.
وارد دادگاه بابل شدند و ساعتی بعد بیرون آمدند. در مقابل دادگاه با برادرزنش که ۳۶ بهار از زندگیاش گذشته بود، درگیری لفظی پیدا کرد. خشم تمام وجودش را گرفته بود. به سمت ماشینش که کنار خیابان پارک بود، رفت. سلاح شکاری را از آن بیرون آورد و به سمت ابراهیم نشانه گرفت. همه با دیدن این صحنه شوکه شده بودند. انگشت را روی ماشه فشار داد و صدای شلیک گلوله و گریه و زاری زنان سکوت را شکست. حسینعلی بعد از چند ثانیه مکث تازه فهمید چهکار کرده است. سریع سوار ماشین شد و پایش را روی پدال گاز فشار داد. میخواست از شهر فرار کند، اما این فرار فقط چند کیلومتر دوام داشت و خیلی زود دستگیر شد.
در اداره آگاهی متوجه شد گلوله، مرگ برادرزنش را رقم زده است. دنیا روی سرش خراب شد. ابراهیم جگر گوشه پدر و مادر بود و نمیدانست چطور به صورت آنها نگاه کند. حتی جرات رو به رو شدن با همسر و دو فرزندش را هم نداشت.
چند ماه بعد دادگاه برگزار شد و پدر و مادر ابراهیم گفتند فقط قصاص میخواهند و از خون پسرشان نمیگذرند.
سه سال با کابوس اجرای حکم برای او گذشت و دیروز آخرین ملاقات را با خانوادهاش داشت و نامش در فهرست اجرای حکم قرار گرفت. با صدای مامور زندان به خودش آمد. باید به سمت چوبه دار میرفت. مسؤولان قضایی همچنان در حال صحبت با اولیای دم بودند تا شاید رضایتشان را کسب کنند. خودش هم آخرین تلاشش را کرد دل پدر و مادرزنش را راضی به گذشت کند.
تلاشها بیفایده بود و مرغ اولیای دم یک پا داشت؛ فقط قصاص. بعد از انجام مقدمات و نوشتن وصیت، طناب دار دور گردنش گره خورد و زیر پایش خالی شد. بدنش شروع به لرزیدن کرد. مادر مقتول تحمل دیدن مرگ دامادش را نداشت، فریاد زد «میبخشم. میبخشم.»
ماموران زندان زیر پای حسینعلی را گرفتند و او را پایین آوردند. پزشک شروع به عملیات احیا کرد و دقایقی بعد آمبولانس آژیرکشان از در زندان بیرون آمد و به سمت بیمارستان آیتا... روحانی بابل حرکت کرد.
رئیس کل دادگستری استان بابل در این باره گفت: قاتل، داماد خانواده مقتول است و دو فرزند دارد و خانواده مقتول هم پس از چند ساعت تلاش و گفتوگوی مسؤولان و معتمدان حاضر در محل و به محض به اجرا در آمدن حکم، بخشش را اعلام کرد.
یکی از مسؤولان بیمارستان هم گفت: این بیمار صبح دوشنبه به بیمارستان منتقل شد و در حال حاضر در بخش مراقبتهای ویژه بستری است قلب و کلیهاش مشکلی ندارد، اما سطح هوشیاری او مشخص نیست. در حال حاضر دارو میگیرد و باید تا دو روز دیگر صبر کرد تا میزان هوشیاری و فعالیت مغز مشخص شود.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/