توافقنامه صلح میان آمریکا و طالبان پس از یک و نیم سال مذاکره، شنبه هفته جاری (۱۰ حوت/ اسفند) توسط نمایندگان دو طرف در دوحه قطر به امضا رسید.

بر اساس این توافقنامه، نیرو‌های ناتو باید ظرف ۱۴ ماه به طور کامل از افغانستان خارج شوند و در مقابل، طالبان نیز تعهد داده اند که از خاک افغانستان هیچ تهدیدی علیه منافع آمریکا صورت نگیرد.

در این توافقنامه همچنین آمریکا تعهد کرده است که ۵ هزار زندانی طالبان را تا قبل از آغاز مذاکرات بین الافغانی در تاریخ ۲۰ حوت/ اسفند از زندان‌های دولت افغانستان آزاد کند! این موضوع مخالفت شدید دولت افغانستان را در پی داشت و اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان یک روز پس از امضای این توافقنامه در یک نشست خبری تاکید کرد که هیچ تعهدی برای آزادی زندانیان طالبان وجود ندارد و اساسا آمریکا از چنین حقی برخوردار نیست که درباره آزادی زندانیان دولت افغانستان تصمیم گیری کند.

توافقنامه صلح میان آمریکا و طالبان دارای ابهامات فراوانی است و انتقادات زیادی را میان سیاسیون، تحلیلگران و مردم برانگیخته است. علاوه بر اینها، مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا پس از امضای این توافقنامه در مصاحبه با شبکه سی بی اس گفت که بندهای محرمانه ای در متن توافق با طالبان وجود دارد که به کنگره ارائه خواهند شد.

در همین راستا «یاسر محسنی»، آگاه و فعال سیاسی افغانستان در گفتگو با خبرنگار حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان،  ابعاد مختلف این موضوع را تشریح کرده است که متن کامل این گفتگو را در زیر مشاهده می کنید:

ررر

به صورت کلی مواد توافقنامه آمریکا و طالبان را چگونه ارزیابی می کنید؟ آمریکا مشخصا چه امتیازی از این توافق کسب کرده است؟

این یک توافقنامه صلح است اما صلح واقعی بعید به نظر می رسد و اقلا فعلا نمی توان به آن خوشبین بود، چون شکاف های اعتقادی و ایدئولوژیک از یک سو و شکاف های کلان سیاسی از سوی دیگر بین سه ضلع طالبان- آمریکا- جناح های اداره مرکزی در کابل وجود دارد که بعید به نظر می رسد به راحتی حل و فصل شوند.

یک مورد دیگر هم مزید بر علت می شود؛ همانطور که عموما دستگاه های دیپلماسی در جهان نسبت به عهد شکنی های ترامپ و تیمش بدبین هستند، این بدبینی بین طالبان از ابتدا تاکنون وجود دارد که مبادا ترامپ بنا به هر دلیلی زیر آنچه دولتش تعهد و امضا کرده است بزند! اما در کل نظر به اینکه طالبان به عنوان شهروندان افغانستان بعد از مدت های مبارزه علیه نیروهای خارجی اکنون این فرصت را به دست آورده اند تا به کشورشان بازگردند و اگر اساسا از این زاویه بنگریم که صلحی در کار باشد و لو با گذر زمان می توان خوشبین بود.

محورهای چهارگانه توافق، خروج نیروهای آمریکایی، تعهد طالبان برای قطع رابطه با گروه‌های تروریستی مثل القاعده، آتش‌بس و گفتگوی مستقیم طالبان با دولت افغانستان برای آینده افغانستان منطقی و مفید است اما مجددا اساس و روح این توافق اعتماد و راستی آزمایی از سوی آمریکا است.

اول اینکه آیا آمریکا متعهد به خروج نیروهای خود از افغانستان خواهد بود؟ یا همانطور که فعلا هم زمزمه هایی از اتاق های فکر آمریکا به گوش می رسد، احتمال بازگشت نظامیان آمریکایی بنا بر شرایط جدیدی که خود آنها مناسب می بینند به افغانستان وجود دارد.

همچنین تعهد آمریکا به عنوان متحد استراتژیک افغانستان پا برجا خواهد بود و این تعهد، پروسه ساختن حاکمیت و لو نسبی برای اداره امور کشور، پرداختن به زیربناها و برنامه های توسعه ای کشور است که این مورد هم گنگ و مبهم به نظر می رسد.

آیا آمریکا شمار نیروهای خود را کم می کند و همراه با نیروهای اطلاعاتی داخل پایگاه های خود می ماند و افغانستان را در این دوره گذار به حال خود واگذار می کنند؟ آیا شاهد فاز جدید هرج و مرج رها شده خواهیم بود یا برای اینکه افغانستان محل نفود قدرت ها و محلی برای رقابت حاد پاکستان و هند تبدیل نشود، طبق تئوری معروف هیلاری کلنتون، برای کشورهای جنگ زده هرج و مرج خلاق و مدیریت شده را در کشور خواهیم دید تا همچنان جغرافیای جنگ باقی بماند و بستری برای بازگشت نیروهای آمریکایی بعد از انتخابات دوره دوم دونالد ترامپ باشد؟!

و اما درباره اینکه آمریکا چه امتیازاتی از این توافق به دست آورده است باید گفت طالبان سوای این توافق به لحاظ نظامی در افغانستان حضور موثر داشتند. آنها توانسته بودند به لحاظ سیاسی با قدرت های آسیایی بلوک مقابل آمریکا روابط ایجاد کرده و رفت و آمد کنند. آنها پایگاه های سنتی خود را در مناطق قبایلی پشتون نشین دو سوی مرز افغانستان و پاکستان داشتند و منابع مالی شان از راه های معمول و سنتی و بعضی کمک های عربی همواره مهیا بود. این توافق به نفع آمریکا بود که اولا حضور معمول طالبان رسمی شود؛ گرایش آنها سمت محور مقاومت کم شود و نهایتا برای آینده زمینه طبیعی هرج و مرج خلاق وجود داشته باشد.

دولت افغانستان در روز امضای توافقنامه و پیش از آن رسما اعلام کرد که با برخی مواد آن مخالف است؛ چرا و چگونه آمریکا علیرغم مخالفت کابل این توافقنامه را امضا کرده است؟ جالی خالی نمایندگان افغانستان در مراسم امضای توافقنامه حکایت گر چه چیزی است؟

آمریکا حدود یک و نیم سال پیش بعد از اینکه ترامپ برنامه راهبردی خود برای جنوب آسیا را اعلام کرد تصمیم به راه اندازی مذاکرات صلح با طالبان گرفت؛ سپس نماینده تعیین کردند و دید و بازدیدها را در چندین کشور منطقه از جمله قطر شروع نمودند؛ بعد خودشان برنامه تعیین کردند، خودشان پیش رفتند و چند بار کنسل کردند! سپس دوباره آشتی کرده و مذاکرات را از سر گرفتند! تا  رسید به روز امضای توافقنامه! اداره مرکزی در کابل صرفا در جریان توافقات نهایی هر دوره توسط سفرهای زلمی خلیلزاد (نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان) به کابل قرار می گرفت.

اینکه این مذاکرات چرا این همه مدت را در بر گرفت طبیعی است؛ برای اینکه پروسه های صلح، جنگ و موارد بزرگ به عنوان تاکتیک های انتخاباتی در آمریکا مورد استفاده روسای جمهور آن کشور قرار می گیرد و دوم اینکه مساله صلح و جنگ با طالبان تابع استراتژی کلان جنگ و نوع حضور آمریکا و ناتو در جنوب آسیا است. همچنین اخیرا مساله خروج اجباری نظامیان آمریکایی در عراق مطرح شد و به مسایل غرب آسیا و خاورمیانه ربط پیدا کرد.

لذا ملاحضات و سیاست های کلان آمریکا در این توافق لحاظ و مد نظر می شد که بیشتر آنها شاید از ظرفیت دولت افغانستان فراتر بود. آمریکا خود را متعهد نمی دید که همه مواد و برنامه های صلح را به مقامات کابل بگوید.

یک نکته دیگر این است که آمریکا مقامات کابل را به عنوان یکی از مهره های بازی خود در استراتژی کلان جنوب آسیا می بینند نه لزوما به عنوان طرف یا یک ضلع اصلی. من فکر نمی کنم که حتی آنها را مهم و کلیدی هم به حساب بیاورند؛ برای مثال اگر مقامات کابل سر ناسازگاری با طرح صلح آمریکا بگیرند، آنها را با چند حرکت در کشور مجبور به کناره گیری از قدرت می کنند. مثلا کافی است یکی از دو کاندید انتخابات ریاست جمهوری را به جان دیگری تحریک کنند؛ یا جبهه نظامی شمال مانند ژنرال دوستم را علیه حکومت غنی بشورانند یا مثلا با دایر کردند لویه جرگه رسما از غنی می خواهند کنار برود تا مانع صلح نشود.

اختلافات دولت افغانستان و آمریکا در مواد توافقنامه از جمله مساله آزادی زاندانیان طالبان، آینده این توافق را چگونه رقم خواهد زد؟

در مورد آزادی زندانیان طالبان دو گمانه است؛ اول این که رئیس جمهور غنی از مساله آزادی زندانی ها اساسا مطلع نبوده و تازه خبر شده است و بابت این مساله ناراحت بوده و برای اعاده حیثیت خویش موضع گرفته است و دوم اینکه بر اساس یک سناریوی نانوشته و پاسکاری بین آمریکا و اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان، توپ زندانی ها را به میدان همدیگر انداخته تا برخی رفتارها و تعهدات طالبان سنجش تکنیکی شود و یا اینکه روحیه پیروزی و فتح که در ادبیات طالبان دیده می شود را مهار کنند.

چشم انداز روند صلح افغانستان را چگونه پیشبینی می کنید؟ آیا توافق آمریکا و طالبان در دوحه، می تواند روزنه امیدی برای افغانستان باشد یا سرآغاز تنش های بزرگ تری برای کشور است؟

اواسط ریاست جمهور بوش پسر، مسائل و تصمیم گیری های اصلی برای افغانستان از وزارت خارجه به سازمان سیا منتقل شد. یعنی افغانستان به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف جنگی آمریکا تبدیل گردید. برای آنها توجیه هم دارد، آنها میلیاردها دالر هزینه کردند و از حیثیت خود مایه گذاشته و سربازان زیادی هم از آنها کشته شد. منطقا آنها به خصوص دولت ترامپ به افغانستان ـ با توجه به موقعیت جیواستراتژیکی که افغانستان دارد ـ به عنوان گزینه و ابزار مهار محور روسی-ایرانی-چینی نگاه می کند.

نه تنها آنها بلکه اعضای ارشد ناتو نیز چنین نگاهی دارند. آمریکا نمی تواند افغانستان را ترک کنند. افغانستان به زعم بعضی سیاست دانان منطقه، اتاق مدیریت امنیت جاده جدید ابریشم چین خواهد بود. اینها چشم اندازی است که برای افغانستان مد نظر گرفته شده است و صلح بنا به دلایل ذیل برای یک و نیم سال پیش رو تاریک به نظر می رسد تا چشم اندازی که در بالا ذکر کردم روشن باشد:

  • تعهدات پاکستان به عنوان حامی همه جانبه طالبان در سه دهه اخیر در توافق صلح روشن نیست.
  • صلح خواست و آرزوی ملت افغانستان است اما رای مردم، احزاب، جامعه مدنی و حکومت لحاظ نشده است. گرچه رایزنی های دست چندم توسط ارگ انجام شده اما رای همه آنها محلی از اعراب ندارد.
  • با طالبان نه به عنوان یکی از جهت های سیاسی برای شرکت در مناسبات قدرت بلکه برای تصاحب قدرت صحبت شده است.
  • از حضور آمریکا در افغانستان دو دهه می گذرد یعنی یک نسل! این نسل امروزی با طالبانیسم می تواند کنار بیاید؟ آیا انعطاف ایدئولوژیک طالبان تا حدی است که توقع نسل امروزین افغانستان را برآورده سازد؟
  • تاجیکان - ازبکها - هزاره ها با آقای غنی نتوانستند کنار بیایند و دائما او را متهم به تبار گرایی می کردند؛ آیا آنها با وجود آقای غنی و تیمش می توانند با طالبان به عنوان یک فشار مضاعف قومی کنار بیایند؟
  • توافق آمریکا و طالبان مقدمه صلح است؛ طرح طالبان برای صلح دائمی در افغانستان چیست؟ مانند انعطاف ایدئولوژیک، کیفیت سهم گیری در قدرت، نظر آنها درباره انتخابات، برنامه آنها برای دولت داری، تعدیل قانون اساسی و...
  • آینده و حضور راهبردی شیعیان افغانستان حفظ وضعیت موجود خواهد بود یا متاثر از شرایط و پارادیمیک دوره جدید طالبان می شوند؟
  • تصامیم و اقدامات زیربنایی که داخل و محیط پیرامون افغانستان را متاثر خواهد ساخت بنا به عقب نشینی آمریکا توسط افغان ها گرفته و اتخاذ خواهد شد؟ یا کماکان صلاحدید و دخالت های ناتو نقش خواهد داشت؟ مانند مساله آب های شیرین افغانستان، بندها و سدهای انرژی، معادن، توازن سیاست خارجی بین قدرت های جهانی و ...

اینها مواردی است که تونل تحولات پیش رو را کمی تاریک نشان می دهد اما نهایتا صلح و گفتمان صلح فی نفسه باید به دید فرصت دیده شود و همه جهات سیاسی ـ مردمی ـ مذهبی در افغانستان برای به ثمر نشستن آن تلاش مضاعف با قصد قربت و رضای حق تعالی کنند تا از ریختن خون های ناحق جلوگیری شده و مردم هر دم شهید افغانستان دیگر تاریخ جنگ و نا امنی را تجربه نکنند؛ چه اینکه رضای حق تعالی در رضا و آسایش خلق او است.

از سوی دیگر نیز روزنه امید و الگویی برای دیگر کشورهای بحرانی در منطقه خواهد بود که می توان نهایتا به صلحی پایدار رسید و صلح هم امکان پذیر هست.

اگر این فرصت را صادقانه و با پشتکار و بصیرت، مدیریت نکنیم تبدیل به تهدید منطقه ای خواهد شد؛ سوای اینکه با تداوم آن، دور باطل صلح و جنگ برای ملت افغانستان فراتر از تئوری توطئه رفته و هر بخش از افغانستان، خود را متعلق به بخشی از حوزه تمدنی اطراف خود دانسته و شاهد تجزیه کشور خواهیم بود؛ شاید به نام فدرالیسم صلح آمیز!

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.