به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، کتاب «سِر سَر» زندگینامه داستانی شهید عبدالله اسکندری از مجموعه کتاب های شهیدان مدافع حرم به کوشش نجمه طرماح نوشته و توسط انتشارات روایت فتح راهی بازار نشر شده است.
در مقدمه این کتاب درباره مجموعه مدافعان حرم انتشارت روایت فتح میخوانیم:
«مبارزه عقیدتی مرز نمیشناسد و تا کفر و نفاق و شرک و جهالت و تعصب کور هست بازار جهاد و شهادت نیز پر رونق خواهد بود. مجموعه کتابهای مدافعان حرم صحنی است که در آن ناگفتههای حیات سرمدی ایثارگران فرازمینی در منظر مخاطبان به نمایش درآمده تا تاکیدی باشد بر اینکه همیشه پرچمدارانی هستند تا بیرق حقانیت اسلام ناب محمدی (ص) را تحت زعامت سلالهای از تبار درخشان ولایت بر دوش کشند.» در صفحه این کتاب میخوانیم: «زمان برای آقا عبد الله به چشم انتظاری میگذشت و برای من به بلاتکلیفی. به اعتکاف نزدیک شده بودیم. گفت: تا الان که خبری ازشون نیست. خداکنه تو این دو سه روزه هم زنگ نزنند و من به اعتکافم برسم. ده سال پیاپی عضو ثابت معتکفین مسجد جامع قصر دشت بود. بنیاد هم که بود، با وجود مسئولیت سنگینش فقط برای همین سه روز مرخصی میگرفت. آن هم اگر به جمعه نمیخورد که گر این طور بود دو روز بیشتر مرخصی نمیگرفت. بهانه دست بعضیها افتاده بود که رسیدگی به امور خانوادههای شهدا کمتر از عبادت نیست. آقا عبد الله میگفت: ما به کارمندها مرخصی میدیم که با خانواده هاشون سفرای زیارتی، سیاحتی برن یا چند روزی بیشتر به کارهای منزل و اهل و عیال برسند. راضی هستیم به این کار حالا از حق مرخصی مون سه روز برای اعتکاف استفاده کنیم فکر نمیکنم به جایی بر بخوره. رسیدگی به مشکلات مردم هم سر جای خودش و کوتاهی نمیکنیم.»
در بخشی از کتاب آمده است:
چشم از او بر نمیداشتم. از لحظه نشستنم داخل ماشین دلم میخواست حرف میزدم یا برایم حرف میزد. با خودش زمزمه میکرد. ذکر میگفت. روبهرو را نگاه میکرد. اقرار میکنم که دیگر تحمل دوریاش را نداشتم. دستش را که پشت صندلی علیرضا گذاشته بود، فقط نگاه میکردم. آنقدر که شکل ناخنها و انگشتهایش در ذهنم حک شد. رگهایی که در پشت دستش بیرون زده بود، ناخنهای از ته چیده شدهاش. خدایا تا چند ساعت یا چند دقیقۀ دیگر کنارم خواهد بود!
انتهای پیام/