پدر شهید حمیدرضا اسداللهی گفت: همانطوری که به فرزندش در وصیت اشاره کرده است، کارهایش را بر پایه زندگی برای امام‌زمان (عج) قرار داد، از سفر که برگشتیم استعفای خود را امضا کرد و فعالیت خود را بیش از پیش برای مولایش امام‌زمان (عج) شروع کرد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شهدای اسلام برای اینکه خود را به مقام شهید بودن برسانند اساس زندگی خود را بر پایه رضایت خداوند و اهل‌بیت (ع) گذاشته و مقام، شغل، همسر و فرزندان خود را برای مولایشان امام‌زمان (عج) فدا کردند و در راه حریم اهل‌بیت (ع) از جانشان گذشتند.

پدر شهید مدافع حریم اهل‌بیت (ع) حمیدرضا اسداللهی که در سال ۱۳۹۴ در خان طومان سوریه به شهادت رسیده است، خاطره استعفا دادن حاج حمید را از وزرات بهداشت برای خدمت بیشتر در راه اسلام و ولایت برایمان تعریف کرد.

شهیدی که شغل خود را برای زندگی امام‌زمانی (عج) رها کرد

حاج حمید آقا ۸ سال کارمند رسمی وزارت بهداشت بود، در سال ۱۳۹۰ خداوند توفیق داد من و پسرم به سفر حج مشرف شویم، ایشان در این سفر به من گفت می‌خواهم از وزرات بهداشت بیرون بیایم و استعفا بدهم.

من با او مخالفت کردم و گفتم «بابا الان شما در موقعیت خوبی قرار دارید، شاید بالای ۹۰ درصد از جوان‌ها آرزو دارند به جای شما این پست را داشته باشند، شما الان بیمه‌اید و حقوق ثابت دارید، آینده شغلی شما تأمین است.»

خنده سردی به من کرد و گفت «بابا روزی ما دست خدا است، وزارت بهداشت و دیگر موقعیت‌ها در برابر قدرت و تقدیر خداوند معنایی ندارد.»

به او گفتم «بابا تصمیم شما برای ادامه زندگی بعد از اینکه استعفا دهید چیست؟» مستقیم به من حرفی نزد، اما گفت «من وقتی در وزارت بهداشتم از خود اختیاری ندارم و آزاد نیستم، حتی برای یک اردوی جهادی که می‌خواهم بروم باید چند نفر را ببینم، من در سال حداکثر سه بار می‌توانم در کار‌های فرهنگی مثل اردو‌های جهادی حضور یابم.»

همانطوری که به فرزندش در وصیت اشاره کرده است کارهایش را بر پایه زندگی برای امام‌زمان (عج) قرار داد، از سفر که برگشتیم استعفای خود را امضا کرد و فعالیت خود را بیش از پیش برای مولایش امام‌زمان (عج) شروع کرد.

شهیدی که شغل خود را برای زندگی امام‌زمانی (عج) رها کرد

حاج حمید کار اداری خودش را رها کرد تا بتواند آزاد باشد و راحت کار کند، پژوهش‌های قرآنی و مهدوی خود را شروع کرد و عضو خادم پژوهشی افتخاری مسجد جمکران شد.

تشکلی را با دوستان خود برای کار‌های جهادی را‌ه‌انداخت و فعالیت خود را در گروه‌های جهادی شروع کرد؛ شبی در جمع خانوادگی می‌خواست چیزی بگوید، اما بغضی در گلویش بود و سخت می‌توانست حرف بزند، گفت «بابا ما در تهران تمام امکانات در اختیارمان است، هر چیزی بخواهیم به دست می‌آوریم، غافل از اینکه برای تهیه همین نان و گوشت افرادی هستند در روستا‌های دور افتاده که به سختی می‌توانند کار کنند و همین گوشت را بخرند، آن‌ها حدود ۷۰ سال از سنشان می‌گذرد و به جرأت می‌شود گفت یک‌بار هم به زیارت مولا علی ابن موسی‌الرضا (ع) نرفته‌اند و آرزو دارند یک‌بار هم که شده است به این سفر بروند، اما به دلیل مشکلات مختلفی از جمله مسائل مالی نمی‌توانند مشرف شوند.»

حاج حمید هزینه‌های سفر افرادی را که نمی‌توانستند به مشهد بروند تأمین می‌کرد و، چون دغدغه فرهنگی داشت، با طلبه‌ها صحبت می‌کرد و همراه کاروان آن‌ها را می‌فرستاد.

ارتباط‌های برون مرزی‌اش را به لبنان، یمن، عراق و پاکستان افزایش داد، زمانی که مادر شهید عماد مغنیه فهمید حاج حمید شهید شده است برای مراسم حاج حمید به ایران آمد و گفت: اگر ایشان شهید نمی‌شد من تعجب می‌کردم.

جالب بود از لبنان، عراق، یمن و پاکستان برای ما مهمان می‌آمد و در سالگردش چند نفر از بچه‌های یمن آمدند و شعری را که برای ایشان سروده بودند خواندند.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.