به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دولتها با توجه به نیازهای داخلی و موقعیتهای ژئوپلیتیکی، بر ساختار و عملکرد نظام بین الملل اثر گذار هستند و جهت گیریها و راهبردهای خاصی را به منظور تامین هدفها و منافع ملی خویش در سیاست خارجی خود اعمال میکنند. مهمترین این راهبردها عبارتند از بیطرفی، انزواطلبی، اتحاد، ائتلاف و عدم تعهد.
بیشتر بخوانید
ائتلاف ضد تهران برای مسکو قابل قبول نیست / مخالفان در غرب به دنبال ایجاد شکاف در روابط ایران و روسیه
در راهبرد اتحاد و ائتلاف، ائتلاف سیاسی و اتحادهای نظامی را حکومتها اختیار میکنند که معتقدند با تجهیز تواناییهای خود به تنهایی نمیتوانند به هدف هایشان دست یابند و از منافع خود به تنهایی دفاع کنند یا از تهدیدات احتمالی جلوگیری کنند. از این رو آنان با دولتهای دیگری که در مسائل خارجی مشابه دست به گریبانند یا در اهداف اتحاد و ائتلاف سهیم اند مشارکت میکنند و تعهدات متقابل را میپذیرند از سوی دیگر راهبرد ائتلاف بر خلاف راهبرد اتحاد محصول نظام بین الملل هژمونیک است.
در واقع ائتلافهای جدید محصول دوران تغییر نظام بین الملل از وضعیت دو قطبی دوران جنگ سرد است که اواخر قرن ۲۰ و ابتدای قرن ۲۱ بر اساس سه رویکرد متفاوت جهان پس از جنگ سرد به وجود آمده است. فروپاشی شوروی و بلوک شرق و پایان جنگ سرد و نظام دو قطبی مهمترین نقطه عطف تاریخ روابط بین الملل معاصر تلقی میشود. این فروپاشی، نظام بین الملل را تغییر داده و دوره جدیدی را در مناسبات سیاسی بین دولتها به ویژه در تعاملات امریکا و دیگر بازیگران عرصه بین الملل به وجود آورد و بستر تحول و راهبرد امنیت ملی و سیاست خارجی امریکا و تلقی آن از نظم و امنیت نظام بین الملل و جایگاه ایالات متحده در نظم تازه جهانی را فراهم ساخت.
ائتلاف سازی آمریکایی:
راهبرد همگرایی و ائتلاف محصول پایان جنگ سرد و تلاش آمریکا برای ایجاد و تثبیت قدرت هژمونیک در نظام بین الملل بود. این موضوع سبب شد که امریکا پس از فروپاشی شوروی با توجه به برتری نظامی و اقتصادی و بدون احساس نیاز به اتحاد با دیگر دولتهای بزرگ و فقط در قالب ائتلاف سازی به دنبال اهداف جهانی خود و جهانی سازی و حفظ نظم و ثبات جهانی با محوریت امریکا برآید. در این میان ائتلاف سازی یکی از مهمترین نتایج تغییر نظام بین الملل و تلاش امریکا برای ساخت نظم تازه جهانی محسوب میشود. این راهبرد برای مشروعیت بخشی به اقدامات امریکا و استفاده از قدرت نرم این کشور و هماهنگ با قدرت سخت آن صورت گرفته است.
از سوی دیگر حادثه ۱۱ سپتامبر و تحولات سیاسی جهانی پس از آن زمینه ساز تغییر نظام بین الملل از دو قطبی به تک قطبی هژمونیک شد. حادثه یازدهم سپتامبر آغاز دوره جدیدی در راهبرد ائتلاف سازی به رهبری امریکا است. این حادثه و فضای روانی ناشی از آن تشکیل ائتلاف مبارزه با تروریسم و عملیات آزادسازی افغانستان را در پی داشت. این راهبرد با حضور بسیاری از دولتهای منطقهای و فرامنطقهای و حمایت قدرتهای بزرگ از ائتلاف نظامی در حمله به افغانستان و مقاومت بسیاری از قدرتهای بزرگ و شرکت نکردن آن در ائتلاف ارادهها در جنگ عراق متحول شد و با ناکام ماندن آرزوی امریکا در استقرار ثبات و امنیت در عراق همچنین نارضایی از حضور نظامیان خارجی در این کشور و پس از آن خروج بسیاری از نظامیان فرامنطقهای از عراق مقدمه شکست این راهبرد و تحول در نظام بینالمللی فراهم آمده است. البته قبل از آن اشغال افغانستان نیز با همین سرنوشت دچار شده بود.
ائتلاف سازی ضد ایرانی:
از میانه قرن بیستم به بعد ایالات متحده امریکا طرح سازماندهی شدهای را برای ایجاد ارتباط با ایران و عربستان سعودی به عنوان دو قدرت پر نفوذ منطقهای در پیش گرفت و مناسبات اقتصادی و نظامی خود را از طریق این دو کشور در راستای منافعش مدیریت میکرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ شرایط برای حضور و فعالیت امریکا در خاک ایران و همکاری با ایران برای پیشبرد منافع در خاورمیانه به کلی از بین رفته و فضا به گونه ادامه یافت که روز به روز بر دامنه تنشهای محیطی افزوده شد. برخلاف افزایش بی اعتمادی و تنش میان ایران و امریکا و تلاشهای فراوان این قدرت جهانی برای تضعیف و نابودی حکومت جمهوری اسلامی ایران که نمونه بارز آن در فضای تحریمهای فراوان و تقویت رژیم بعث عراق برای حمله به ایران میتوان دید، رابطه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و به ویژه عربستان سعودی با آمریکا را روز به روز بهتر شد. تلاشهای آمریکا برای تعامل با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در افزایش دامنه تنشها میان ایران و کشورهای عربی موثر بود، زیرا یکی از سیاستهای امریکا در پیشبرد منافع اقتصادی اش افزایش موج نا امنی و دامن زن به جنگ در منطقه بود.
ایران در منطقه خاورمیانه از نظر ژئوپلتیکی برای منافع راهبردی امریکا بسیار حیاتی است. ارتش آمریکا با این حقیقت جدید روبرو شد که مفهوم هارتلند به دنیای مطالعه ژئوپلیتیک بازگشته از محل سنتی خود اندکی به سوی جنوب و میان دریای خزر و خلیج فارس تغییر مکان داده است به گونهای که ایران قلب این حالت جدید است و همین اجازه نمیداد آمریکا در برابر تحولات ایران و افزایش قدرتش بی تفاوت باشد.
در این میان بوش پسر ایران را محور شرارت و رابطه حیاتی تروریستها در منطقه خواند و تلاش کرد به جهانیان به قبولاند ایران به دنبال تسلیحات اتمی است. پس از آن تغییر رژیم در ایران محور اساسی سیاست خارجی آمریکا شد. آمریکاییها در جدیدترین اقدام خود برای افزایش و تقویت همکاریها با کشورهای حاشیه خلیج فارس و ادامه تلاشهای ضد ایرانی قصد دارند تا کشورهای عربی خلیج فارس را به شکلی به پیوستن به ائتلاف نظامی عربی ترغیب کنند.
در شرایط کنونی کشور ایران توانست با افزایش نفوذ ژئوپلیتیکی خود در منطقه، دیگرکشورهای منطقه را در دنبال کردن سیاستهای مشابه همراه کند و محور مقاومت را در منطقه شکل دهد. امریکا و متحدانش در منطقه از جمله عربستان سعودی از این موضوع نگران بودند به ویژه آنکه آنها در مقاطع تاریخی و مکانهای جغرافیایی مختلف مثل میدان نبرد سوریه و عراق توان شکستن محور مقاومت و نفوذ کامل در ساختار حاکمیت ایران را ندارند.
اکنون افزایش قدرت نظامی افزایش ضریب امنیت داخلی و افزایش نفوذ ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی برای رقبای ایران در منطقه جغرافیایی خلیج فارس به نگرانی تبدیل شده است و آنها قصد دارند با اتخاذ سیاستهای هماهنگ، مقابل قدرت آفرینی ایران در منطقه بقای حکومتهای خود را تضمین کنند. در چنین شرایطی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با همراهی برخی قدرتهای فرامنطقه مانند امریکا تلاشهای جدی برای شکلگیری ائتلاف نظامی عربی انجام میدهند و در صدد تقویت موقعیت خود در خاورمیانه به ویژه زمینههای تضعیف قدرت دولتی ایران را در منطقه فراهم کنند.
از طرفی جمهوری اسلامی ایران کشوری است با ملاحظات ملی (صرفاً مربوط به سرزمین ایران) و فراملی (عمدتاً مربوط به جهان اسلام) سیاست خود را تنظیم کرده است. به عبارت دیگر، در اینجا هم منطق دولت ـ ملت و هم منطق دین یا به عبارتی ایدئولوژی حایز اهمیت گردید. تحولات گوناگون در سطح نظام بین المللی و تنوع در محیطهای تعاملی خود و همچنین گوناگونی تهدیدات و به ویژه تهدیدات نامتقارن، نوعی استراتژی را الزامی میساخت که ترکیبی از ایدئولوژی، پراگماتیسم و عقلانیت بوده و سه اصل عزت، حکمت و مصلحت را سرلوحه سیاست خارجی ایران قرار داد.
تداوم گسستها و چالشهای آمریکا:
- ایجاد قطبهای اقتصادی جدید در جهان (چین، آلمان، ژاپن، هند، کره جنوبی، تایوان و...)
- جنگ تجاری با چین، نتایج چنین جنگی بر افول اقتصاد آمریکا و برکل اقتصاد جهانی اثر خواهد گذاشت و روند کسب نفوذ و برنامههای آمریکایی را مختل خواهد کرد.
- آمریکا در مقابل چین توان یکسره سازی ندارد. (اهرمهای چین بر ضد آمریکا بیش از اهرمهای امریکا بر ضد چین است)
- بدهی ۲۲ تریلیارد دلاری آمریکا، عقب ماندگی اقتصادی در رقابت با چین، عوامل ضعف آمریکاست.
- شکست نظامی آمریکا در افغانستان و عراق موجب شد آمریکا از ورود به جنگ جدید خودداری کند. (توان برخورد ایران با آمریکا و نامشخص شدن افق هرگونه جنگ، امریکا را سردرگم کرد.
- ضعف آمریکا موجب شد در سطح غرب تکروی کند و در سطح خاورمیانه در پی ائتلاف باشد، اما رفتارهای متناقض و فقدان راهبرد مشخص عرصه مانور امریکا را محدود ساخت و شرایط جدیدتری پدید آورد.
- بحران داخلی امریکا (جنگ سیاسی، امنیتی، اقتصادی)
- تضمین امنیت اسرائیل و متحدان عرب در منطقه خاورمیانه
- افراط گرایی اسلامی (تروریسم داعش و گروههای تکفیری)
- نقش رو به رشد روسیه در منطقه و جهان
- چالشهای سیاسی و امنیتی و اقتصادی با عراق، ترکیه، مصر
- چالشهای امنیتی و سیاسی اسرائیل (معامله قرن)
- پیروزی محور مقاومت در سوریه و عراق در جنگ بر ضد تکفیریها امریکا را غافلگیر کرد.
استراتژیهای امریکا بر ضد ایران:
- ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی تحت عنوان اسلام هراسی
- ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی تحت عنوان ایران هراسی
- ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی تحت عنوان شیعه هراسی
- ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی در باره دستیابی ایران به سلاحهای اتمی
- ایجاد جنگ روانی و تبلیغاتی در جهت همکاری و حمایت ایران از گروههای تروریستی منطقه، چون القاعده
- نشان دادن خطر شکل گیری گروهای تروریستی تحت عنوان جبهه مقاومت در منطقه (جهاد، حماس، حزب ا..، حشدالشعبی و یمن)
- نشان دادن خطر افزایش قدرت نرم و سخت ایران در منطقه (حفظ امنیت و بقای اسرائیل)
- تحریمهای شدید اقتصادی و سیاسی در جهت کنترل و محدود کردن ایران در منطقه و جهان
- تروریستی خواندن سپاه پاسداران و دیگر نیروهای امنیتی و نظامی ایران
- خارج شدن امریکا از معاهده چند جانبه برجام
- ایجاد ناتوی عربی با حضور عربستان، مصر، اردن، امارات متحده عربی
- تروریستی خواندن نیروهای فاطمیون، زینبیون، حیدریون، و گردانهای ابی الفضل العباس برای محدود کردن توان بسیج ایران در منطقه
شکست ائتلافهای منطقهای و فرامنطقهای بر ضد ایران:
- مقاومت در ۸ سال دفاع مقدس (جنگی که همه قدرتهای بین المللی و منطقهای از صدام حمایت میکردند)
- نفوذ نرم ایران (صدور انقلاب) در ملتها منطقه و جهان (لبنان، عراق، سوریه، افغانستان، یمن و..)
- افزایش توان نظامی ایران (موشک ها، سیستمهای راداری و تسلیحات نظامی)
- پیروزیهای جبهه مقاومت در سوریه و عراق (مقابله با داعش)
- پیروزیهای جبهه مقاومت در جنگ ۳۳ روزه لبنان و جنگهای غزه (۲۲ روزه و ...)
- پیروزیهای جبهه مقاومت در یمن در مقابل ائتلاف بین المللی (ائتلاف سعودی – آمریکایی – صهیونیستی)
- دیپلماسی فعال در سیاست خارجی در سطح منطقهای و فرامنطقهای
- تعامل مثبت با سازمانهای بین المللی از جمله آژانس انرژی اتمی
- پیگیری سیاستهای تنش زدایی در سطح منطقه
- رشد و توسعه علمی ایران در حوزههای مختلف (نانو، انرژی اتمی و تسلیحاتی، و پزشکی...)
- استفاده از ظرفیتهای تولید داخلی و صادرات
- تقویت دیپلماسی منطقهای و فرا منطقهای
- وقوع بیداری اسلامی در منطقه و تغییر معادلات منطقهای
نتیجه گیری:
آمریکا برای پیشبرد منافع ملی کشورش در منطقه خاورمیانه، سیاستهای خود را بیشتر مبتنی بر ابزارهای قدرت نرم، استفاده از قدرت هوشمند و ساز و کارهای دیپلماتیک قرار داده بود تا از این مجرا هم از هزینههای ناشی از تعقیب منافع خود در خاورمیانه بکاهد و هم دستاوردهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود را افزایش دهد.
در این رهگذر، اتخاذ راهکارهای متنوع سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهت مدیریت و کنترل تحولات منطقهای باید در دستور کار سیاست راهبردی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات، ثبات سازی، تلاش در جهت ایجاد اجماع منطقهای همسو با منافع جمهوری اسلامی ایران، خنثی سازی فشارهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران از طریق افزایش شفاف سازی درسیاست خارجی و تعامل موثر و سازنده در چارچوب سازوکارهای موجود منطقهای با استفاده از دیپلماسی فعال و چندجانبه میتواند به عنوان راهبردهای بلند مدت جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد.
از طرفی موج بیداری اسلامی فرصت کم نظیری را برای گسترش پیام انقلاب اسلامی وهنجارهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه ایجاد نموده است. بنابراین، توجه مضاعف به این عامل مهم و تأثیرگذار، میطلبد با استفاده از ظرفیتهای دولتی و غیردولتی، سازوکارهای مناسبی برای تقویت، کمک و هدایت بیداری اسلامی در منطقه ایجاد شود. در ابعاد اقتصادی رویکرد اقتصاد مقاومتی نیز کمک کرد تا ایران راحتتر از دوران تحریم عبور کند.
منبع: خبرگزاری بین المللی قدس
انتها یپیام/