به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، محمدرضا شفیعی تهیه کننده سریال «شاهرگ» درباره تماسهای مخاطبان گفت: اکثر کسانی که تماس گرفته اند جوانان بودند که تاکنون اینقدر به دهه ۶۰ عمیق نشده بودند که چه اتفاقاتی رخ داده است، باورشان نمیشد که به این سنگ دلی با مردم برخورد میکردند، حتی برای آنها جالب بود که بیشتر قصه سریال برگرفته از واقعیت است.
اشکذری عنوان کرد: با مخاطبانی که صحبت کردیم کار را دوست داشتند، از استانهای مختلف تماس گرفته بودند حتی تکرار سریال را هم میدیدند و فضای و حال و هوای قصه را هم دوست داشتند.
فروتن گفت: من ۳۰ تیر ۶۰ را به یاد دارم، ما در تئاتر شهر بودیم که شهر شلوغ شد، جوان بودیم و میخواستیم شرایط را ببینیم به پشت بام تئاترشهر رفتیم. من خودم جزو اولین کسانی بودم که در انفجار سرچشمه به آنجا رسیدم شاید همان روزها تنفر من به عنوان یک نوجوان از سازمان منافقان شروع شد.
پاکدل توضیح داد: از زنده یاد سیروس گرجستانی و خسرو سینایی کارگردان متفکر یاد میکنم.
وی افزود:از همه شهدای صدا و سیما که تعداد آنها هم کم نیست یاد میکنم که اگر من و شما اینجا درباره شاهرگ صحبت میکنیم به برکت خون همین شهدا و شهدای زندهای است که در خانهها هستند.
وی عنوان کرد: میگویند جنگ و انقلاب پدیده غریبی است، جنگ را یک عدهای دیده اند و یک عدهای شنیده اند. این دو هرگز زبان همدیگر را نمیفهمند.
وی افزود: ماجراهای دهه ۶۰ تا زمان جنگ را اگر به صورت منحنی ببینیم وقایعی است که در زمان خودش قابل تحلیل است، اگر صحنههای جنگ و درگیری خیابان را بازسازی کنید انقدر خلوص و صداقت در آن آدمها بود که اگر عین آن را هم بسازید می گویند ریا کاری است.
پاکدل گفت: باورهای جامعه یک مقدار تغییر کرده است، طبیعی است تصویر سازی سال ۶۰ و ۶۱ کار سختی است، محال است بتوانید اتمسفر آن موقع را به امروز منتقل کنیم. هیچ سریال و فیلم و تئاتری نمیتواند آن را منتقل کند، چون دنیای دیگری بود و بعضی اوقات فکر میکنید شاید یک کهکشان دیگری بود وآن صداقت از خود گذشتگی غیر قابل تقلید است.
پاکدل نسبت به نقدهایی از سریال که در فضای مجازی شده بود،گفت: فضای مجازی چشمهای ناظری است که باعث میشود لحظات تنهایی و خلوت ما هم در منظر دید جهان قرار بگیرد. گاهی مقایسه این زمان و آن زمان حجم مشکلات را بیشتر نشان میدهد، ولی جنایت، فقر و فلاکت و دزدی همه اینها در دهه ۶۰ هم بود اما هیچ رسانهای برای نمایش آن نبود.
اشکذری کارگردان سریال در ادامه درباره شباهت و مقایسه بین کاراکترهای این سریال با برخی کاراکترها در فیلمهایی چون «لباس شخصی» عنوان کرد: تیپهای آن دهه یا ریش داشتهاند یا سبیل، مثلاً شخصیت فرخ را میگفتند به کاراکتر ماجرای نیمروز نزدیک است. شخصیتهای کار ما با کارهای مشابه این چنین مقایسه میشود اما به عمد نبوده است.
این کارگردان درباره مرحله تحقیقات این سریال اظهار کرد :مطالعه بسیاری انجام دادم ولی آن دوران به قدری پر التهاب است که شما هرچقدر مطالعه کنید شاید در مواردی ایجاد شود. ما تمام سعی خود را کرده ایم تا کار را به دهه شصت نزدیک کنیم و امیدوارم موفق بوده باشیم. من یک سریال و یک فیلم سینمایی دهه شصتی کار کردهام بنابراین شناخت داشتهام اما سعی کردم کم کاری نکنم و فضای سریال را به دهه ۶۰ نزدیک کردیم. این سریال ۱۸۰ لوکیشن متنوع داشت و یکی از دغدغههای اصلی این بود که برای این همه لوکیشن فضاسازی کنیم.
شفیعی اظهار کرد: فضای امروز به صورتی است که اگر شما یک توئیت اشتباه بزنید، سریعا ایرادهایی را به شما وارد میکنند. بنابراین همین موضوع سبب شده تا افراد در محتوا مراقبت زیادی داشته باشند. ما نیز داستان چند نیروی امنیتی را روایت کردیم که تمام تلاششان خنثی کردن خرابکاریهای سازمان منافقان است. برای پرداختن به دهههای ۵۰ و ۶۰ لازم است مراقبتهای بسیاری صورت بگیرد.
وی ادامه داد:ما دنبال ساخت سریالی بودیم که قهرمانهایش چند نیروی امنیتی بودند و قرار بود جلوی خرابکاریهای منافقین را بگیرند و خیلی از اتفاقات سریال واقعی است.من افسوس خوردم که خیلی از قصهها و اتفاقات واقعی را نتوانستیم بگوییم.
پاکدل در بخش پایانی درباره چگونگی اعتماد مخاطب به آثار ساخته شده درباره تاریخ معاصر توضیح داد: من گفتم که فضای مجازی معیار نیست ولی دلیل نیست که به آن بی توجه باشیم. حقیقت به قدری گسترده است که شما هرچقدر به آن بپردازید زوایایی از آن پنهان میماند.به هر ترتیب شما باید نگاه کنیدکه سفارشدهنده سریال چه کسی بوده است؟مشخصا اگر این سریال را بیسیسی میساخت طور دیگری بود. اما باید بگویم هنر انقلابی آن زمان ارزش پیدا میکند که در مخاطب شک هم ایجاد کند. اینکه همواره دستاوردها را نشان دهیم کار درستی نیست. اما باید بدانیم تلویزیون توانایی سینما را ندارد و مخاطب آن هم متفاوت است. بنابراین نمیتواند همچون ماجرای نیمروز و شبی که ماه کامل شد جزئیات بهتری را نشان دهد.بنابراین درباره سریال نیز باید بگویم که این اثر یک نگاه است که گوشهای را به نمایش گذاشته است.
انتهای پیام/
من وقتی شاهرگ تمام شد گریه ام گرفت
من به جورایی وابسته ی این فیلم شدم
من نمی دانستم و فقط شنیده بودم که هر روز در یک شهر بمب گزاری می شده است
واقعا الان با وجود گرانی و تورم شدید ، بالاترین نعمتی که داریم همان امنیت است.
ولی فکر می کنم خیلی بیشتر ما داستانهای واقعی از حوادث آن روزها داریم که باید به تصویر کشیده شود.
ممنون از همه عوامل آن