به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، مهران مدیری شب گذشته میزبان علی زند وکیلی خواننده موسیقی سنتی کشورمان بود.
در آغاز این گفتوگو مدیری گفت: من و علی سالهای سال است که همدیگر را میشناسیم. سپس رو به زندوکیلی اظهار کرد: تو هیچ وقت این قدر خوشتیپ نبودی! من از این کت و شلوار تنت میخواهم (خنده)
زندوکیلی هم با خنده پاسخ داد: امسال تصمیم گرفتم یک مقدار تغییر در روش زندگی ام بدهم؛ می خواهم یک رژیم غذایی و ورزش خوب داشته باشم.
در بخش دیگر، این خواننده درباره چگونگی آمدنش به تهران توضیح داد: من اولین ورودی هنرستان موسیقی شیراز بودم و اساتید ما به صورت پروازی برای تدریس به شیراز می آمدند. بعد از چند سال صحبت از منحل شدن این هنرستان شد و اساتید از من و چند تن از دوستانم خواستند که به تهران بیاییم و موسیقی را ادامه بدهیم.
وی افزود: سال ۸۱ به تهران آمدم و موسیقی را ادامه دادم و به صورت جدی از سال ۸۴ خوانندگی را شروع کردم.
زندوکیلی درباره دعوایش با یک نفر برای حمایت از دوستش اظهار کرد: ما پنج شیرازی بودیم که در یک خانه ۴۰ متری زندگی میکردیم. آن روزها بچهها به من محبت داشتند و روی من حساب میکردند. یک روز دو تن از دوستان من یک نفر دعوا کردند. من آن زمان مو و ریش بلند و عجیب و غریبی داشتم. بعد از اینکه متوجه این موضوع شدم که دوستانم دعوا کردند، طرف مقابلشان را ناخودآگاه به دیوار چسباندم و گفتم «فکر کردی لات بازی کار خاصیه؟!؛ میخوای برات لات بازی دربیارم (خنده). بعد از یک هفته آن فرد با دوستانش با گل و شیرینی برای عذرخواهی آمدند پیش ما!
مدیری هم گفت: با آن ابعاد و مو و ریش، من اگر جای آن فرد بودم با غذا می آمدم خدمتتان (خنده)
این خواننده سپس درباره علاقه خود به بازگشت به شیراز گفت: خانواده ام شیراز هستند و حالم در شیراز خوب است. دغدغه و استرسی در شیراز نیست و خیلی دوست دارم که به شیراز برگردم.
زندوکیلی در پاسخ به سوال مدیری که خوانندگی را در قبال یک پول زیاد کنار میگذارد یا نه، گفت: وقتی از هنری که دارید، استفاده نکنید هیچ ارزشی ندارد؛ شما به من بگویید یک عمارت و یا یک کشور را به من می دهید، وقتی هنرم به کارم نیاید اصلاً برای من لذتی نخواهد داشت.
در بخش دیگر این گفت و گو، مدیری دلیل ازدواج نکردن این خواننده را فاش کرد وگفت: علی پنج تا خرس بزرگ دارد و شبها آنها را بغل میکند و میخوابد (خنده)
زندوکیلی هم ادامه داد: البته فقط این نیست؛ موقعیتش پیش بیاید حتماً ازدواج می کنم. ازدواج به زبان نیست به زمان است؛ به نظرم تشکیل خانواده بلوغ می خواهد. من عاشق خانواده هستم و همیشه عشق میان پدر و مادرم را دوست دارم. امیدوارم بتوانم مثل آنها زندگی کنم.
در ادامه مدیری از زندوکیلی تست بازیگری گرفت و گفت: به نظرم از همه کسانی که اینجا تست دادند، بهتر بودی. چرا بازیگری را پیگیری نمیکنی؟ بیا و در سریال بعدی من بازی کن.
وی در ادامه خاطره جالبی از زندوکیلی تعریف کرد و گفت: یک بار کنسرت داشت و باید با ارکستر بزرگی روی صحنه اجرا میکرد؛ اما حین اجرا به دستشویی رفت و درب قفل شد! حدود ۴۰ دقیقه فقط گروه اجرا داشت و یک عده همکاری کردند تا او بیرون بیاید (خنده)
زندوکیلی هم خاطره دیگری را برای مخاطبان اینگونه تعریف کرد: زمانی که به تهران آمدم، قرار بود به خانه پسر عمویم بروم. به من گفت از میدان رسالت بیا مینی سیتی، خانه من آنجاست. من از دوستم سوال کردم که مینی سیتی چیه؟ گفت مینی بوس دیدی یک مقدار از آن کوچکتر! (خنده) خلاصه من رفتم میدان رسالت، و هرچه اطراف را نگاه کردم همه سواری بودند. از چند نفر پرسیدم مینی سیتی (منظورم همان مینی بوس کوچک بود) اینجا هست؟ گفتند مینی سیتی یک شهرک است (خنده)
انتهای پیام/
ایشان ته صدایی دارند ولی پخته نیست.
ریش شان هم ایشان را شبیه هرتسل بنیانگذار صهیونیسم می کند.
من اصلا نميتونم صدای شجریان رو گوش بدم.
حتی از سالار عقیلی هم زیباتر میخونه.
ریش و سبیل ايشون هم مانند نقش نگاره های تخت جمشید هستش.
کاکو پرچم شیراز همیشه بالاست.