به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،«کتاب بابا حق نداشت» نوشته هادی خورشاهیان، شامل مجموعه داستانهای کوتاه طنز برای نوجوانان است که به موضوعات گوناگونی از جمله دوران مدرسه و دفاع مقدس میپردازد.
هادی خورشاهیان در این مجموعه داستان که برخی از آنها در محیط مدرسه و برخی در محیط خانه و خانواده اتفاق میافتد، ۱۱ قصه طنزآمیز و شیرین با عناوینی نظیر بابا حق نداشت در را به هم نکوبد، بازم میبینمت بچه محل، امتحان نهایی و ... نوشته که در این بین بیشتر قصهها با توجه به مخاطبان نوجوان، محوریت مدرسه دارد.
خورشاهیان تا به حال بیش از ۸۰ کتاب در حوزههای مختلف داستان، شعر، رمان، نمایشنامه، فیلمنامه و ترانه برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان به رشته تحریر درآورده است.
در بخشی از کتاب «بابا حق نداشت» میخوانیم:
دبیر زبان داشت درس میداد، ولی من حواسم به آن اتاق دهشتناک بود. هر رازی بود همانجا و توی همان اتاق شکنجه بود. روی درِ اتاق مخوف، یک برچسب قرمز خطر مرگ چسبانده بودند به چه بزرگی. از آنهایی که روی کانکسهای برق میچسبانند یا تانکرهای حاوی بشکههای شیمیایی و زبالههای اتمی. آن اتاق تنها جایی بود که از آن سر در نیاورده بودم. مگر میشد یک جایی باشد و کمال نتواند برود آنجا. بچهها اسمش را گذاشته بودند اتاق شکنجه. تنبیه جایش توی کلاس و اتاق دبیران و سر صف بود، ولی اتاق شکنجه مخصوص بچههایی بود که به ورقهای امتحانی دسترسی پیدا کرده بودند. از نظر مدرسه، این بدترین کار ممکن بود و حتماً دانشآموزی که این کار را کرده بود، باید یک سر میرفت توی اتاق شکنجه.
هیچ کداممان تا آن موقع از نزدیک این مورد را ندیده بودیم، ولی بوی الکلی که از پشت در اتاق به مشام میرسید، نشان میداد در آن اتاق، شکنجههای وحشتناکی روی دانشآموز بختبرگشته آزمایش میشود. همه ظاهراً سر کلاس زبان، فکر و ذکرشان درس خواندن بود، الّا من که نیم کره راست مغزم به درس خواندن اختصاص پیدا کرده بود و نیمکره چپ مغزم به رمزگشایی آن راز. شاید هم جای دو تا نیم کره با هم عوضشده بود یا حداقل من عوضی متوجه کارکرد آنها شده بودم.
گقتنی است کتاب «بابا حق نداشت» نوشته هادی خورشاهیان توسط انتشارات هزاره ققنوس راهی بازار کتاب شده است.
انتهای پیام/