به گزارش خبرنگار
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
مشهد، همیشه عاشق اسفند بودم از شلوغی خیابانها تا تماشای دستفروشان کنار پیاده رو و بساط پهن شده شان که بی برو برگرد ماهی گلی ها چشمان هر رهگذری را مجبور به ایستادن و دیدن و لذت بردن می کرد.
اسفند همه جا بوی زندگی به مشام میخورد، تا هرجا که چشم کار میکند زندگی میبینی و لبخند و شادی و لذتی وصف نشدنی از شور و شوق مردم که شهر را در خود غرق کرده است.
اسفند، سرآغازی است بر شروع روزنو، نوروز، و این جشن کهن که ریش سپید هر جشن باستانی دیگری در میان ایرانیان است، در آن لحظه که درخت ها به شکوفه می نشینند؛ بهار نوید رسیدنش را میدهد.
در این گزارش قصد دارم کمی تجدید خاطره کنیم و از نوروز دیروز تا نوروز امروز را قدم به قدم دوره کنیم.
نوروز یادگاری به جا مانده از جمشید پادشاه
افسانههای بسیاری درخصوص نوروز وجود دارد، اما از افسانه که گذر کنیم و از کوچه پس کوچههای تاریخ سر دربیاوریم به قدمتی چندین و چندساله می رسیم، قدمت نوروز و وجود این جشن به زمانهای پیش از شکلگیری ایران و قبل از دوره مادها و هخامنشیان بازمیگردد، ولی نام آن در اوستا نیست، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای میانه و آسیای غربی دو عید، رواج داشتهاست، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار میشده و بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و بهار جشن گرفته میشده است.
در ایران آیین مرگ و رستاخیز سیاوش با نوروز پیوند خورده است؛ به این ترتیب که چند روز پیش از عید، به سوگ سیاوش مینشستند و با فرارسیدن نوروز، شادی میکردند؛ چنان که گویا سیاوش، زنده شده باشد همچنین از جمشید پادشاه مشهور پیشدادی به عنوان بنیانگذار این جشن یاد شده است.
پنج روز نخست فروردین جشنی همگانی بین عموم مردم بود از این رو آن را نوروز عامه نامیدهاند. روز ششم فروردین که جشن نوروز به گونه درباری برگزار میشد نوروز بزرگ نام داشته است. مجموعه رسمهای جشن بهاری نوروز با جشن سوری و آتشافروزی آغاز میشد و پس از برگزاری مراسم سال نو، روز سیزده فروردین نقطه پایانی بر این جشن بوده است.
آداب و رسوم نوروزی در ایران باستان
ایرانیان عقیده داشتند سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین میشود. گفته میشد که در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در این روز نیکبختیها برای مردمان زمین، تقسیم میگردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید مینامیدند.
مردم با گذشتن چندین روز از اسفند ماه سبزه میکاشتند و خانهتکانی میکردند و هر کس متناسب با توانایی خود آذوقه نوروزی را فراهم میکرد و سعی بر این بود که با خانههای پاکیزه و شسته و رفته، سبزههای خرم، رختهای نو، چهرههای شاد و خندان نوروز را پذیرا شوند.
پروردن سبزه
یکی از آیینهایی که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه بود که به موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستونهایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا میکردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات میکاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیشبینی میکردند. معمول بود به رشد این دانهها نگریسته و هر یک از دانههایی که بهتر بار آمده بود، تفأل میزدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانهها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل میآوردند و هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانهها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت و ماش میکاشتند.
چرا هفت، سین؟
تقدس عدد هفت نزد ایرانیان بیشتر از این جهت بود که نماینده ۷ امشاسپند است. امشاسپند به هفت فرشته بزرگ که هر یک مظهر یکی از صفات اهورامزداست، گفته میشود. نظریهای مبنی بر اینکه ترکیب لغوی هفت سین از همین هفت صنف غلات است وجود دارد به عبارت دیگر هفت صنف که در اوایل ظهور اسلام به پیروی از سنتهای باستانی متداول بوده و فقط به جنبه تقدس آن از جهت عدد هفت و زیبایی سبزههای نوروزی، از نظر سنن دیرین، توجه میشده، به تدریج در زبان عامه مردم به این ترتیب تغییر یافتهاست: «هفت صنف»، «هفت صن»، «هفت سن»، «هفت سین» و در نتیجه به پیروی از معنی ظاهری کلمه، کم کم چنین پنداشته شده که باید بر سفره نوروزی، هفت چیز که نام آن با سین آغاز گردد، فراهم آید.
کوزه شکستن
رسم کوزهشکستن بنا بر این اعتقاد بود که ظرفهای سفالین هر خانواده بایستی در روزهای پیش از نوروز نو گردد و هر سال همانگونه که پوشاک نو میشود، ظرفهای چرکین نیز نو شود. از این رو رسم بر این بود که هر چه کاسه و کوزهٔ کهنه و فرسوده و چرکین در خانه از بام فرو افکنده و آنها را میشکستند و به جای آنها کاسه و کوزه نو به کار میبردند و با این آیین به بهداشت خانه یاری کرده و بیماریها را در سال نو از خانه دور میداشتند.
جشن سوری پایان سال
یکی از جشنهای آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود. این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده است برگزار میشده، در تاریخ بخارا ابوجعفر نرشخی نوشته شده: آتشافروزی آخر سال «شب سوری» است که عنوان «چهارشنبه» در آن جای ندارد. در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بامها، آتش برمیافروختند، اگر چنین میکردند تصور بر این بود که فروهرها (ارواح مردگان) بهطور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد.
«سوری» به معنی «سرخ» است. آتش روشن کردن آیینی به منظورِ یاری رساندن به تسریع گرمای هوا در جهت رخت بربستنِ سرمای زمستان بودهاست.
همچنین گفتن عبارتی دشنامگونه به آتش، تحت عنوان «سرخی تو از من و زردی من از تو» آیینی کهن نیست و متعلق به روزگاری است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را نماینده فروغ ایزدی نمیدانستند.
فالگوشی و گرهگشایی
شب سوری را «شب گرهگشایی» نیز مینامیدند و یکی از رسوم پس از پایان آتشافروزی شب سوری آن بود که افراد شوربخت و کسانی که بختشان به اصطلاح گره خورده بود، گوشه دستمال یا پارچهای را گره میزدند و بر سر راهی که گذر عمومی بود میایستادند و از نخستین کسی که بر ایشان میگذشت خواستار میگشتند که آن را به دست خود بگشاید. زیرا ایرانیان عقیده داشتند که فروهر درگذشتگان از پنج روز به نوروز مانده از جهان مینوی بر زمین میآیند و به مدت ده روز به صورت نامرئی یا به صورت افراد ناشناس در میان آنان به سر میبرند و پس از ده روز، بار دیگر به جهان ملکوتی بازمیگردند و از این روی احتمال میدادند که گشاینده گره سرگذر، یکی از نیاکان باشد که به منظور گشودن گره فرو بسته به روی زمین آمدهاست.
افراد در سر همان گذر به سخنان نخستین رهگذر گوش فرا میدادند و هر حرفی که از دهان او بیرون میآمد، در استجابت مقصود خود به فال نیک یا به فال بد میگرفتند و عقیده داشتهاند که آن سخن مصلحتاندیشانه و اندرزگونه امر و نهی است که از جانب فروهر نیاکان شده و باید بدان گوش فرا دهند.
کجاوه بازی و شال اندازی
رسم کجاوهبازی و شالاندازی در شبهای نزدیک عید یک سمبولیسم نیاز و فدیه به فروهرهاست و در این شبها جعبههای کوچکی با کاغذهای رنگی به شکل کجاوه میساختند و ریسمانی به آن بسته و جوانان بر بام خانهها میرفتند و کجاوه را از کنار پنجرهها یا از سوراخ بالای بام میآویختند و صاحب خانه شیرینی و خشکباری را که قبلاً برای این منظور تهیه کرده بود را در کجاوه ریخته و صاحب کجاوه آن را فرا میکشید.
در این رسم جوانان به ویژه پسرهای جوانی که نامزد دارند از روی بام خانه دختر شالهای خود را فرو میانداختند و صاحبخانه شیرینی و گاه پیراهن و دستمال و ... در آن میپیچید و گره میزد.
قاشقزنی
در ایران کهن برای پذیرایی از فروهرها بر بالای بام خانهها غذاهای گوناگون میگذاشتند. آیین قاشقزنی تمثیلی است از فرا رسیدن این مهمانان تازهرسیده آسمانی که گرسنه گشتهاند و آب و غذا میجویند و باید فدیهای نثار آنان کرد. قاشق و ظرف مسین نشانه غذا و غذاخوری است و فدیه غذایی در هنگام آیینهای دینی یکی از رسمهای دیرین همه قومهای روی زمین است.
فروهرها، چون موجودات پنهان و غیرمحسوس و ناشناخته هستند، تمثیل آنها نیز باید ناشناس بماند، از این رو چه پسران و چه دختران روی میپوشانند و کوشش میکنند که ناشناس بمانند.
قاشق کوبیدن بر روی ظرفهای فلزی نشانه فدیه و غذا خواستن است و بر خانوادههاست تا غذایی در ظرف فرا رسیدگان ناشناس بریزند. در این آیین توانگران فرود آمدن فروهرها و غذا خواستن آنها را به نمایش درمیآورند و این موجب خجستگی است و خانوادههای بیچیز برای خود و برای پدران و مادران آسمانی خود به هنگام سال نو غذا و آجیل از دیگران میگیرند و به خانه میبرند.
خوان نوروزی
ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانههای خویش بازمیگردند.
بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفرهای رنگین میگستراندند و انواع خوراکها و پوشاکها را در آن مینهادند تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند.
این رسم توجیه سفره نوروزی یا هفت سین شد. در این سفره علاوه بر آلات و اسباب نیایش، فرآوردههای مختلف فصلی نیز نهاده میشد. زیرا که خوردن میوهها و خوردنیهای برکت داده شده و تبرک یافته یکی از آئینهای ایرانیان بوده است.
این سفره را بر صفحهای بلندتر از سطح زمین میگستردند که بدان میزد گفته میشد. کسی که متصدی پخش کردن خوراکیها در میان حاضران بود، «میزدپان» خوانده میشد. امروزه «میزد» به صورت «میز» و «میزدپان» به صورت «میزبان» در زبان فارسی بر جای ماندهاست.
آنچه در خوان گذاشته میشد، چنین بود
انتخاب عدد هفت به علت تقدس این عدد میباشد که نظیرش در هفت امشاسپندان، هفت کواکب، هفت طبقهٔ زمین و آسمان، هفت ملکِ مقرب، هفت یشت موجود است و همه نماینده عظمت و تقدس عدد هفت در بین ایرانیان باستان است.
سبزه نو دمیده: از هفت نوع حبوبات محلی در هفت قالب سفالی یا برنجی سبزه سبز میکردند و عقیده داشتند که هر نوع دانهای که در این میان خوب سبز شود نشاندهندهٔ این است که هوا و زمین و فرشتگان نظر مساعد نسبت بدان دانه دارند. از سوی دیگر، چون رنگ سبز نزد ایرانیان رنگ مقدس دینی و ملی شمرده میشد از این روی وجود سبزه را در خوان نوروزی حتمی و آن به فال نیک میگرفتند.
آتشدان: در بین سفره گذاشته میشد و دانههای مقدس اسپند و چوبهای خشک خوشبو در کنار آن جای داشت.
ماهروی و برسم: از چیزهای مهمی که در سفره جای داشت، ماهروی بود که همان برسمدان است و به مناسبت آنکه تیغه نگهدارنده برسم به شکل هلال ماه است آن را ماهروی مینامیدند.
شاخههایی کوتاه از انار یا بید یا انجیر یا زیتون را به درازای سه بند میبریدند و آنها را بر سر خوان در ماهروی جای میدادند. در دوران ساسانیان برای اینکه خوان شاهان شکوه بیشتری داشته باشد این ترکهها را از زر میساختند و بر سفره مینهادند و بر آنها «زرین تره» نام نهاده بودند.
کتاب مقدس: در دوران ساسانیان زرتشتیان کتاب اوستا را بر خوان میگذاشتند و پیش از فرارسیدن سال بخشی از آن را که معمولاً فروردین یشت است، خوانده میشد.
کوزه آب: کوزه آب توسط دختران نورسیده پر میشد و بر سرخوان نهاده میشد. امروزه جای کوزه را تنگهای کوچکی گرفته است که بر سر آنها عدس یا گندم یا جو سبز میکنند و آنها را با روبان میآرایند.
نان: در دوران ساسانی گرده نانهایی به اندازه کف دست یا اندکی کوچکتر میپختند و آنها را که درون نامیده میشدند بر سر سفره هفت سین میگذاشتند.
شمعدان: در دو سوی آتشدان شمعدان یا چراغ مینهادند و آنها را میافروختند. نور و روشنایی در مراسم مذهبی ایرانیان از اصلهای مهم بود، زیرا که عقیده داشتند دنیای روشنایی قلمرو اهورامزدا است و هر جا که نور و آتش باشد، اهریمن را به آنجا راه نیست.
شیر: شیر در رسمهای مذهبی تقدیس میشد و گاهی آن را با فشرده گیاه هوم میآمیختند و به کار میبردند.
تخم مرغ: انواع سفید و رنگین تخم مرغ زینت بخش خوان نوروزی بود. زیرا تخم نمادی است از نطفه و نژاد و در روز جشن تولد آدمیان که تخمه و نطفه پدیدار میگردد، تخم مرغ تمثیلی است از نطفه باروری که به زودی باید جان گیرد و زندگی یابد.
آیینه، سمنو، سنجد، انار، سیب، ماهی، سکههای زرین و سیمین، گلِ بیدمشک، نارنج، دانههای اسپند، شیرینی و نقل عناصر دیگری بودند که درسفرههای نوروزی گذاشته میشد.
مراسمات سال نو در ایران باستان
از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام میشد، رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بودهاست. به نظر میرسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بوده است از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.
هدایای نوروزی
در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامه مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا میکردند.
در نوروز مردم به یکدیگر شیرینی هدیه میدادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بوده است. در نوروز بزرگ، پیش از سخن گفتن، شکر میخورند و بر خود روغن میمالند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.
کوسه برنشین
مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن یکی دیگر از مراسم نوروزی بود که این رسم در روزگار ساسانی و دوره اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا می شد که ملبس به لباسهای رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجه شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره میزدند و ترانههای نوروزی میخواندند.
حاجی فیروز
«سیاوش» در زبان اوستایی به معنای «مردِ سیاه» است و به نوعی زندگی در زیرِ زمین ارتباط دارد.
حاجی فیروز بازمانده آیین بازگشت ایزد شهید شونده یا سیاوش است. چهره سیاه او نماد بازگشت او از جهان مردگان است و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهید شونده، و شادی او شادی زایش دوباره آنهاست که رویش و برکت با خود میآوردند.
بنا بر فرضیه دیگر حاجی فیروز امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب درمیآورند، از بقایای رسم کهن کوسه برنشین است. با این تفاوت که امروزه، چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به مانند آنان آراسته و تقلیدشان میکنند.
میر نوروزی
در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب میکردند و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهدهاش میسپردند پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان میرسید. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده و احکامی که میرنوروزی صادر میکرد پس از نوروز به حال اول بازگردانده میشده است.
سیزده فروردین، از نحسی تا شگونی
رسم بیرون رفتن از خانه در روز سیزدهم فروردین ماه و آن روز را به شادی و خرمی و خوشی گذراندن آخرین قسمت از مجموعه رسمهای جشن بهاری است که با شب سوری و آتشافروزی آغاز میشود و پس از برگزاری مراسم سال نو، در روز سیزده فروردین پایان مییابد.
یکی از توجیههایی که برای مراسم سیزده فروردین میشود این است که در ایران باستان روز سیزدهم ماه متعلق به ایزد تیر (تیشتر) یا ایزد باران بوده است.
این ایزد همواره به صورت اسبی، با دیو خشکی و خشکسالی که دیو اپوش نام دارد، در جنگ و کشمکش است و اگر شکست یابد خشکسالی میشود و اگر پیروز شود، سرچشمه آبها روان میگردند و سرزمینها از سال خوب و خوش بهرهمند میشوند. برای اینکه ایزد باران پیروز شود، لازم بود که همه مردمان در نماز از او نام برند و او را بستایند و از او طلب باران کنند.
ایرانیان در روزگار قبل از گسترش دین زرتشت در نخستین روزهای سال و در روزی که متعلق به ایزد باران بود یعنی سیزده فروردین ماه به دشت و صحرا و کنار چشمه و جویبار میرفتند و در نیمروز گوسفند بریان میکردند و این نثاری بود برای فرشته باران تا کشتهای نو دمیده را از باران سیراب کند. به عبارت دیگر روز سیزدهم فروردین نوروز، روز رسمی همه مردم برای طلب باران برای همه سرزمینهای ایران بوده است.
از رسوم دیگر روز سیزده، گره زدن سبزه برای باز شدن بخت دوشیزگان است و این رسمی است از روزگارانی که آیینهای مذهبی و جادویی به هم آمیخته بود و هر کس آرزوی خود را به نوعی عملاً برای خود برآورده میکرد و میپنداشت که بدین طریق در تحقق آن تسریع خواهد شد و گره زدن دو شاخه سبزه تمثیلی است از پیوند یک مرد و زن که میبایستی به هم بپیوندند تا تسلسل تولد برقرار گردد و آرزوی گرهزننده که طالب همسر است، برآورده شود.
چرا سیزده نحس است؟
طبق اساطیر نجومی ایران عمر جهان دوازده هزار سال است و در پایان دوازده هزار سال، آسمان و زمین درهم خواهد شد. جشنهای دوازده روزه نوروز نیز در ارتباط با دوره دوازده هزار ساله جهان و همچنین دوازده ماه سال بود. پس در پایان دوازده روز، یک روز نیز به نشانه خمسه و آشفتگی نهایی به این جشن اضافه شد. روز سیزده نوروز معرف آشوب است و، چون هرج و مرج و بینظمی نحس بهشمار میآمد روز سیزده نوروز را نیز منحوس میشمردند.
روز نو، نوروز/حال و هوای نوروزی نو
از گذشتهها عبور کردیم و به کوچهی اکنون رسیدیم، روزگاری که رنگ و لعاب گذشتهها را ندارد و جهان غرق در تمدن شده و با تمام توان سعی بر احیای اصالتی به جا مانده از گذشتگان را دارد.
کمتر کسی را پیدا میکنید که بر همان اصول قدیم پای بند باشد، دیگر خبری از رسم و رسومات آنچنانی اجدادمان نیست، این روزها همه چیز به سبک و سیاق امروزی ها برگزار میشود.
از کوزه شکستنها خبری نیست و هرساله بانوی خانه بجای شکستن یک کوزه تمام سرویس آشپزخانه اش را میکوبد و از نو میسازد، خرید لباس نو بر جای خودش باقی ست اما پوشیدن آن در روز اول سال حس و حال اولین روز ورود به مدرسه را تداعی می کند به همین جهت جوان ترها تمایل چندانی به نو نوا شدن در همان نخستین ساعات سال نو را ندارند.
چهارشنبه سوری دیروزی ها، چهارشنبه سوزی امروز ما تفاوتش زمین تا آسمان است آن ها آتش گرمی جمعشان می شد اما چهارشنبه های آخر سال این روزها مایه ترس دلهره است به طوری که از یکی دوهفته مانده به آخرسال جرات قدم زدن در کوچه پس کوچه ها را نداری که مبادا کودکی از فرط هیجان ترقه ای در زیر پایت بترکاند و هم ما و هم خودش را جزغاله کند.
عیدی سال نو این روزها که یک قران دو قران نیست، صندوق خزانهای برای بستن بار سالانه است، کمتر کسی را پیدا میکنید که سبزه عیدش را خودش بیندازد که دیگر کسی حال و حوصله این کارها را ندارد و نهایتش شب عید از بساطی سر خیابان تنگ ماهی قرمز و سبزه اش را دست و پا کند.
فالگوشی و قاشق زنی که دیگر منسوخ شده و بهتر است قیدشان را بزنیم چراکه حالا تکنولوژی روز دست و بالمان را بسته؛ فالگوشی کنی صاحب خانه در پس آیفون تصویری مچت را می گیرد و تو را به باد نصحیت گرفته که این دیگر چه کاری ست؟ در زندگی مردم سرک کشیدن چه معنا می دهد؟ و تو هرچه بگویی این رسم دیروزی هاست به خرجشان نمی رود که نمی رود.
ماهی پلو شب عید قدیم ترها دست پخت مادربزرگی بود که بلا استثناء شب عید همه بر سر خوان او مینشستند، اما این روزها نهایتاً مهمان آشپزخانه محلمان شویم و اگر حول حالمان، حال و روز کرونایی داشته باشد به خوردن تن ماهی سوپری محل اکتفا میکنیم و #در_خانه_می_مانیم.
پیشینیان سیزدهمین روز از فروردین ماه را با آبادی باغ و بستان به پایان میرساندند، اما امان از امروزیها که نحسی ۱۳ را سر طبیعت بی زبان خالی میکنند و دمار از روزگار دشت و صحرا در میآوردند و بعد از سیزده نحس از پلاستیک جات تا پوست تخمه و هندوانه گرفته تا گاهاً زباله شخصی فرزنداشان را برای طبیعت به یادگار می گذارند.
فی الجمله حال نوروز این روزهای ما از دوردستها فاصله زیادی گرفته، برای بچه های این زمانه از فلسفه نوروز کهن که بگویی با تعجب چشم در چشمت خیره میمانند انگار از سیاره دیگری آمدی، فکر میکنم گذشتهها را باید از نو نوشت خط به خط این کهن جشن سالیانه افتخارست و قدمت و فرهنگ، فرهنگی که خاطره نابی از تاریخی غنی ست.
نوروز گره خورده در باتلاق کرونا/ بحرانیترین نوروز تاریخ
و اما نوروز امسال که از هر سال دیگری متمایز است عیدی که بوی عید نمیدهد و خبری از اسکناس تا نخورده مادربزرگ هم نیست و حتی جمشید پادشاه هم به خودش نمی دید که روزی نوروز ایرانیان بوسیله ویروسی ناشناخته کن فیکون شود.
خیابانهای مشهد امسال حال عجیبی دارد، همه جا خاموش است و خبری از مهمان و میزبان نیست شهر خالیتر از همیشه برای خودش گوشهای کِز کرده و حرف اول و آخر را قرنطینه میزند و بس.
این عید نه ننه سرما خداحافظی میکند نه عمو نوروز خیال آمدن دارد گویا در بلاشان کرونا ویروس آمده و هیچ کدام قصد سفر نکرده و #در_خانه_می_مانند، و حالا از مزاح بگذریم انگار این بهار تمام شور و شوقش را در سالهای دور از امروز جاگذاشته است.
به سراغ فرهنگ شناسی رفتم که فرهنگ را با پوست و گوشت و استخوانش لمس کرده، معاون فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی از نوروز امسال برایمان میگوید:
وحید شالچی معاون فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی در گفت و گو با خبرنگار
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
مشهد، گفت: عید شامل چندین ویژگی اساسی از جمله فرهنگ است، به طور کلی عید به جهت انسجام ملی، تجدید نشاط و تقویت همبستگی برگزار میشود.
او با بیان اینکه عید نوروز یکی از کهنترین عیدهای باستانی است که در ایران فرهنگی خاطره ایجاد میکند، ادامه میدهد: آن چیزی که یک ملت را در سرزمینی واحد قرار میدهد ژنتیک آنها نیست حتی لزوماً زیستن در یک مکان هم نیست بلکه آنچه مردمان را در یک قومیت و نژاد قرار میدهد خاطرات فرهنگی مشترک است.
این استاد دانشگاه میگوید: نوروز یک جایگاه راهبردی را درفرهنگ پیشین ایفا میکند که نمادها نقطه اتصالی برای ارتباط او از گذشته به امروز هستند.
شالچی در خصوص از بین رفتن برخی از سنت ها، میافزاید: هر سنت و آیینی زمانی میتواند با دوام باقی بماند که خود را با اقتضا و نیاز روز سازگار کند و قادر به بازخوانی خویش باشد.
او تصریح میکند: در سالیان قبل نیز مواردی وجود داشته است که عید نوروز به دلیل مصادف شدن با مناسبتهای مذهبی همچون ماه محرم در شرایط خاصی برگزار میشده و در هر شرایطی برای احیای آن مورد بازاندیشی قرار گرفته است.
معاون فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی میگوید: نوروز امسال با یک بحران جهانی به نام کرونا مصادف شده و باید توجه داشت که ضمن شادمانی و تقویت روابط اجتماعی تغییراتی در نحوه تحویل سال، رسم و رسومات و دید و بازدیدهای حضوری صورت گیرد.
شالچی با اشاره به ظرفیت فضای مجازی در عصر جدید، میافزاید: مردم با پرهیز از حضور در اجتماعات و دید و بازدیدها از ظرفیت فضای مجازی و ارتباطات غیرحضوری برای بجا آوردن صله ارحام بهره ببرند.
او در خصوص سفر به مشهد و زیارت امام رضا (ع)، ادامه میدهد: در ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی مردم سال جدید خود را در کنار معصومین (ع) و بقاع مترکه آغاز میکنند که امسال باید به اقتضای شرایط بحرانی کشور از سفر به هر استانی به خصوص خراسان رضوی و مشهد مقدس پرهیز کرد.
معاون فرهنگی دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به پتانسیل عقلانی اسلام، میگوید: زیارت در قلب مومن اتفاق میافتد و صرفاً به حضور در مکان نیست و امسال که شیوع ویروس کرونا موقعیت خاصی را برای همه جهان رقم زده با استفاده از زیر ساختهای کشور از راه دور به صورت آنلاین و تلویزیونی سنت زیارت را به جا آوریم.
و حالا سلام نوروز ۹۹ خوش آمدی، بی سروصدا و خاموش بیا و بنشین در کنج دلمان تا این روزهای سخت بگذرد، حال همه ما را از ۹۸ای که میزبان ناخواندهترین میهمان عالم بودیم خوب کن، این مهمان نه حبیب خدا بود و نه حبیب بنده خدا دست و رو نشسته سر سفره هفت سین امسالمان نشست.
انگار شفیعی کدکنی آشفته بازار کرونای امسال ما را دیده بود که گفت: "چون از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی/ به شکوفه ها، به باران، برسان سلام ما را"
قرارمان یادتان نرود؛ ما بعد از شکست ویروس منحوس کرونا میزبان تمام ایران در مشهد خواهیم بود و در کنار هم عید را برگزار میکنیم واقعیت این است که برای دید و بازدید و سفر و خوش گذرانی وقت زیادی داریم اما حالا تنها باید میزبان این مهمان ناخوانده زمین باشیم.
گزارشگر:فاطمه سلطانی
انتهای پیام//ف.س