به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، همانگونه که پیشبینی میشد، دولت امارات بعنوان سومین کشور عربی، سرانجام روابط غیر رسمی و تا حدی پنهانی خود با رژیم صهیونیستی را علنی کرد و به طور رسمی این رژیم را به رسمیت شناخت. به احتمال قوی همانگونه که روز گذشته یک مقام صهیونیست به وبسایت عبریزبان «کان» گفت، بحرین نیز به زودی توافق سازش با تل آویو را امضاء خواهد کرد، احتمال برداشتن گامی مشابه از سوی عمان، عربستان و سودان نیز وجود دارد.
اما چرا دولتهای عربی اینگونه تیشه به ریشه آخرین سرمایههای معنوی خود نزد ملتهای خود میزنند؟ و اصولا هدف غایی رژیم صهیونیستی از اصرار برای عادیسازی روابط با کشورهایی همچون امارات و بحرین چیست؟
در ادامه تلاش میشود به طور اختصار به پاسخ این سؤال پرداخته شود.
باید گفت تمامی جنگهای بزرگ رژیم اسرائیل و تمامی تلاشهای آمریکا، انگلیس و فرانسه در طول قرن بیستم، این بود که کشورهای عربی و غرب آسیا، اسرائیل را به رسمیت بشناسند. سیاست عمده بر این بود که رژیم صهیونیستی، سرزمینی را با قوای نظامی اشغال و شرط بازگرداندن آن را شناسایی خود اعلام کند، یعنی میگفت مرا به رسمیت بشناسید تا سرزمینتان را بازگردانم؛ یعنی «زمین در مقابل سازش»
رژیم صهیونیستی و دولت انور سادات در سپتامبر ۱۹۷۸ توافق کردند که در ازای پس دادن صحرای سینا، قاهره نیز این رژیم را به رسمیت بشناسد. دولت اردن نیز در سال ۱۹۹۴ در ازای تولیت اماکن مقدسه فلسطینیها، اسرائیل را به رسمیت شناخت. سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) نیز یک سال پیش از آن در ازای بازگشت از تونس و کنترل کرانه باختری و غزه به فلسطین بازگشت و رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. پس از آن فقط سه کشور به عنوان منبع تهدید وجودی برای رژیم صهیونیستی باقی ماندند: سوریه، لبنان [مقاومت لبنان]و ایران.
ملک حسین، پادشاه اردن در کنار «اسحاق رابین» نخستوزیر رژیم اسرائیل در حاشیه امضای معاهده «وادی عَربه»
همانطور که ذکر شد، راهبرد صهیونیستها این بود که مهمترین تهدیدات وجودی را از خود دور کنند. مصر بعنوان اصلیترین تهدید با قرارداد کمپ دیوید، تهدید سازمان ساف بعنوان نمانیده رسمی فلسطینیها در قرارداد مادرید و سپس اردن با توافق «وادی عربه» مهار شدند. از این پس سوریه، لبنان و بیش از همه ایران باقی ماندند.
در خصوص سوریه همانطور که ناظران مطلع هستند، دولت آمریکا بارها «حافظ اسد» و سپس بشار اسد را تشویق کرده بود که در ازای بازپس گیری جولان اشغالی و دریافت کمکهای وسیع مالی، رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد و همزمان از جمهوری اسلامی ایران و مقاومت دوری کند، یعنی همان طرحی که در خصوص مصر پیاده شد، اما سوریه زیر بار نرفت تا اینکه بحران در سال ۲۰۱۱ که یکی از اهداف اصلی آن روی کار آمدن دولتی همسو با رژیم صهیونیستی بود، کلید خورد تا غرب بتواند تا حدی دولت سوریه را به خود مشغول ساخته و تهدید موجود بر روی اسرائیل را کاهش دهد.
درباره لبنان نیز علیرغم یورش اسرائیل به این کشور در سال ۱۹۸۳ و اشغال بیروت، مقاومت توانست صهیونیستها را در سال ۲۰۰۰ از لبنان بیرون براند. پس از این شکست، راهبرد صهیونیستها در خصوص لبنان نیز همانند سوریه مهار مقاومت از طریق اجیر کردن شبه نظامیان و گروههایی همچون فالانژها در دهه هشتاد قرن بیستم و سپس گروههای سیاسی همچون ۱۴ مارس بوده است، بنابراین تا بدین جا متوجه شدیم که صهیونیستها وقتی نتوانستند همچون مصر و اردن، سوریه و لبنان را مجبور به سازش با اشغال سرزمینهایشان کنند، به سمت ایجاد بحرانهای داخلی و اجیر کردن گروههای تروریستی و جریانهای سیاسی همسو رفتند.
میماند دغدغه اصلی و بنیادین صهیونیستها، یعنی ایران.
در ابتدای این بخش باید گفت که اسرائیل دیگر نیازی به اینکه کشورهای عربی جریان ضد مقاومت آن را به رسمیت بشناسند ندارد. از آن زمان که مصر، اردن و ساف اسرائیل را به رسمیت شناختند، صهیونیستها نیز گفتند که باقی کشورهای عربی اگر مایل هستند، بدون قید و شرط ما را به رسمیت بشناسند، به طوریکه در سال ۲۰۰۲ اتحادیه عرب به عنوان نماینده کشورهای عربی، طرح شناسایی رژیم اسرائیل را در ازای تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ ارئه داد. اما پاسخ اسرائیل چه بود؟ بی اعتنایی و بی توجهی!
دغدغه رژیم اسرائیل، امنیت خود و تهدید ایران است، اینکه کشورهایی همچون عربستان سعودی، امارات و بحرین آن را به رسمیت بشناسند یا نه فی نفسه اهمیتی برای تل آویو و دولتهای غربی ندارد. اصولا نفس سازش ابوظبی و تل آویو، نه امارات را امن خواهد کرد و نه رژیم صهیونیستی را.
اهمیت سازش علنی ریزکشورهایی همچون امارات، آنجایی برای اسرائیل نمود پیدا میکند که به ایران مرتبط باشد، یعنی سیاست مهار ایران، در اینجا نیز منظور مهار نظامی یا یارگیری برای هر رویارویی احتمالی نظامی نیست، چون اساسا امارات در حد و اندازه ورود به چنین معادلاتی نیست، پس بیش از هر چیزی، سیاست مهار از طریق حضور عناصر اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در امارات و دیگری ایجاد جو روانی علیه سیاست مقاومت ایران در میان ملتهای عرب منطقه است.
نکته دیگر حضور علنیتر رژیم اسرائیل در بازار امارات، یعنی جایی که ایران نیز حضور قابل توجهی دارد، است. صهیونیستها از این طریق تلاش خواهند کرد در مسیر مبادلات تجاری و مالی ایرانیها در امارات کارشکنی کنند. بحث دیگر دسترسی رژیم تلآویو به آبهای خلیج فارس است، امری که برای اولین بار نصیب این رژیم میشود.
در پایان باید گفت هر گام و اقدام رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا را باید به طور مستقیم در رابطه با نگرانی امنیتی این رژیم از تهدید ایران بررسی کرد، وگرنه تأیید یا ضدیت امارات و امثالهم با اسرائیل اهمیتی برای صهیونیستها ندارد و اصولا شیخنشینهای خلیج فارس هیچ زمانی برای اشغالگران قدس تهدید نبودهاند که حال با عادیسازی روابط سایه این تهدید برداشته شده باشد.
منبع: فارس
انتهای پیام/