به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، فاطمه اسکندری در کتاب «شکوفههای شاخه طوبی و من»، ضمن به تصویر کشیدن سرگذشت خود از دوران کودکی تا بزرگسالی، سعی دارد تحولات مهم تاریخی ایران در دوران پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی را نیز بیان کند.
تاریخ زندگی تمدن بشری و علیالخصوص تمدن اصیل ایرانی مملو از پدر و مادرانی است که برای آموزش و پرورش فرزندانی بزرگ و اندیشمند فداکاری و تلاشهای بیوقفه نموده و اینگونه از خود یاد نیکو به جای گذاشتهاند.
در کتاب «شکوفههای شاخه طوبی و من»، از زنی به اسم طوبی سخن گفته میشود که با وجود سختیهای بسیار در زندگی پر فراز و نشیبش، به یاری همسر خود ابوالقاسم هشت فرزند تربیت و بزرگ کرده است. او دو پسر ارتشی، چهار پسر معلم، یک دختر معلم و یک دختر بازنشسته اداره بهزیستی دارد. فرزندانی که هر کدام ۳۰ سال به مردم و مملکت خود خدمت نموده و همهشان بازنشسته شدهاند.
یکی از این فرزندان پرافتخار فاطمه اسکندری است که اکنون سعی دارد در این کتاب ابتدا تاریخچه زندگی خانواده خود را در روستا و شهر شرح داده و سپس به بررسی وقایع پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بپردازد. اسکندری همچنین در انتها به آشنایی و ازدواجش با همسر خود و تولد فرزندانش اشاره میکند.
به گفته اسکندری این کتاب با هدف بیان تفاوت زندگی مردم در گذشته و حال نوشته شده است. او قسمتهایی از زندگی پر چالش و خاطرههای زیبا و دوست داشتنی و گاهی غمانگیز و سختش را به نگارش درآورده تا نسل کنونی و آیندگان ما از زندگی گذشتگان و سختیهای آن دوران مطلع شوند.
در بخشی از کتاب «شکوفههای شاخه طوبی و من» میخوانیم:
روزهای تابستان فرا رسید و مانند تابستانهای قبل گذشت؛ تا اینکه دوباره فصل پاییز شروع شد. این بار من برای آموزگاری به روستای رازقان رفتم. تا دی ماه آن جا بودم و با مریم که یکی از دوستان تربیت معلمی من بود خانه اجاره کردم. صاحبخانه آقای نجاتی مردی نابینا و همسرش آسیه خانم از انسانهای با شخصیت و با ایمانی بودند. خانه آنها زیبا بود. خانهشان چهار اتاق داشت. داخل سالن گرم و خوب بود و حیاطی پر درخت داشتند. آقای نجاتی شبها اذان میگفت و ما از این بابت خوشحال بودیم. آنها صاحب دو فرزند بودند که عابدین و زهرا نام داشتند و در کلاس پنجم و دوم درس میخواندند. چند سال پیش به منزل آنها رفتیم؛ آنها ازدواج کرده بودند. فرزند دختر سومی هم داشتند که او هم ازدواج کرده است. حیاط آنها هنوز پر از درختان مو و آفتابگردان بود.
روزها با همکارم مریم درب دبستان شهید بهرامی که دبستانی مختلط بود درس میدادیم. مدرسه شهید بهرامی از چهار مقطع، ابتدایی پسرانه و دخترانه، راهنمایی دخترانه و پسرانه تشکیل میشد. ما در مقطع ابتدایی درس میدادیم. روزها به سرعت گذشت تا اینکه یک همکار جدید به آن جا آمد. من از سر دلسوزی و تنها نماندنش در روستا به مریم گفتم؛ او را نزد خودمان بیاوریم. مریم هم قبول کرد.
گفتنی است کتاب «شکوفههای شاخه طوبی و من» نوشته فاطمه اسکندری از سوی نشر آتریسا راهی بازار کتاب شده است.
انتهای پیام/