به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، مهدی مقدسی، پژوهشگر هسته مکتب امام خمینی (ره) در مرکز رشد دانشگاه امام صادق در یادداشتی نوشت: پاسخ امام خمینی (ره) به پرسش خبرنگار مبنی بر احساس ایشان در مسیر بازگشت به وطن، گرچه کوتاه و البته شگفتآور بود، لکن حکایت از جهانبینی توحیدی بنیانگذار انقلاب اسلامی داشت که «قیام لله» را تنها هدف خود میدانست و هیچگاه از نثار جان و مال و آبروی خود در راه حق دریغ نمیکرد.
کشور ایران پس از طلوع فجر انقلاب اسلامی بستر حوادث بسیاری قرار گرفت که هرکدام میتوانست بنیان یک حکومت مقتدر را درهم بکوبد، لکن ایمان امام (ره) و امت اسلامی به قدرت خدای متعال و حفظ وحدت کلمه از انقلاب اسلامی بهمثابه دژ مستحکمی در برابر آماج مشکلات و سختیها حفاظت میکرد.
یکی از بزرگترین و خطیرترین آزمایشها در آغاز حرکت حکومت اسلامی جنگی بود که توسط صدام جنایتکار به مردم ایران و نظام اسلامی تحمیل شد. جمهوری اسلامی که در حال پاکسازی کشور از عناصر سلطنتطلب و منافقین ضدانقلاب بود به ناگاه با حادثههای مواجه شده که کمترین سستی در تصمیم و اقدام، حکم به نابودی کشور و اسلام میداد؛ بنابراین ضروری بود تا در این نقطه تاریخی یک بار دیگر امت اسلامی با هدایت رهبر حکیم و فرزانه خود پای در میدان مبارزه با اذناب شیطان بزرگ نهاده و با سپری کردن این آزمون بزرگ الهی، عیار ایمان و استقامت خود را به جهانیان نمایان سازد.
بزرگترین دغدغه مسئولانِ وقت کشور در آن برهه کمبود امکانات، مشکلات اقتصادی و نیروی انسانی آموزش ندیده بود، اما اتکال به خداوند موجب شد تا ارتش عراق که با هدف تصرف چندروزه کل ایران جنگ را آغاز کرده بود، علیرغم برخورداری از حمایت کامل دو بلوک شرق و غرب، چنان دچار استیصال شود که دست به دامان تبلیغات رسانهها و عصبیت عربی دراز کند.
سازمانهای بینالمللی ازجمله سازمان ملل متحد، علیرغم اینکه از ابتدای جنگ نسبت به آغازگری جنگ توسط صدام آگاه بودند، لکن با فشار قدرتهای مستکبر جهان بهخصوص آمریکا تنها به صدور بیانیه و دعوت طرفین به ترک مخاصمه اکتفا میکردند.
پسازاینکه رزمندگان ایرانی توانستند طی عملیات بزرگی، ضمن اخراج متجاوزان بعثی از خاک میهن، با هدف سرنگونی صدام و آزادسازی کشور عراق از دست رژیم بعث وارد بخشهایی از خاک عراق شوند، صدام با مظلومنمایی در رسانههای بینالمللی خواستار توقف جنگ و ایجاد آتشبس میان عراق و ایران شده و از شورای امنیت سازمان ملل درخواست کمک نمود.
شورای امنیت نیز قطعنامه ۵۹۸ را در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۶۶ برای پایان دادن به این جنگ صادر کرد و عراق بلافاصله آن را پذیرفت. اما ایران به این دلیل که در این قطعنامه اشارهای به آغازگر جنگ و پرداخت غرامت از سوی آن و همچنین بازگشت به مرزهای قبلی نشده بود از پذیرش آن امتناع ورزید. امام خمینی (ره) و بسیاری از فرماندهان جنگ معتقد بودند صدام با پذیرش قطعنامه ضمن اینکه پروژه مظلومنمایی خود را تکمیل میکند، در پی خرید زمان برای تدارک حملات سهمگینتری به ایران است و از طرف دیگر این قطعنامه هرگز خواستههای ایران را تأمین نمیکند.
در سال پایانی، بیش از آنکه جنگ در میدان نبرد شعلهور باشد در عرصههای داخلی و بینالمللی پیگیری میشد. دیپلماتهای ایرانی در تلاش بودند تا شورای امنیت و سازمان ملل را مجاب سازند که پیش از پذیرش قطعنامه، طرف متجاوز شناسایی شده و کشورها به مرز سابق خود بازگردند.
هرچند هرگز در این مورد توفیقی حاصل نشد، اما با اصرار و پیگیریهای ایران پس از اعلام آتشبس، کمیته حقیقتیابِ بینالمللی تشکیل شد و در این کمیته عراق به عنوان متجاوزگر شناختهشده و محکوم به پرداخت غرامت جنگی به ایران شد. در داخل نیز جمع زیادی از فرماندهان و رجال سیاسی کشور، ادامه جنگ را به صلاح ندیده و معتقد بودند شرایط اقتصادی، اجتماعی و نیروی انسانی کشور ظرفیت ادامه جنگ را ندارد.
البته نگاه این گروه از سالها پیش به مسئله جنگ متفاوت از دیدگاه امام (ره) بود و این را میشود در تلاش آنها برای جایگزینی شعار «جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ» بهجای شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» یا «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» که از سوی حضرت امام (ره) و امت مطرح میشد، دریافت.
درهرحال تلاش فرمانده وقت جنگ، نامه فرمانده سپاه مبنی بر کمبود شدید عدوات نظامی، اصرار دولت و نخستوزیر وقت مبنی بر ناتوانی از اداره کشور در شرایط جنگ، امام خمینی (ره) را مجاب کرد تا به تعبیر خود جام زهر را نوشیده و قطعنامه ۵۹۸ را یک سال بعد بپذیرند.
بررسی عملکرد و اندیشه دولتمردان در جریان دفاع مقدس مجالی دیگر میطلبد و در این نوشتار قصد پرداختن به آن وجود ندارد، لکن خالی از لطف نیست چرایی پذیرش قطعنامه از سوی رهبر کبیر انقلاب مورد واکاوی قرارگرفته و جایگاه صلح و ترک مخاصمه را در منظومه فکری ایشان جستجو کرد.
امام خمینی (ره) بلافاصله پس از پذیرش قطعنامه در نامهای خطاب به مسئولان کشوری و لشکری، ضمن اشاره به گزارشهای فرماندهان و مسئولان مبنی بر دشواری زیاد ادامه جنگ و استفاده از سلاح شیمیایی توسط صدام که خسارتهای بسیاری بر مردم و رزمندگان وارد میساخت، ضمن اینکه پذیرش قطعنامه را تعبیر به زهر کشنده برای خود میکنند لکن تأکید مینمایند که تنها در پی کسب رضایت الهی بوده و برای صیانت از دین و حفاظت از جمهوری اسلامی آبروی خود را خرج میکنند. ایشان اعلام میدارند که تنها برای خدا قیام کرده و در راه او میجنگیدند و قبول آتشبس نیز صرفاً برای حفظ دین اسلام بوده است.
چند روز بعد از پذیرش قطعنامه، درحالیکه کشور در بُهت فرو رفته بود و بسیاری از رزمندگان مغموم بودند، امام خمینی (ره) در سالگرد حج خونین سال ۱۳۶۶ و به مناسبت آتشبس میان ایران و عراق، در پیامی به ملت ایران درباره پذیرش قطعنامه میفرمایند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلامشده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن میدیدم؛ ولى بهواسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلاً خوددارى میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم؛ و خدا میداند که اگر نبود انگیزهاى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هر گز راضى به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حقتعالی گردن نهیم».
[۱]پذیرش صلح آنگاهکه شوق بیحدوحصر شهادت وجود دارد، لکن توان ادامه جهاد نیست و بقای اسلام منوط به صلح است شجاعتی فراتر از میدان نبرد میطلبد. آنکه مشتاق شهادت است و جان و مال و فرزند خود را در راه حق تقدیم میکند، باید بتواند از آبروی خود نیز در راه رضای خدا بگذرد و این آزمون بسیار سختتر از جنگیدن در میدان نبرد است چه آنکه بذل جان هیچ سختی و دشواری برای قیامکنندگان در راه خدا ندارد.
از سوی دیگر رویکرد امام (ره) به جایگاه مردم در حکومت اسلامی موجب میشد ایشان صادقانه و شفاف با مردم سخن گفته و دلایل پذیرش قطعنامه را برای آنها بیان کنند. ایشان هرگز مردم را نامحرم نپنداشته و مشارکت آنان در امر حکومت را واجب میدانستند؛ لذا پاسخگویی مسئولان در خصوص عملکردشان را از حقوقِ بهحق مردم میدانستند.
رهبر مستضعفان عالم در این پیام خطاب به مردم تأکید میکنند که «شما مىدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویى داشتهام با خدا معامله کردهام. عزیزانم، شما میدانید که تلاش کردهام که راحتى خود را بر رضایت حق و راحتى شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو میدانى که ما سر سازش با کفر را نداریم».
[۲]بنابراین اتکال به خدا، اعتماد به مردم و اعتقاد به حضور فعال آنها در امر حکومت و ادامهدار بودن جهاد با استکبار و جریان باطل سه اصل اساسی بود که امام خمینی (ره) در جریان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ همچون بسیاری دیگر از حوادث انقلاب اسلامی بهخصوص دفاع مقدس در سیره عملی خود بدان تحقق بخشیده و در کلامشان نیز بر آنها تأکید کردند.
آنچه در تجربه بیش از چهار دهه حکومت اسلامی وجود دارد این است که اتکال رهبران آن به خداوند موجب شده است که جمهوری اسلامی گردنههای خطرناک تاریخی و آزمونهای الهی را با موفقیت و کمترین خسارت پشت سر بگذارد و مردم نیز نشان دادهاند هرگاه نیاز به حضورشان بوده است از اسلام و کشور محافظت کردهاند.
لکن آنچه در این مسیر مشکلآفرین بوده است مسئولانی بودهاند که از مسیر ولایت خارج شده و با ضربه زدن به وحدت کلمه امت اسلامی، مطامع سیاسی و اقتصادی خود را دنبال کردهاند. اگرچه اینگونه خیانتها در برخی مواقع موجب کندی حرکت انقلاب اسلامی شده است، اما آنچه مشخص است ایمان و اعتماد به خدا و حضور همیشگی و ماندگار مردم در صحنه همچون حوادث پیشین ظفر و موفقیت را برای امت اسلامی پدیدار خواهد ساخت.
[۱]صحیفه امام خمینی ج ۲۱، ص ۹۲
[۲]همان، ص ۹۴
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/