به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، درگیری چندین دههای در لیبی که در سال ۲۰۱۱ و در پی خیزش مردمی برای سرنگونی رژیم «معمر قذافی» وارد دورهای متفاوت شد، همچنان ادامه دارد و چشم انداز دستیابی به توافق سیاسی در لیبی اکنون مانند همیشه تاریک به نظر میرسد.
جنگ لیبی نمونهای کلاسیک از تمایل نظم نوین جهانی به ترجیح هرج و مرج بر وجود دولتی است که در پی خواستهها و تمایلات خود و تلاش برای حفظ یا کسب هژمونی منطقهای باشد.
بیشتربخوانید
آنچه که بر وخامت این تمایل نامشروع قدرتهای خارجی میافزاید، منابع نفتی لیبی به عنوان چهارمین کشور بزرگ قاره آفریقاست؛ پس تلاشها برای تناورتر کردن نهال اختلافهای سیاسی و فرقهای در بین نخبگان سیاسی و حاکم دوران پس از «قذافی» و پاشیدن بذرهای جدید تجزیه و تقسیم تشدید میشوند.
عمدهترین مدعیان قدرت در لیبی و دو طرف اصلی داخلی این جنگ عبارتند از «دولت وفاق ملی لیبی»، به ریاست «فائزالسراج» تحت حمایت سازمان ملل و «ارتش ملی لیبی» به هدایت «خلیفه حفتر».
«طرابلس»، پایتخت لیبی اکنون در کنترل دولت وفاق قرار دارد و بخشهای شرقی این کشور نفت خیز نیز تحت کنترل نیروهای حفتر استغ البته باید توجه داشت که بخشهای جنوبی این کشور نیز در کنترل قبایل ساکن در این مناطق است.
درگیری میان این دو قدرت مدعی از سال ۲۰۱۴ در پی اختلاف نظر در مورد درآمدهای نفتی بالا گرفت، اما آنچه لیبی را وارد بحرانی بی پایان کرد، تصمیم حفتر برای تصرف طرابلس در اوایل سال ۲۰۱۹ بود؛ این درگیری اندک اندک، چون گلولهای برفی پیش رفته و سبب شده طرفهای خارجی درگیر در منازعه لیبی از پشت پرده تعارفها و ملاحظات سیاسی خارج شده و حضور خود را علنی کنند.
«فرانسه»، «ترکیه»، «مصر»، «عربستان»، «روسیه»، «امارات»، «قطر» و «ایتالیا» از جمله بازیگران اصلی در منازعه لیبی هستند که سبب حضور حدود ۷ میلیون نیروی خارجی در این کشور شده اند.
جنگ درازمدت در لیبی که از سال ۲۰۱۱ وارد مرحلهای گستردهتر و خونبارتر شده، نگرانیهای زیادی را برای سازمانها و نهادهای بشردوستانه ایجاد کرده است.
علاوه بر هزاران لیبیایی که سالانه جان خود را بر اثر درگیری نظامی در این کشور از دست میدهند، صدها نفر از مردم لیبی در هنگام فرار از این معرکه در مسیر رسیدن به اروپا میمیرند؛ هزاران نفر از مردم این کشور تاکنون آواره شده اند و کشف گورهای دسته جمعی در لیبی به روندی معمول مبدل شده است.
اقتصاد لیبی که دارای بزرگترین ذخایر نفتی آفریقاست، بر اثر این جنگ نابود شده و فقر در این کشور بیداد میکند.
نخستین گام در این زمینه با توافق ۲۰۱۵ تحت نظارت سازمان ملل در لیبی برداشته شد؛ با وجود گذشت ۵ سال از زمان اولین توافقنامه، مذاکرات صلح به ابتکار کشورهای مختلف برای پایان دادن به خصومتها بی نتیجه تمام میشوند که آخرین نمونه آن کنفرانس «برلین» با برنامههایی برای صلح، کنترل صادرات تسلیحات، آتش بس و از سرگیری مذاکران اخلی لیبی بود. گذشته از مولفههای لیبیایی منجر به شکست این مذاکرات، نباید از جاه طلبی طرفین حاضر در این کنفرانسها و حتی برگزارکنندگان این دست مذاکرات غفلت کرد؛ کما اینکه اندکی پس از پایان این مذاکرات، انتشار حجم فروش سلاح به طرفین درگیری در لیبی توسط آلمان جنجالی شد.
به نظر میرسد احتمال موفقیت مذاکرات آتی در صورت تغییر نکردن شرایط پیشین، بسیار اندک و چیزی نزدیک به صفر باشد.
شاید یکی از مهمترین مشکلات لیبی را باید نبود گروهها و نیروهای سیاسی دانست که نقش مهمی در شکل دادن به روند تحولات در یک کشور دارند.
ساختار قبیلهای این کشور و پیشینه مخالفت با شکل گیری چنین جریان هایی، اساسا لیبی را از داشتن عاملی موثر در جهت دادن به رویدادها و متمرکز کردن بحثها و مذاکرات در عرصه داخلی محروم کرده است.
از این رو، درگیری در لیبی در نهایت به خواسته و برنامههای دو طرف درگیری در لیبی که منافع خود را فراتر از منافع مردم میبینند و برای جلب حمایت بازیگران خارجی یا برقراری توازن میان قدرتهای رقیب در جهت رسیدن به خواستههای خود استفاده میکنند، محدود میشود که در نهایت به شکل یارگیری خارجی خود را نمایان میکند.
موضع گیری متناقض آمریکا و لفاظیهای آن بر پیچیدگی بحران و درگیری در لیبی افزوده است، البته نباید از اختلافهای داخلی طرفهای خارجی درگیر در این جنگ که نقش مهمی در گستردگی و طولانی شدن درگیریها دارند، غافل شد.
لیبی در میانه جنگ در حالی با بحران شیوع «کرونا» مواجه میشود که زیرساختهای این کشور بر اثر جنگ فروپاشیده اند؛ همه این مسائل، این کشور غنی از منابع هیدروکربنی را به گورستانی مبدل کرده که هنوز جای خالی برای قربانیان دارد و مدعیان قدرت در آن همچنان بر عملیات نظامی اصرار داشته و در مسیرهای دیپلماتیک را میبندند.
منبع: میزان
انتهای پیام/