به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، بیش از هفت دهه از اعلام وجود رژیم اشغالگر قدس گذشته است، اما درگیری و کشمکش بر سر ماهیت این رژیم، خون و خونریزی و نسلکُشیِ فلسطینیها به قوت خود باقی است و همهروزه اخباری از نوار غزه، تصمیم بر الحاق کرانه باختری یا احداث شهرکهای جدید به دست این رژیم اشغالگر به گوش میرسد.
همچنین در حواشی تنشهای دیرینه در قدس اشغالی، اخباری از رفتار ضد و نقیض و گاهی ضدبشردوستانهای مانند حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی نیز به چشم میخورد.
اما از درگیری میان رژیم اشغالگر و فلسطینیها مدتی طولانی میگذرد و با دادخواهی و اعتراض مکرر فلسطینیها برای بازپسگیری میهن خود و بیاعتنایی صهیونیستها به ظلمی که بر آنها روا داشتهاند بر پیچیدگی این مسئله هر روز افزوده میشود.
بنابراین، به مناسبت هفتاد و دومین سالگرد «روز نکبت» (۱۴ ماه مه میلادی برابر با ۲۴ اردیبهشت) یا به عبارتی سالروز بیرون راندن صدها هزار فلسطینی از موطن خود و همچنین روز قدس، بنا شدیم در این گزارش با نگاهی به روایتهایی کمتر شنیده شده، تاریخچه شکلگیری این ظلم را بازگو، حقایق آن را از ابعاد مختلف بررسی و به آنها از زوایای مختلفی نگاه کنیم.
بدین منظور، در ابتدا با روشن کردن تفاوت میانِ فردی یهودی، صهیونیست و اسرائیلی به چگونگی شکلگیری جنبش صهیونیسم پرداخته و با بررسی حقایقی از روابط میان نازیها و این گروه چگونگی شکلگیری ایده در نظر گرفتن اسرائیل به عنوان منطقهای برای یهودیان را ترسیم کرده و در این میان از نقش انگلیس به عنوان شکل دهنده این تنش، روز نکبت، جنگهای اعراب و اشغالگران، اعتراض مکرر فلسطینیها (انتفاضه)، حماس و نقش غزه و کرانه باختری در تنشها صحبت خواهیمکرد. سپس نحوه برخورد دیگر کشورهای غربی و عربی با این تنشها را بررسی و در آخر، نگاهی به نتایج مختلف شکست و یا پیروزی معامله «به اصطلاح صلح»، در آینده، خواهیم داشت.
آیا تمام یهودیها صهیونیست هستند؟
این روزها به نظر میرسد همچنان تفاوت میان صهیونیستها، یهودیها و اسرائیلیها برای عدهای ملموس و مشخص نیست و به نوعی کورکورانه این واژه برای خطاب کردن تمامی یهودیها به کار میرود. به همین منظور در این بخش در تعریفی کوتاه به تفاوت معنا و مفهوم این سه واژه میپردازیم.
در ابتدا باید این نکته را ذکر کرد که تمامی یهودیها در منطقه قدس اشغالی زندگی نکرده، تمامی ساکنین این منطقه نیز لزوماً یهودی نبوده و مهمتر از آن تمامی یهودیان ساکن در این منطقه خواهان تصرف هرچه بیشتر سرزمین فلسطینیها نیستند و حتی برخی از آنان به عنوان راهحلی برای پایان به این تنشها، معتقد به حضور سرزمین فلسطینیها در کنار خودشان هستند که البته این نیز به نوبه خود مردود است که در بخشهای بعدی به بحث درباره این نگرش نیز میپردازیم.
تعریف تفکر صهیونیسم
صهیونیسم جنبشی است که برای تشکیل میهنی مستقل به دست برخی یهودیهایِ مستقر در کشورهای مختلف و در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. ریشه نامگذاری نام صهیونیسم از واژه صهیون گرفته شده است، که نام کوهی است در جنوب غربی قدس اشغالی، محل قرارگیری مسجدالقصی و آرامگاه داود پیامبر که بنابر همین دلایل در دین یهود ارزش بسیار بالایی داشته و مکانی مقدس به شمار میرود.
پیش از شکلگیری این ایده، یهودیها در کشورهای مختلف جهان به صورت پراکنده زندگی میکردند که در آن میان آمریکا و اسرائیل هر کدام با داشتن حدود ۶ میلیون یهودی بالاترین جمعیت این افراد را داشتند. اما با در نظر گرفتن نسبت جمعیت یهودیها به کل جمعیت جامعه، اسرائیل با ۸۰% یهودی در مقابل آمریکا از میزان جمعیت یهودیِ بالاتری برخوردار بود و به این دلیل این فرض پیش آمد که میتواند محلی مناسب برای تجمع یهودیان باشد.
بعد از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۸ اشغالِ قدس به عنوان کشوری مستقل بدست صهیونیستها شکل گرفت که در ادامه و با جزئیات به آن میپردازیم. اما پیش از آن ذکر این نکته ضروری است که تنها یهودیها نبودند که تحت جنبش صهیونیسم دست به تصرف این منطقه زده و آن را سرزمینی مستقل برای خود تصور کردند بلکه در میانشان افرادی غیریهودی و یا افرادی غیرمذهبی از یهودیها هم وجود داشت.
با توجه به صحبتهای ذکر شده در بالا میتوان این نتیجه را گرفت که ایدئولوژی رژیم اشغالگر را صهیونیسم مینامیم، تفکری که معتقد است یهودیت علاوه بر دین، یک ملیتِ واحد نیز بوده و یهودیان مانند فرانسویها یا آمریکاییها و چینیها باید کشوری مستقل برای خود داشته باشند.
اعراب و فلسطینیها این ایدئولوژی را به طور کل مردود دانسته و طی سالها به مخالفت با آن پرداختهاند. بنابر عقیده آنها این مسئله که تنها یهودیها از سرتاسر دنیا حق شهروندی قدس اشغالی را داشته و این حق برای هیچ شخص دیگری امکانپذیر نیست، مسئلهای غیرقابل پذیرش است. البته به طور کل میتوان گفت اشکال اساسی این عقیده در آن است که قدس میهن اصلی و ابتدایی فلسطینیها بوده و صهیونیستها با ظلم، ستم، کشتار و بیرونراندن آنها سعی در اثبات موجودیتی دارند که به طور حتم با این روش هرگز محقق نخواهد شد.با نگاهی عمیقتر میتوان صهیونیستها و این رفتارشان را نژادپرستی در زمانهای دانست که قرنها با قرون وسطی فاصله دارد.
ریشه شکلگیری ایده کشوری مستقل
روایتهای متعددی رفتار اروپا با یهودیها در قرن ۱۹ را ریشه شکلگیری تفکر صهیونیستی میدانند. عدهای بر این باورند که هیتلر و «افسانه هولوکاست» در یهودیها نفرت و تمایل به داشتن کشوری مستقل را بوجود آورده، اما از منظری دیگر و برخلاف گروه اول، افرادی با مطرح کردن توافقی میان نازیها و صهیونیستها، هیتلر را حامی رفتار سلطهگرایانه این گروه دانستهاند. در ادامه ابتدا به تعریف یهودستیزی و سپس، با بررسی این دو دیدگاه متفاوت، به نحوه شکلگیری قدس اشغالی میپردازیم.
تعریف یهود ستیزی
واژه یهودستیزی یا به عبارتی antisemitism به معنای ستیزهجویی و خصومت با یهودیان است. ریشه این نگرش به دوران پس از پیدایش مسیحیت و رفتار اولین یهودیانی که به مسیحیت گرویدند، برمیگردد. این یهودیها افرادی بودند که از آیین یهودیت به مسیحیت روی آورده و پس از آن به مخالفت با افرادی که همچنان دین یهودی انتخابشان بود، پرداختند. یهودستیزی در قرن دوم پررنگتر شده تا جاییکه حتی قتل حضرت مسیح نیز به آنان نسبت داده شد. به طور کلی رفتارهای مختلف یهودستیزی در اعصار مختلف را «پوگروم» مینامند.
اما در عصر مدرن یهودستیزی در اروپا با مرکزیت آلمان و فرانسه شکل پررنگتری به خود گرفته و جنبه سیاسی نیز پیدا کرد. در نهایت این نگرش نسبت به یهودیان تا زمان هیتلر و آلمان نازی ادامه داشته و باعث شد بعدها با پرداخت بسیار در هنر و ادبیات به رفتار هیتلر با یهودیان و بزرگنمایی، از آنچه با نام «افسانه هولوکاست» درباره یهودیان مطرح است به عنوان افراطیترین نوع یهودستیزی یاد شود.
نگرش اول: ریشه صهیونیست در افسانه هولوکاست
پیروان نگاه اول به شکلگیری صهیونیست بر این باورند که یهودستیزی در اروپا پیش از دهه ۱۹۴۰ میلادی، بزرگنمایی رفتار کشورهای این قاره و به طور خاص آلمان باعث شده تا یهودیها خود را قربانی نشان داده و بدینوسیله این تفکر را نهادینه کنند که دنیا به دلیل میزان ظلمی که به گفته خودشان بر آنها وارد آمده به آنها بدهکار بوده و باید سرزمینی تنها برای یهودیان در نظر گرفته شود. بر اساس روایت این گروه، هیتلر، رهبر حزب نازی آلمان، فردی یهودستیز تلقی شده که رفتارش با یهودیان فجایعی بیشمار به همراه داشته است.
بیشتر بخوانید:
سربازان یهودی هیتلر؛ واقعیتی که کمتر به آن پرداخته شده است
بیش از ۲/۶ میلیون انگلیسی منکر هولوکاست هستند
نگرش دوم: هیتلر همراه یهودیها در شکلگیری صهیونیست
اما در مقابل گروهی بر این عقیدهاند که هیتلر نه تنها دشمن یهودیها نبوده، بلکه، برخلاف باور عمومی، دوست و یاور صهیونیستها در رسیدن به اهداف متکبرانه و زورگویانهشان بوده است. به طور مثال، کن لیوینگستون، اولین شهردار لندن در انگلیس، دو سال پیش در مصاحبهای از کمکهای هیتلر به صهیونیستها صحبت کرده و جزئیاتی نیز ارائه کرده است. در این مصاحبه شهردار سابق لندن برای سندیت صحبتهایش از توافقی با نام «توافق هاوارا» نام برده که در ۲۵ اوت ۱۹۳۳ (۳ شهریور ۱۳۱۲) میان آلمان نازی و صهیونیستها منعقد شده و در واقع زمینه مهاجرت ۶۰ هزار یهودی آلمانی بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹ (۱۳۱۲-۱۳۱۸) را فراهم آورده است. با این توافق نازیها ملزم به کمک به صهیونیستها در مهاجرت به فلسطین و تسهیل این امر برای آنان شدند.
قیاس نازیها و صهیونیستها
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، تمامی جامعه یهود از رفتار و زورگویی صهیونیستها دفاع نکرده و آن را تایید نمیکنند. برای مثال چندی پیش تعدادی از نجاتیافتگان هولوکاست با انتقاد شدید از ستم و تعدی رژیم اشغالگر در برابر فلسطینیها و با اشاره به تجاوز صهیونیستها به قدس و مقایسه آن با افسانه هولوکاست، این رفتار را فاجعهآمیزتر از آنچه به هیتلر نسبت داده میشود، دانستند که در ادامه صحبتهای یکی از آنان را بازگو میکنیم.
دکتر ماریکا شروود، یکی از بازماندگان افسانه هولوکاست، در مقاله خود تحت عنوان: «چگونه من به فردی ضدِ یهودیانِ اسرائیل تبدیل شدم» درباره ظلم رژیم اشغالگر مینویسد:
«گاهی اخباری درباره ظلم اسرائیلیها به مردم مظلوم فلسطین و روانه کردن آنها به اردوگاهها به گوشم میرسد. برای من غیرقابل باور است، آیا آنها نیز مانند ما یهودی نیستند؟ آیا ما یهودیها ادعا نمیکنیم روزی هدفِ کشتاری فاجعه آمیز منسوب به هولوکاست قرار گرفتیم؟ آیا همیشه از چیزی به اسم «اردوگاه پناهندگان» صحبت نکرده و نگفتهایم نازیها هم ما را به این اردوگاهها روانه ساختهاند؟ اگر اینچنین است، چگونه یهودیان میتوانند آنچه را خود مصیبتی عظیم جلوه میدهند بر دیگری روانه سازند؟ من فکر میکردم یهودیان ساکن در اسرائیل درست و نادرست را تشخیص میدهند، اما اکنون متوجه شدم تصور بسیار اشتباهی از آنها داشتهام.
از آنجا که افراد رژیم صهیونیستی مکرراً اعلام میکنند که حرفها و رفتارشان از سوی تمامی یهودیان است، من همینجا اعلام میکنم آنها حق ندارند جای من صحبت کنند. من هرگز چنین رفتاری را تاب نمیآورم، من هرگز این رفتار با فلسطینیها، فروش اسلحه به دیگر کشورها و وادار کردن آنها به کوچک جلوهدادن رفتار غیربشردوستانه آنها با فلسطینیها در رسانههایشان را تحمل نکرده و مقابل این ظلم خواهم ایستاد.»
قدس اشغالی چگونه به شکل سرزمینی برای یهودیان درآمد
بر اساس روایات متعددی، جنبشهای سیاسی و اجتماعی در اروپا یهودیان را متقاعد کرد که باید برای خود سرزمینی مستقل طلب کنند و از آنجا که تفکر صهیونیستی با سردادن شعاری مخالف با یهودستیزی خواستار مکانی مستقل برای استقرار یهودیان بود، در ابتدا بیش از ۹۰ درصد از یهودیان به آن روی آوردند. در راستای این هدف، و مابین سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۹۴۸ میلادی (۱۲۷۵- ۱۳۲۷) صدها هزار یهودی از سرتاسر اروپا به منطقهای که در آن زمان تحت کنترل انگلیس بود، یعنی فلسطین، مهاجرت کردند.
بسیاری از اعراب و ساکنان فلسطین از این نحوه مهاجرت یهودیها خشنود نبوده و آن را به شکل جنبشی استعماری از سوی اروپا میدیدند که همین از ابتدا باعث خشونت بین دو طرف بود. در آخر، انگلیس با کنار کشیدن از مهلکه بین صهیونیستها و فلسطینیها، کار را به سازمان ملل واگذار کرد و این سازمان نیز که در آن سالها، یعنی پس از جنگ جهانی دوم و به دست متحدین (چین، روسیه، انگلیس، و آمریکا)، بنا شده بود، در سال ۱۹۴۷ اعلام کرد این کشور را به دو قسمت تقسیم میکند و بخشی از آن به صهیونیستها و بخشی به فلسطینیها تعلق میگیرد.
صهیونیستها که از ابتدا با زورگویی و به ناحق پا در قلمرو دیگری گذاشته بودند با خوشحالی از این طرح استقبال کرده و پذیرفتند، اما برای اعراب و فلسطینیها که از ابتدا میدانستند مهاجرت یهودیان اروپایی به سرزمینشان رویی جز زورگویی و ستم ندارد، این تصمیم نوعی دیگر تلقی شده و بیش از پیش به مخالفت برخاستند؛ بنابراین اعراب ساکن در اردن، مصر، عراق و سوریه اعلام جنگ با اسرائیل کردند.
رژیم صهیونیستی در نتیجه این جنگ بیش از ۷۰۰ هزار شهروند فلسطینی را از خانه خود بیرون و آواره اردوگاهها کرد. پیش از جنگ، سازمان ملل وعده تملک ۵۵ درصد از منطقه تحت استعمار انگلیس را داده بود که صهیونیستها در انتهای این جنگ ۷۷ درصد از آن را به زور و اجبار تصاحب کردند، در واقع میتوان گفت این جنگ برای اشغالگران رژیمِ مستبد صهیونیستی مکان استقراری به همراه داشت، اما با اشغال و استملاکِ میهنِ قومی دیگر.
نقش انگلیس در هدایت صهیونیستها
زمانی که در سال ۱۸۸۲ انگلیس، کشور مصر را به استعمار خود درآورد، نیروهای جنبش صهیونیست که در آن زمان به تازگی شکل گرفته بود، در کنگره بال سوئیس (World Zionist Congress) اعلام موجودیت کرده و درخواست در نظر گرفتن کشوری مستقل برای یهودیان را ارائه دادند. این درخواست در طول زمانهای مختلف با نظراتی موافق و مخالف روبهرو بود، تا زمانی که استعمارگرِ پیر، یعنی کشور انگلیس، با بررسی موقعیت فلسطین و اهمیتی که میتوانست در آینده برای او داشته باشد، این منطقه را برای استقرار یهودیان انتخاب کرد.
در آن زمان کشور فلسطین جایگاهی اساسی برای انگلیس به شمار میآمد، زیرا راهی برای رسیدن به صحرای سینا و آبراه سوئز، یعنی مهمترین مصالح استعمار انگلیس در آن زمان، بود. در واقع، در نگاه انگلیس، فلسطین، پیوندی بر سه قاره و مرکز مهمی برای غلبه بر کرانههای جنوبی دریای مدیترانه و دریای سرخ بود و با این نگاه میتوانست پایگاهی برای طرحهای توسعه طلبانه آینده باشد.
روز نکبت
بنابراین انگلیس پس از سالها استعمار از خاک فلسطین خارج شد تا صهیونیستها در ۱۴ ماه مه سال ۱۹۴۸ (۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷) با امید برای رسیدن به آرمان واهی خود وارد خاکی شوند که میهن و سرزمین افرادی دیگر بوده و با زورگویی و ستم سعی در تصاحب کشوری داشته باشند که حق آنها نبوده و نخواهد بود.
امروزه بیش از ۷ میلیون فلسطینی و خانوادههایشان از خانه خود آواره اردوگاههایی شدند که اسرائیلیها برای آنها ساختهاند، حتی گاهی برخی از آنها میگویند با وجود گذشت بیش از هفت دهه از این آوارگی، همچنان کلید خانههایشان را به امید آنکه روزی ظلم و ستم از کشوری که حق آنان است رخت بربندد، با خود نگه داشتهاند.
فلسطینیها و حامیان آنها به دلیل مصیبت و رنج غیرقابل تصوری که استبداد رژیم اشغالگر بر آنها وارد آورده از روز ورود صهیونیستها به میهنشان با نام «روز نکبت» یاد کرده و در این روز عزا میگیرند. البته در ۲۳ مارس سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) رژیم اشغالگر صهیونیستی قانونی تصویب کرده که به موجب آن هر سازمانی در این روز عزاداری برگزار کند، با کاهش کمک مالی مواجه خواهد شد.
سرزمین حال حاضر فلسطینیها شامل دو منطقه جدا از هم به نامهای کرانه باختریِ رود اردن (در شرق فلسطین) و نوار غزه (در جنوب غربی) است که در ادامه به اختصار به توضیح پارهای از کشمکشهایی که فلسطینیها در آنها با آن مواجه هستند، میپردازیم.
جنگ اعراب-رژیم اشغالگر و تصاحب کرانه باختری رود اردن
در تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۶۷ میلادی (۱۵ خرداد ۱۳۴۶)، نبردی میان کشورهای عربی (اردن، سوریه و مصر) و رژیم صهیونیستی با شروع از سوی اسرائیل شکل گرفت. طی این جنگ شش روزه رژیم صهیونیستی موفق شد تا نوار غزه و صحرای سینا را از کنترل مصر، شرق قدس اشغالی و کرانه باختری رود اردن را از کنترل اردن و بلندیهای جولان را از کنترل سوریه خارج کند. در ابتدا اسرائیل جنگی را با اردن، سوریه و مصر شروع کرد که به موجب آن کرانه باختری رود اردن و قدس شرقی را به تصرف خود در آورد. این بخش مرکز تجمع فلسطینیان بود و این رفتار صهیونیستها نیز مانند قبل با اعتراض گسترده فلسطینیها و حامیان آنها مواجه شد. گفته میشود این منطقه همچنان تحت محاصره اسرائیل بوده و در حال حاضر بین ۲۲۰ تا ۳۰۰ هزار شهرکنشین اسرائیلی در این منطقه مستقر هستند.
بیرون آوردن غزه از چنگ رژیم مستبد
علاوه بر کرانه باختری رود اردن، قسمتی که در تقسیمبندی سرزمین مادری فلسطینیها به دست سازمان ملل برای این مردم تخصیص داده شده، غزه، ناحیهای نوارگونه کنار دریای مدیترانه، نام دارد. پیش از این و تا قبل از سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) رژیم اشغالگر صهیونیستی در این منطقه نیز نیروهای خود را مستقر کرده بود، اما پس از عقب نشینی، شهرکها تخلیه شده و کنترل این بخش به دست دولت خودگردان فلسطین سپرده شد.
اما از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ (۱۳۸۶- ۱۳۹۳)، غزه به دست جنبش اسلامی حماس، جنبش مقاومت اسلامی، اداره میشد. این جنبش در سال ۱۹۸۷ (۱۳۶۶) در فلسطین و با هدف مبارزه با رژیم اشغالگر شکل گرفت. در سال ۲۰۰۷ حماس در جنگ داخلی فلسطین (جنگ میان حماس و جنبش آزادیبخش میهنی فلسطین یا به عبارتی فتح)، در نبرد غزه پیروز شد و کنترل این منطقه از آن پس بدست این گروه درآمد.
حماس تا سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) کنترل نوار غزه را بر عهده داشت تا اینکه با توافق جنبش فتح، یک دولت وفاق میهنی به نخستوزیری رامی حمدالله، نخستوزیر سابق فلسطین، برای تمام فلسطین (شامل کرانه باختری و نوار غزه) تعیین شد.
اما در میان تمام ظلمهایی که مکرر از سوی رژیم اشغالگر بر فلسطینیها روا داشته شده آنها نیز ساکت نمانده و بارها دست به اعتراض زدهاند که در ادامه توضیح مختصری از آنها آورده شده است.
جنبشهای فلسطینیها در مقابل رژیم صهیونیستی
در میان خیزشها و قیامهای انجام شده از سوی مردم مظلوم فلسطین، دو جنبش از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند. از این دو جنبش که به ترتیب در دهههای ۱۹۸۰ (۱۳۵۹) و ۲۰۰۰ (۱۳۷۹) میلادی شکل گرفتهاند با نام انتفاضه یاد میشود.
انتفاضه اول تظاهراتی خودجوش از سوی مردم فلسطین بود که به دلیل استفاده از سنگ به عنوان ابزار اصلی با عنوان «انقلاب سنگ» نیز شناخته میشود. در این اعتراضها که فلسطینیها با امتناع از کار در بخش اشغالی به تحریمهای وارده معترض بودند، به دلیل استفاده نیروی نظامی اسرائیل از سلاح گرم، تلفات فلسطینیها به طرز قابل ملاحظهای بالا بود.
این انتفاضه در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰) آرام شد و با امضای پیمان اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین به پایان رسید.
انتفاضه دوم که بسیار خونینتر از اولی بود با کارشکنی در روند صلح در سال ۲۰۰۰ (۱۳۷۹) شکل گرفت. از این انتفاضه با نام انتفاضه اقصی نیز نام میبرند. اندکی پیش از این انتفاضه مذاکراتی میان ایهود باراک، نخست وزیر وقت اسرائیل و یاسر عرفات، رئیس و بنیانگذار جنبش فتح در حال شکلگیری بود که به دلیل به سرانجام نرسیدن آن، اعتراضها بالا گرفته و بار دیگر انتفاضهای شکل گرفت.
حاصل این دو انتفاضه در طی سالیان، شکلگیری نیروها و سازمانهای مبارزی مانند جنبش مقاومت اسلامی (حماس)، جهاد اسلامی فلسطین، سازمان آزادیبخش فلسطین، جبهه مردمی برای آزادی فلسطین، جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (فرماندهی کل)، کمیتههای مقاومت مردمی، و... بوده است که نسبت به نحوه مبارزه با رژیم صهیونیستی و پیگیری آرمان فلسطین رویکردهای متفاوتی دارند.
شهرکها و دلیل اهمیت آنها
همانطور که پیشتر نیز گفته شد، شهرکهای یهودینشین به شهرکهایی گفته میشود که پس از تجاوز اسرائیل در جنگ شش روزه، توسط یهودیان در شبهجزیره سینا، بخش شرقی قدس اشغالی، نوار غزه، کرانه باختری رود اردن و بلندیهای جولان ساخته شده است. صهیونیستها در زمان تصرف رژیم اشغالگر بر این منطقه یعنی سال ۱۹۶۷ (۱۳۴۶) به آرامی مهاجرت به آن را نیز شروع کردند. برخی از این افراد دلایل مذهبی داشته و برخی دیگر معتقد بودند رژیم اشغالگر باید این منطقه را هم با زور و ستم به تصاحب خود در بیاورد. شهرکها در روند شکلگیری صلح میان دو گروه صهیونیست و فلسطینیها مسئلهای اساسی و مورد بحث همیشگی بوده است. گفته میشود در مجموع ۵۰۰ هزار صهیونیست این منطقه را اشغال کرده که حدود ۱۳۰ هزار نفر از آنان به صورت پراکنده و باقی در مرز میان منطقه اشغالیِ رژیم صهیونیستی و کرانه باختری زندگی میکنند. به اعتقاد اکثر وکلای بینالمللی مهاجرت صهیونیستها به این بخش نقض چهارمین کنوانسیون ژنو است. به موجب این کنوانسیون نقل مکان به سرزمینهای اشغالی ممنوع است.
نحوه برخورد دیگر کشورهای خاورمیانه با درگیری رژیم صهیونیستی و فلسطینیها
درگیری میان اسرائیل و فلسطین همیشه مورد بحث بسیاری در حوزه خاورمیانه بوده و دغدغهای اصلی برای کشورهای این منطقه بهشمار میآمده است. تاکنون رژیم اشغالگر جنگهای بسیاری با هر یک از همسایگان این منطقه، که هرکدام آرمان ملی شدن فلسطین را داشته و از آن حمایت میکردند، داشته است.
البته در این میان و در حالی که سوریه و لبنان همچنان به پشتیبانی از فلسطین و مخالفت با این رژیم میپردازند، کشورهایی مانند اردن و مصر بر ظلم به فلسطینیان افزوده و با رژیم غاصب صهیونیستی پیمان صلح برقرار کردهاند. لازم به ذکر است در تمامی کشورهای همسایه منطقه اشغالی به جز مصر، پناهندگان فلسطینی حضور دارند. در این سالها، علاوه بر کشورهای همسایه، ایران نیز ایستادگی سرسختانه خود را به قوت در مقابل ظلم رژیم مستبد صهیونیستی نشان داده و با آن به مقابله پرداخته است. البته در این میان روابط و سیاستهای دوپهلو و گاهی غیردوستانه نیز از سوی برخی از کشورها در قبال فلسطین به چشم میخورد. در ادامه به اختصار درباره هر کدام از کشورهای نام برده شده صحبت میکنیم.
مصر
مصر اولین کشور عرب زبانی بود که با رژیم اشغالگر به صلح رسید. البته در این میان نقش آمریکا در کمکهای هنگفت مالی به اسرائیل و مصر بیتاثیر نبوده است. صلح میان مصر و صهیونیستها به خروج نیروهای نظامی مصر از شبهجزیره سینا و در واقع گسترش عملیات اسرائیل در آنجا انجامید. در نتیجه میتوان این صلح را پشتپا زدن به فلسطین و همدستی با ظلم تلقی کرد.
سوریه
سوریه در حال حاضر یکی از بزرگترین مخالفان رژیم صهیونیستی و همپیمان ایران در مقابل این رژیم محسوب میشود. علاوه بر این، سوریه بارها خواستار بازپسگیری بلندیهایِ اشغالی جولان بوده است. این بلندیها در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ (۱۳۴۶) به دست اسرائیل تصاحب شده است.
در سال ۱۹۷۳ و در جنگ یوم کیپور، سوریه تلاش کرد تا بلندیها را از اسرائیل بازپس گیرد که با وجود نیروهای بسیار زیاد، موفق به انجام آن نشد. از ۳۱ مه ۱۹۷۴ (خرداد ۱۳۵۳) که به موجب قطعنامه ۳۵۰ شورای امنیت سازمان ملل متحد آتشبس میان رژیم اشغالگر و سوریه اعلام شد حدود ۹۰۰ نیروی عملیات حافظ صلح سازمان ملل متحد با عنوان نیروهای پاسدار صلح در بلندیهای اشغالی حضور دارند و بر حفظ آتشبس میان سوریه و اسرائیل نظارت میکنند. البته رژیم مستبد صهیونیستی باز هم زورگویی خود را ثابت کرده و در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱) این منطقه را به عنوان بخشی از خود خواند که البته به هیچ وجه سازمان ملل آن را تائید نکرده است.
اما از آنجا که آمریکا در کارشکنیها همیشه نقشی اساسی از خود به جا گذاشته و با روی کار آمدن دونالد ترامپ حمایت از ظلم از سوی این کشور نمود بیشتری هم پیدا کرده، در سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸)، ترامپ، علیرغم مخالفت جامعه جهانی و کشورهای عضو سازمان ملل متحد مانند انگلیس، این اشغال را به رسمیت شناخت.
لبنان
لبنان زادگاه حزبالله، اصلیترین حزب مخالف رژیم اشغالگر است. به همین دلیل این کشور تمایلی به ایفای نقش در مذاکرات بیحاصل میان اسرائیل و فلسطین ندارد.
حزب الله لبنان بارها مخالفت خود را با رژیم اشغالگر به انواع گوناگون نشان داده است. به طور مثال میتوان از جنگ ۳۳ روزه که در لبنان با نام جنگ ژوئیه (تموز) شناخته میشود، نام برد. در این جنگ حزب الله توانست نیروهای متجاوز رژیم صهیونیستی را شکست داده و آنها را از جنوب لبنان بیرون براند.
اردن
اردن کشور همسایه در منطقه محسوب شده که بسیار دوپهلو عمل میکند. این کشور از طرفی با اسرائیل به صلح نشسته و از طرفی دیگر پذیرای پناهندگان زیادی از فلسطین شدهاست. البته از دیگر موارد تعجببرانگیز این کشور میتوان به دادن حق شهروندی تمام و کمال به فلسطینیها اشاره کرد، در حالیکه اکثر آنها را در اردوگاه پناهندگان با وضعیت اسفباری جای داده است. همین مسئله باعث بوجود آمدن شکوشبهه برای فلسطینیها و حامیان آنها درباره صداقت در حمایتِ مطرح شده از سوی اردن شده است.
ایران
ایران که بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی، همیشه حامی اصلی و در کنار مظلومان جهان بوده، تاکنون سرسختترین کشور مخالف جنایتهای رژیم صهیونیستی بوده است.
از نظر ایران، اساسا شکلگیری تحمیلی موجودیتی به نام اسرائیل، نامشروع و غیرقابل توجیه است و آن را بنیادیترین ظلم در جهان کنونی میداند و پیوسته این ظلم و ستم مضاعف علیه فلسطینیان را به مردم جهان یادآوری میکند و در مجامع بینالمللی مدافع همیشگی مردم فلسطین و افشاکننده جنایتهای صهیونیستها بوده است.
ترکیه
کشور ترکیه از جمله کشورهایی است که رابطهای دوپهلو میان اسرائیل و فلسطین دارد. این کشور به ظاهر و تنها در کلام خود را غمخوار فلسطینیها نشان داده و حتی گاهی به فحاشی به رژیم اشغالگر و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر کنونی اسرائیل میپردازد، اما در عمل تلاش هرچه بیشتری در ایجاد رابطهای محکم و عمیق با رژیم صهیونیستی از خود نشان میدهد.
عمق تفاوت ظاهر و باطن در نوع رابطه ترکیه و به طور خاص رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور کنونی این کشور، با اسرائیل به حدی رسیده که گاهی نتانیاهو نیز به تمسخر او پرداخته و میگوید این کشور تلاش دارد رابطهای قوی با آنها داشته باشد درحالیکه در ظاهر خود را حامی فلسطینیها جا میزند.
عربستان سعودی
عربستان را میتوان کشوری دانست که به علت روابط راهبردی با آمریکا ابتدا خود را طرفدار فلسطین جا زد تا بعدها خنجری بر پشت آن وارد کند. این کشور در ابتدا خود را از حامیان اصلی آرمان فلسطین نشان داد، در حالیکه هماکنون به همراه امارات و بحرین اصلیترین عامل عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و یکی از ارکان اصلی و از حامیانِ جدی پیادهسازی طرح ضدفلسطینی دولت آمریکا به نام «معامله قرن» است.
بنا بر ادعای دولت ترامپ معامله قرن «طرح صلحی برای پایاندادن به مناقشه اسرائیلی-فلسطینی» است، اما فلسطینیها و بسیاری از کشورها و گروههای مقاومت از آن به نام «جنایت قرن»، «توطئه قرن» و ... یاد میکنند. در ادامه به اختصار به شرحی از طرح موسوم به «معامله قرن» نیز خواهیم پرداخت.
دلایل برخورد دوستانه آمریکا با صهیونیستها
درمیان تمامی تنشها و مخالفتهایی که در رفتار کشورهای دیگر با رژیم اشغالگر دیده میشود، نحوه برخورد دوستانه آمریکا، که خود در زورگویی زبانزد همگان بوده، مورد بحث بسیاری قرار گرفته و باعث ایجاد سوالاتی اساسی شده است. با آنکه آمریکا دوستی خود با رژیم اشغالگر را با کمکهای گزاف مالی و حمایتهای مختلف نشان داده، کارشناسان بر سر دلیل اصلی این رفتار با هم توافق نظر ندارند.
این دو اوایل مهاجرت یهودیها به قدس اشغالی با یکدیگر ارتباط دوستانهای نداشتند و به طور مثال دوایت آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریکا در زمان جنگ میان رژیم صهیونیستی، انگلیس و فرانسه با مصر، به طور جدی مخالف این رژیم بود.
اما با درگیری جنگ سرد، آمریکا به این تصور رسید که با حمایت رژیم اشغالگر میتواند از نفوذ شوروی سابق به خاورمیانه جلوگیری کند. دوستی این دو تا سال ۱۹۷۳ (۱۳۵۲) و زمانی که آمریکا از این رژیم در مقابل اعراب حمایت نکرده بود، شکل محکمی نداشت. از آن زمان به بعد رابطه آمریکا-اسرائیل شکل دوستانهای به خود گرفت که به عقیده برخی کارشناسان دلیل آن را میتوان مخالفت آمریکا با نیروهای مقاومت و همدلی دیرینه بیشتر این کشور با رژیم صهیونیستی دانست.
در مقابل برخی کارشناسان این تئوری را مطرح میکنند که هواداران جدیتری دارد. بر اساس این نظریه، دلیل دوستی آمریکا با رژیم اشغالگر مرتبط با قدرت لابی طرفداران اسرائیل و به طورخاص، به کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (AIPAC)، مربوط است. مطرح شدن اولیه این مسئله در کتابی با عنوان «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» نوشته،جان جی مرشایمر و استیون والت، دو استاد دانشگاه آمریکایی، صورت گرفته است. البته توافق هستهای ایران و آمریکا در دوران اوباما و عدم توانایی این کمیته در جلوگیری از آن از قوت این نظریه کاسته است.
البته علیرغم دوستی دیرینه مطرح بین این دو، گاهی تنشهایی میان آنها بوجود میآید، به طور مثال در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما، روابط میان این کشور و رژیم صهیونیستی پرتنشتر از قبل شده بود و بر سر مسائلی مانند ایران یا شهرکها با هم تقابل نظر داشتند. اما با روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیس جمهور فعلی آمریکا دوباره این رابطه به قوت همیشگی خود رسیده است.
نگاه جهانی به تنشها در قدس اشغالی
در نگاه جهانی و میان کشورهای غیرمسلمان نیز حضور اسرائیل و ظلم روا داشته شده بر فلسطینیها جایز شناخته نشده و دیگر کشورها نیز به مخالفت با آن برخاستهاند. نگاه عمومیِ حاکم بر دنیا در حال حاضر همدردی خود را با فلسطین ابراز کرده، تا جائیکه در سالهای اخیر جنبشی جهانی با نام «جنبش بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم اسرائیل» (BDS) با هدف فشار بر رژیم اشغالگر با اهرمهای اقتصادی و جهت پایان اشغال سرزمین فلسطین، رفع تبعیض و به رسمیت شناختن حق بازگشت میلیونها آواره فلسطینی شکل گرفته است. در نتیجه از موارد گفته شده میتوان به این نتیجه رسید که اسرائیل در سطح جهانی نیز چهرهای منفور بوده و مورد حمایت کشور زیادی قرار نمیگیرد.
روند معامله موسوم به صلحِ اسرائیل- فلسطین
پیمانهای اسلو دو موافقتنامه میان رژیم اشغالگر و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) است که آغازگر فرآیند صلح میان آن دو محسوب شده و به تأسیس حکومت خودگردان فلسطین منجر شد. البته در این توافق نیز مانند همیشه ردپای آمریکا به چشم میخورد. هدف این توافق ایجاد حکومتی واحد برای فلسطین در غزه و کرانه باختری رود اردن در ازای خاتمه بخشیدن به تنشها بوده و از آن به «سرزمین در ازای صلح» یاد میشود.
بسیاری بر این باورند که این معامله در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) و با به صلح نرسیدن یاسر عرفات و ایهود باراک به پایان رسیده و پس از انتفاضه دوم نیز به طور کل رسیدن به صلح غیرممکن شده است.
اما به تازگی آمریکا با حمایت عربستان سعودی دست به طراحی معاملهای زدهاند تا مدعی شوند میتوانند با آن به خاورمیانه صلح بخشیده و میان فلسطین و رژیم صهیونیستی آرامش برقرار سازند. همانطور که پیشتر نیز مطرح شد، از این طرح با نام «معامله قرن» نام برده میشود.
معامله قرن چیست؟
معامله قرن به طرحی ارائه شده از سوی دولت دونالد ترامپ، رئیسجمهور کنونی آمریکا گفته شده که ادعا میکند میتواند «صلح» را میان دولت فلسطین و رژیم صهیونیستی برقرار کند.
در این طرح قرار است رژیم اشغالگر باز هم مانند گذشته زورگویی خود را ثابت کرده و خارج از تعهداتِ قبلی سازمان آزادیبخش فلسطین و قطعنامههای شورای امنیت، بخشهایی از کرانه باختری و بیت المقدس شرقی را به مناطق اشغالی خود الحاق کند. در واقع این رژیم، الحاق را شرطی برای موافقت با تشکیل دولتی مستقل برای فلسطینیها در کرانه باختری، نوارغزه و چند محله از بیت المقدس شرقی دانسته است.
بر اساس این طرح، منطقه ابودیس به جای بیتالمقدس به عنوان پایتخت فلسطین در نظر گرفته خواهد شد. در اینصورت فلسطینیان باید از حق بازگشت به سرزمین خود چشمپوشی کنند.در واقع این طرح رؤیای تشکیل کشوری مستقل برای فلسطین را از بین میبرد.
طرح معامله قرن از همان ابتدا با مخالفت جدی و یکپارچه مقامات، گروههای مقاومت و مردم فلسطین روبهرو شد. به طور مثال محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین از ابتدای اعلام این طرح آن را با هدف تحمیل مسائلی از سوی ترامپ دانست که فلسطینیها خواهان آن نبوده و نخواهند بود و مکرراً بیان کرد بدون موافقت مردم فلسطین هیچ معاملهای اجرایی نمیشود.
از نگاه جهانی نیز این معامله با مخالفتهای بسیاری روبهرو شده است. سید حسن نصر الله، دبیرکل حزب الله لبنان درباره این طرح در سخنرانیهای خود بارها و با تاکید بسیار با باطل دانستن این معامله وظیفه حامیان فلسطین را مقابله با آن دانسته و هدف را شکست آن بیان کرده است.
عبدالله دوم، پادشاه اردن نیز با طرح آمریکایی معامله قرن مخالفت قاطع کرده و آن را مردود خوانده است.
مصر نیز از ابتدا مخالفت خود با این طرح اعلام کرد و علما و گروههای اسلامیِ سایر کشورهای عربی نیز باطل دانستن این معامله را از ابتدا به جهانیان گوشزد کردهاند.
مخالفتها و واکنشهای جدی گروههای مقاومت و کشورهای حامی فلسطین با این «جنایت قرن»، ملک سلمان، پادشاه سعودی، طراح و مجری اصلی این طرح را نیز وادار به مخالفت کرد. سعودیها هم خیلی دیرهنگام مدعی شدند که «عربستان از هیچ گونه طرحی که منافع فلسطینیها را به خطر بیندازد و مانع بازگشت آنان به بینالمقدس شود، حمایت نخواهد کرد».
در کل، هرگونه معامله صلحی باید سه مسئله را مدنظر داشته باشد: مرز کرانه باختری رود اردن و شهرکنشینهای صهیونیست، پناهندگان فلسطینی و امنیت بیتالمقدس. تاکنون روند صلح با رفتار و کارشکنیهای رژیم صهیونیستی پیشرفتی بسیار کند داشته است.
بیشتر بخوانید:
ترامپ از "معامله قرن" رونمایی کرد
ترس ترامپ از واکنشها پس از انتشار جزئیات معامله قرن
تجمعات اعتراضی فلسطینیان در مخالفت با طرح آمریکایی-صهیونیستی معامله قرن
سکوت جهان عرب در برابر معامله قرن ترامپ
رویکرد طرفین به معامله صلح
محمود عباس، رئیس کنونی تشکیلات خودگردان فلسطین، رژیم صهیونیستی را قابل اعتماد ندانسته و الحاق کرانه باختری رود اردن در دوران نخست وزیری بنیامین نتانیاهو وتلاش او بر پیشروی هرچه بیشتر در آن را، دلیل اصلی خود بر این عقیده بیان میکند.
بنامین نتانیاهو، رهبر حزب لیکود (حزب راستگرای اسرائیل) که پیش از این از منتقدان سرسخت دوحکومتی کردن منطقه بود، اکنون و تنها در سخن از آن صحبت میکند و این باعث شده شک و شبهه در راستی نظراتش بوجود آید. این در حالی است که او در کمپین انتخاباتیش در سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) مخالفت سرسخت خود را با ایجاد حکومت فلسطینی ابراز میکرد.
نگرش دو طرف به معامله موسوم به صلح باعث شده این معامله بارها کنار گذاشته شود و پای آمریکا برای برگشت آن دوباره به این مسئله باز شود، تا جائیکه در زمان جان کری، وزیر سابق امور خارجه آمریکا به طور کل از صلح چشمپوشی شد. اما اکنون با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا زمزمههایی از شکلگیری دوباره این معامله شنیده میشود.
بررسی دو نتیجه احتمالی صلح
درگیری میان فلسطین و رژیم صهیونیستی به دو صورت میتواند خاتمه پذیرد: تشکیل «دو دولت» در یک کشور و تشکیل حکومتی واحد که در ادامه به توضیح کوتاهی درباره هر یک میپردازیم.
به اعتقاد برخی، اصلیترین شکل پایان دادن به کشمکشهای بین طرفین ایجاد دو حکومت مستقل در فلسطین است. این گروه دلیل خود را تفاوت نگاه طرفین به حکومت دانسته و میگویند رژیم اشغالگر تمایل به داشتن حکومتی یهودی داشته در حالی که فلسطینیها هم به نوبه خود حکومتی فلسطینی میخواهند.
در مقابل ایجاد حکومت نژادپرستانه یهودی واحد و محرومکردن فلسطینیها از تشکیل دولت به معنی آن است که نوار غزه و کرانه باختری رود اردن که در حال حاضر مقر استقرار فلسطینیها در نظر گرفته شده به سرزمینهای اشغالی ملحق و سرزمینی واحد با حکومت یک دولت ایجاد شود. این حالت نیز با دو دیدگاه متفاوت همراه است. دیدگاه اول تمایل دارد تعداد مسلمانان فلسطینی را بیشتر از صهیونیستها بداند، اما برای آنها هم حکومتی یهودی در نظر گیرد، در حالی که عدهای دیگر تصور میکنند بهتر است کرانه باختری رود اردن و غزه با سرزمین اشغالی ترکیب شده و فلسطینیها را به بیرون رانده یا برایشان حقی در نظر نگیرند.
اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که با توجه به تمام موارد مطرح شده، صهیونیستها با زور و ستم دست به اشغال سرزمینی زدند که از ابتدا متعلق به فلسطینیها بوده است، آیا میتوان از خونریزیها و نسلکُشیهای انجام شده طی این سالها چشمپوشی کرده و برای آنها حکومتی در نظر گرفت؟
بیشتر بخوانید:
هاآرتص: الحاق کرانه باختری موجودیت اسرائیل را به خطر میاندازد
هشدار گروههای مقاومت در غزه به الحاق کرانه باختری
واکنش مقامات آمریکایی به الحاق بخشهایی از کرانه باختری
آمریکا: عدم تمایل فلسطین به مذاکره، تصمیم درباره الحاق کرانه باختری را آسان میکند
بررسی شکست معامله نمادین صلح
اگر معامله صلح ادعایی بین فلسطین و صهیونیستها با شکستی قطعی مواجه شود، غزه، کرانه باختری اردن و سرزمینهای اشغالی، سه حکومت جدا از هم خواهند شد، اما عدم وجود قانونی که آنها را از هم جدا سازد دو حالت پیشرو خواهد داشت: اسرائیل دیگر به عنوان حکومت یهودی شناخته نخواهد شد و یا فلسطینیها در سرزمینهای اشغالی به عنوان شهروندان درجه دو محسوب شده و از بسیاری از حقوق محروم خواهند ماند.
اما در انتها و با تمام زور و ستمی که طی این هفتاد و دو سال تجاوز بر وطن فلسطینیها بر آنها وارد آمده، باید نظارهگر آن بود که آیا زمانی زورِ حق بر باطل پیروز گشته و چهره ظلم و ستم از میهن فلسطینیها برچیده میشود یا آنها به ناچار و برای رسیدن به اندکی آرامش پس از تحمل رنج طاقتفرسای این همه سال، مجبور به بخشیدن بخشی از خاکی میشوند که نامشان از دیرباز بر آن حک شده است.
گردآوری و نگارش: سپیده احدپور
انتهای پیام/
(n.d.). Retrieved May 18, 2020, from Căile Ferate Române: https://www.cfr.org/interactive/global-conflict-tracker/conflict/israeli-palestinian-conflict
(n.d.). Retrieved May 18, 2020, from United States Holocaust Memorial Museum: https://encyclopedia.ushmm.org/content/en/article/antisemitism
Anne Frank House. (n.d.). Retrieved May 18, 2020, from Annefrank: https://www.annefrank.org/en/topics/antisemitism/are-all-jews-zionists/
Baker, Cambridge, N. (2018, september 5). Retrieved May 5, 2020, from thesun: https://www.thesun.co.uk/news/3221991/ken-livingstone-resigns-labour-hitler-antisemitism-zionism-piers-morgan/
Beauchamp, Z. (n.d.). Retrieved May 18, 2020, from Vox: https://www.vox.com/2018/11/20/18079996/israel-palestine-conflict-guide-explainer
en.wikipedia. (n.d.). Retrieved May 18, 2020, from Wikipedia, the free encyclopedia: https://en.wikipedia.org/wiki/Haavara_Agreement
en.wikipedia. (n.d.). Retrieved May 18, 2020, from Wikipedia the free encyclopedia: https://en.wikipedia.org/wiki/History_of_Palestine
en.wikipedia. (n.d.). Retrieved May 18, 2020, from Wikipedia the free encyclopedia;: https://en.wikipedia.org/wiki/Mount_Zion
en.wikipedia. (n.d.). Retrieved May 18, 2020, from Wikipedia the free encyclopedia: https://en.wikipedia.org/wiki/Antisemitism
History.com Editors. (2018, August 21). Retrieved May 18, 2020, from HISTORY: https://www.history.com/topics/middle-east/zionism
Knight , C. (2019, July 30). Retrieved May 18, 2020, from labourbriefing: https://labourbriefing.org/blog/2019/7/30/six-holocaust-survivors-compare-zionist-policy-to-that-of-the-nazis
Mason, Asthana, Sparrow, R. (2016, April 28). Retrieved May 18, 2020, from theguardian: https://www.theguardian.com/politics/2016/apr/28/labour-mps-call-for-ken-livingstone-to-be-suspended-after-hitler-remarks
Massad, J. (2020, May 14). Retrieved May 18, 2020, from middleeasteye: https://www.middleeasteye.net/opinion/nakba-palestinian-catastrophe-began-19th-century-and-continues-day
Palumbo-liu , D. (2015, May 27). Retrieved May 18, 2020, from salon: https://www.salon.com/test2/2015/05/27/to_critics_of_the_academic_boycott_of_israel_what_about_academic_freedom_for_the_children_of_gaza/
Schulze, R. (n.d.). Retrieved May 18, 2020, from theconversation: https://theconversation.com/labour-antisemitism-row-there-was-nothing-zionist-about-hitlers-plans-for-the-jews-58656
Tastard, T. (2018, July 24). Retrieved May 5, 2020, from providencemag: https://providencemag.com/2018/07/hitler-zionist/
انتهای پیام/
در بخش تعریف تفکر صهیونیسم،
در جمله ی "پیش از شکلگیری این ایده، یهودیها در کشورهای مختلف جهان به صورت پراکنده زندگی میکردند که در آن میان آمریکا و اسرائیل هر کدام با داشتن حدود ۶ میلیون یهودی بالاترین جمعیت این افراد را داشتند. " کلمه اسرائیل پیش از تشکیل این رژیم، در جای مناسبی به کار برده نشده و اشتباه است لطفا اصلاح فرمایید.