به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ارسلان زمانی که به قصرشیرین رسید متوجه شد کیف دستیاش که حاوی کارتهای بانکی، مقدار زیادی پول نقد، شناسنامه و کارتهای شناساییایش بوده را گم کرده است.
ارسلان در حالی که غرق فکر و خیالات تمامنشدنی خود بود بازگشت به شهر دالاهو که کیفش را آنجا جا گذاشته بود هم بیفایده میدانست، چرا که با خود فکر میکرد کسی که آن را پیدا کرده حتما با خود برده و دستیابی به او غیرممکن است.
او با خودش فکر میکرد کیفی که ۱۴۵ هزار دینار عراقی و ۲۵۰ هزار تومان پول نقد در آن باشد، آنقدری وسوسهانگیز هست که یابندهاش فکر پس دادن آن را هم نکند، این فکر آنجایی آزاردهندهتر شد که شناسنامه و کارت ملی، کارت پایان خدمت، گواهینامه و دیگر مدارک شناسایی هم داخل کیف بود، مدارکی که برای گرفتن المثنی آنها باید کلی دوندگی میکرد.
ارسلان که مستأصل و درمانده از این پیشامد شده بود ناگهان نوری به قلبش تابید و با این تفکر که مال حلال گم نمیشود دلش روشن شد که اموال گم شدهاش را پیدا خواهد کرد، اما چگونه خود او هم نمیدانست.
غرق در همین تفکرات بود که تلفن همراهش به صدا درآمد، شخصی آنطرف خط خود را سروان «مصیب محمدی»، رئیس کلانتری مرکزی شهرستان دالاهو معرفی کرد، خبر خوشحال کنندهای برای ارسلان داشت، در عین ناباوری عنوان کرد که وی کیف گم شدهاش را پیدا کرده است.
این تماس آنقدر ناباورانه بود که ارسلان آن را یک شوخی تلقی کرده و به آن اهمیتی نداد، با خودش فکر کرد که حتما کسی قصد دارد سر به سرش بگذارد به همین خاطر دیگر پیگیر تماس نشد.
هنوز چند دقیقهای از تماس اول نگذشته بود که باز هم محمدی با ارسلان تماس گرفت حرفهای اولیه تکرار شد و از او خواست که هرچه سریعتر خود را به کلانتری مرکزی شهر دالاهو برساند.
اینبار ارسلان مطمئن شد که خواست خداوند چیز دیگری بوده و برخلاف همه حدس و گمانهایش، ماموران پلیس فرشته نجاتش شده اند، او با سرعت به دالاهو برگشت و خود را به کلانتری مرکزی شهر رساند.
ارسلان آنچه را که میدید باور نمیکرد، کیف دستی که گم کرده بود و امیدی به یافتنش نداشت الان سالم و دست نخورده جلوی چشمانش بود، برای اطمینان داخل کیف را هم نگاه کرد، ۱۴۵ هزار دینار عراقی و ۲۵۰ هزار تومان چک پول به همراه مدارک شناسایی همه بودند.
او برای رئیس کلانتری و دیگر کارکنان تعریف کرد که از شهر کرمانشاه عازم قصرشیرین بوده، اما در شهرستان دالاهو مجبور به توقف و انتقال مبلغی وجه از طریق دستگاههای عابربانک شده است و همانجا بوده که کیف دستی خود را فراموش کرده و زمانی که متوجه فقدانش میشود که به شهر قصرشیرین رسیده است.
ارسلان هنگام خروج از کلانتری مرکزی شهر رو به کارکنان کرد و گفت: امروز یقین پیدا کردم که پلیس حافظ واقعی مال و جان مردم و یاور مظلومان و بیپناهان است و هر جایی که باشم امانتداری سروان محمدی و دیگر کارکنان زحمتکش پلیس را با افتخار اعلام میکنم.
منبع: فارس
انتهای پیام/