به گزارش گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اهواز، در خیال خود در روزهای جنگ در مناطقی که تانکهای دشمن را بر تن لمس کرده بود قدم میزدم، به هر سو که میرفتم صدای خمپاره، گلوله و تانک به گوش میرسید، هر قدمی که برمی داشتم به راحتی میشد خون سرخی که به ضرب گلوله دشمن ریخته بود را در تار و پود زمین مشاهده کرد.
ناگهان موشکهای شلیک شده از سوی دشمن از بالای سرم عبور کرد و دست بر سر گذاشته و بر زمین دراز کشیدم، صداهایی به من هشدار میداد که از زمین بلند نشوم، اوضاع وخیم است و نیروهای بعث عراق از آسمان و زمین حمله کرده اند. از ترس به خود میپیچیدم و امیدی به زنده ماندن نداشتم و زیر لب شهادتین میخواندم و از خدا میخواستم هر چه زودتر این شبیخون به پایان برسد. جوان هستم و آرزوها و برنامههایی برای آینده در سر دارم .
در همین خیالات بودم که رزمندهای با لباسهای خاکی بالای سرم آمد و تلاش میکرد مرا از منطقه دور کرده و به مکانی امن ببرد، من وحشت زده خیال میکردم اسیر نیروهای عراقی شده ام، ابتدا فریاد زدم و بر زمین غلطیدم تا خودم را از دستان آن مرد رها کنم. اما با صدای زیبا گفت: نترس برادر ایرانی ام، باید از اینجا دور شویم، نیروهای دشمن در حال نزدیک شدن هستند.
در حالی که به سمت سنگر در حرکت بودیم، ناگهان گلولهای به او اصابت کرد و قهقمه آبی که در دست داشت به زمین افتاد در حالیکه بریده بریده از من میخواست فرار کنم، خون پاکش بر زمین میریخت و شهادتین میخواند، آری او در مقابل چشمانم به شهادت رسید و با لبخند از روی رضایت جان به جان آفرین تسلیم گفت.
از سویی دیگر صدای تانکها نزدیک و نزدیکتر میشد، به سنگری که در همان نزدیکی مستقر شده بود رفتم، تعدادی رزمنده نوجوان و جوان مرا به داخل هدایت کردند، دیدن چنین صحنهای خیلی جالب بود که چطور با سن کم در جبهه هستند؟ مگر آنها برای آینده خود برنامه ندارند؟ مگر خانواده هایشان برای آنها آرزوها ندارند؟ پس چطور حاضر شده اند به میان خون و آتش و خمپاره بیایند؟
پیرمردی با موهای سپید همچون پنبه، در حالی که قرآن کوچکی در جیب داشت، رو به قبله نشسته بود و از زمزمه هایش دعایی برای شهادت را میشنیدم، عشق وطن او را به جبهه کشانده بود، میگفت میخواهم سعادتمند از دنیا بروم، میخواهم به مرگ با عزت بمیرم و هیچ مرگی شیرینتر و بهتر از شهادت و پیوستن به قافله سالار اباعبدالله الحسین (ع) نیست، اشک التماس و شوق شهادت را در چشمانش میدیدم.
رزمندگان اسلام با صلابت و اقتدار از جنگ با نیروهای رژیم بعث عراق کوتاه نمیآمدند و با شعار الله اکبر، یا فاطمه الزهرا، یا حسین و... با همه توان و قدرت میجنگیدند، این صحنهها را که دیدم، ایران و ایرانی عزیزتر شد، ناگهان پیروزی در عملیات با طنین الله اکبر اعلام شد.
چشم بهم زدم متوجه شدم آنچه دیده ام حاصل قدم زدن در کتاب قطور و بی پایان رشادتهای رزمندگان اسلام است، خود را در سال ۱۳۹۹ پیدا کردم و دیدم خبری از گلوله، خمپاره، توپ، تانک و موشک نیست، سراسر ایران اسلامی آرامش است و هیچ بیگانهای به خود جرات نمیدهد نام ایران را با هدف جنگ به زبان بیاورد.
برای شنیدن خاطرات جالب از دوران دفاع مقدس به شرکت نفت و گاز اروندان در غرب رودخانه کارون رفتم، جایی که قطره ای از دریای طلای سیاه و ثروت فراوان ایران را میتوان مشاهده کرد. دیدن نیروهای جوان، برومند و تجهیزات کاملا بومی و ایرانی غروری بی پایان را در جانم میدواند و خود نیز حاضرم برای حفظ این ثروت عظیم، از جان و مال بگذرم تا ایران همیشه سربلند بماند.
یاور احمدی مدیر منطقه آزادگان و جفیر شرکت نفت و گاز اروندان در استان خوزستان به خبرنگار ما گفت: همزمان با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹، به لشکر ۹۲ زرهی اهواز پیوستم و پس از گذراندن دوره آموزشی ۴۵ روزه در تهران و شرکت در آزمون برای دوره آموزشی سلاحهای ضد زره برگزیده شدم، سپس به مرکز زرهی استان فارس در شیراز اعزام و آموزشهای مربوط به سلاحهای ضد تانک مثل موشک تاو، آر پی جی ۷ و تفنگ ۱۰۶ را فرا گرفتم.
او افزود: پس از گذراندن آموزشهای مذکور به لشکر ۹۲ و منطقه دارخوین در غرب رودخانه کارون اعزام و در اواخر تیرماه سال ۶۰ بود که مستقر شدم. در آن زمان منطقه دارخوین و جاده خرمشهر به طور کامل در تصرف نیروهای نظامی رژیم بعث عراق بود .
احمدی بیان داشت: پس از شهریور ماه سال ۶۰، شناسایی مستمر منطقه دارخوین برای استقرار نیروها در جبهههای جنگ در دستور کار قرار گرفت و جنگ در حالی آغاز شده بود که بسیاری از کشورها از جمله آمریکا پشتیبان و حامی رژیم بعث عراق بودند، در صورتی که کشور ایران متکی به توانمندی جوانان و رزمندگانی بود که به جبههها و مناطق جنگی اعزام میشدند.
رزمنده و راوی ۸ سال جنگ تحمیلی در استان خوزستان که در دوره جوانی کار شناسایی منطقه برای جنگ را بر عهده داشت، اظهار کرد: ایران برای انجام عملیات از حرکات ایزایی استفاده میکرد و در برخی مناطق به صورت مستمر نیروی انسانی انتقال میداد، به این منظور که نیروهای عراقی تصور کنند قرار است در این منطقه عملیات انجام شود، این در حالی است که عملا عملیات در منطقهای دیگر انجام میشد و شکست دشمن را به دنبال داشت.
مدیر منطقه آزادگان و جفیر شرکت نفت و گاز اروندان ادامه داد: اواخر شهریور ماه سال ۶۰، زمانی که عملیات ثامن الائمه در پیش بود، باید منطقه به خوبی شناسایی میشد. از غرب رودخانه کارون به سمت جاده اهواز-خرمشهر و پاسگاه حسینیه که کاملا در اختیار عراقیها قرار داشت، حرکت کردیم و وقتی کار شناسایی خاتمه یافت، هوا در حال روشن شدن بود و نیروهای عراقی متوجه حضور ما در منطقه شدند.
او تصریح کرد: به حدی به منطقهای که در تصرف عراقیها بود نزدیک شدیم که به راحتی میتوانستیم تردد نیروهای دشمن در جاده را مشاهده کنیم، در این زمان که از سوی آنها شناسایی شده بودیم با ۲ دستگاه پی ام پی نفربر با سرعت زیاد از دو طرف به سمت ما حرکت کردند و با برخاستن گرد و خاک از سمت چپ و راست متوجه این اتفاق شدیم و در حالی که خودروی ما را به رگبار گلوله بسته بودند، به سرعت از منطقه دور شدیم.
احمدی گفت: رزمندگانی در عقب منطقه مستقر بودند، نفربرهای دشمن را با آر پی جی هدف قرار دادند و آنها را منهدم کردند. چند روز پس از آن اتفاق در عملیات ثامن الائمه، شهرستان آبادان از دست نیروهای عراقی آزاد شد. پس از آزادی آبادان به شهر سوسنگرد از توابع شهرستان دشت آزادگان منتقل شدم و پس از استقرار زمزمههایی درخصوص انجام عملیات دیگری شنیده میشد.
رزمنده و یادگار ۸ سال دفاع مقدس با اشاره به حضور در گردان ۲۲۱ لشکر ۹۲ زرهی اهواز بیان کرد: پس از استقرار در تپههای الله اکبر، برای انجام عملیات طریق القدس آماده شدیم و در یکی از روزهای آذر ماه سال ۶۰، فرمان عملیات صادر شد و رزمندگان و نیروهای بسیجی برای آزادسازی بستان به سمت منطقه حرکت کردند.
مدیر منطقه آزادگان و جفیر شرکت نفت و گاز اروندان افزود: بنده در عملیاتها معجزات زیادی به وضوح دیدم و در عملیات طریق القدس با توجه به رملی بودن زمین، نگران این موضوع بودیم که چگونه خودروهای جنگی از جمله جیب را در چنین شرایطی به منطقه مذکور برسانیم.
او اظهار کرد: بحمدالله با یاری خدا عملیات با موفقیت انجام و تعداد زیادی از تجهیزات ارتش عراق نابود شد و بسیاری از نیروهای آنها را به اسارت گرفتیم و پس از ورود به شهر آبادان که حدود ۵۰۰ روز در تصرف عراقیها بود، مردم با دیدن نیروهای ایرانی و رزمندگان هله هله و شادی کنان به سمت ما میآمدند، روز بعد از عملیات پیروزمندانه طریق القدس، عراقیها پاتک زدند، اما نیروهای ما با دستان خالی و توکل بر خدا، یکبار دیگر آنها را شکست دادند و نیروهای دشمن مجبور به عقب نشینی شدند.
یاور احمدی که با شنیدن صحبت هایش به راحتی میشد خود را در جبهههای جنگ تصور کرد، گفت: من و تعدادی از همرزمان با دستان خالی و یک کلت کمری در حال بازرسی از سنگرهای عراقی بودیم که ناگهان با ۳ نیروی عراقی مسلح مواجه شدیم و به محض اینکه با کلت کمری آنها را نشانه گرفتیم، هراسان خود را تسلیم کردند. این در حالی بود که آنها به دنبال فرار از بستان و برگشت به عراق بودند که با حضور به موقع ما فرار آنها ناکام ماند.
او در حین تشریح خاطرات غرورآفرین به یاد خاطرهای خنده دار در دل روزهای جنگ نابرابر افتاد و افزود: در حالی که در شهر قدم میزدیم، نوشتهای با عنوان " عاش صدام" بر روی دیوار شهر نظر رزمندگان را جلب کرد و در این حال بود که یکی از همرزمان که از استان اصفهان برای نبرد در میدان جنگ به خوزستان اعزام شده بود گفت: صدام آش فروش هم هست و یکی از نیروهای عرب زبان پاسخ داد که این نوشته به معنی "زنده باد صدام است" که به دست نیروهای عراقی نوشته شده بود همین مسئله باعث شد خنده بر لبان رزمندهها بنشیند.
احمدی بیان داشت: یکی از ترفندهای ایران برای ناکام گذاشتن رژیم بعث عراق در عملیات ها، جابجایی زیاد نیروها بود و زمانی که در عملیات آزادسازی خرمشهر شرکت کردم، بامداد حرکت برای انجام عملیات آغاز شد و پس از عبور از پل شناور در منطقه دارخوین رودخانه کارون با رمز یا علی ابن ابیطالب به پاسگاه حسینیه و کنار جاده رسیدیم و با صحنهای شگفت و زیبا مواجه شدم.
او در حالیکه بغض گلویش را میفشرد ادامه داد: زمانی که به جاده خرمشهر رسیدیم، بسیاری از رزمندگان سجده میکردند و بوسه بر جاده میزدند و تعداد زیادی در همان حالت بر اثر اصابت خمپارهها و گلولههای دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و خون پاک آنها زمین را رنگین کرد.
یادگار سالهای جنگ تحمیلی اظهار داشت: صبح فردای عملیات آزادسازی خرمشهر، عراق پاتک سنگینی زد و تانکهای عراقی در سراسر منطقه مستقر شده بودند و اینگونه نشان میداد که با چندین لشکر قصد حمله دارد، بی درنگ جاده را به وسیله لودر صاف کردیم. با توجه به اینکه تیرانداز موشک تاو بودم، پس از استقرار موشک روی تپه خاکی با دستور فرمانده لشکر اقدام به شلیک مستمر ۱۳ موشک کردم و در حالیکه مثل باران گلولههای ضدهوایی، تیربار، خمپاره از اطرافم عبور میکرد موفق شدم ۹ فروند تانک دشمن را منهدم کنم و با کمک و یاری خدا بود که همان لحظه اتفاقی برای من رخ نداد.
یاور احمدی گفت: در این لحظه دود و خاک آسمان منطقه را فراگرفته بود و طنین الله اکبر رزمندگان در منطقه بر صدای توپ و خمپارهها و گلولههای دشمن چیره شد و آن را خاموش کرد و نیروهای بعثی عراق ناچار به عقب نشینی شدند، پس از آن یک نفر با بوسه زدن بر من غافلگیرم کرد و آن شخص کسی نبود جز سرهنگ نیاکی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز بود که با تشویقها و تمجیدها روحیه ما را برای دفاع دو چندان کرد.
او تصریح کرد: فردای همان روز برای انجام مرحله دوم عملیات شبانه به سوی منطقه هدف حرکت کردیم و در این شرایط گلولهای به پهلوی راست اصابت کرد و به زمین افتادم و به دلیل بستری شدن به مدت ۴۳ روز در یکی از بیمارستانهای تهران نتوانستم دیگران را همراهی کنم و بحمدالله با اراده پولادین رزمندگان اسلام و کامل شدن عملیات، خرمشهر آزاد شد.
احمدی گفت: دوران ۸ سال دفاع مقدس با دلاوریها و رشادتها و ریختن خون بسیاری از ایثارگران و جانبازان به نفع ایران به پایان رسید و ذرهای از خاک وطن به دست دشمنان قسم خورده ایران نرسید، ولی دشمنیهای بدخواهان کشور پایان نیافت و جنگ اقتصادی را آغاز کرد و تلاش میکند ثروتهای ما را تصاحب کند، اما به جرات میگوئیم که هیچگاه خیالات واهی آنها به حقیقت نخواهد پیوست.
او ادامه داد: شرکت نفت و گاز اروندان در غرب کارون و مستقر در دارخوین جزو میادین نفتی مشترک با کشور عراق است و شرایط برداشت نفت و گاز بستگی به امکانات و تجهیزات دارد، چراکه منابع در اعماق زمین هستند و پایان جنگ متخصصان داخلی و جوانان جنگ دیده دست به کار شدند و برای برداشت ثروت ملی که در خاک استان خوزستان نشسته، کمر بستند.
یاور احمدی بیان داشت: زمان پیش از انقلاب و حکومت پهلوی، به کشورهای دیگر وابسته بودیم، ولی هم اکنون تجهیزاتی که در منطقه جفیر به چشم میخورد، به وسیله دستان توانمند ایرانیها ساخته شده و همه با هم تصمیم گرفتیم روی پای خود بایستیم و دست بیگانگان را از کشور کوتاه کنیم.
او با بیان اینکه در حال حاضر ۱۶۵ هزار عدد بشکه نفت در غرب کارون فرآورش میشود، تصریح کرد: در هیچ مرحلهای از استخراج نفت شامل؛ حفاری چاه ها، لوله کشی، انتقال نفت و... با تکیه بر توان نیروهای متخصص و توانمند ایرانی عقب نیستیم، هیچ وابستگی به سایر کشورها نداریم و کاملا خودکفا و مستقل و بی نیاز از سایرین اقدام میکنیم.
مدیر منطقه آزادگان و جفیر شرکت نفت و گاز اروندان در ادامه گفت: در مجموع در منطقه غرب کارون به میزان ۴۲۰ هزار بشکه نفت تولید می شود، ضمن اینکه واحدهای آزادگان شمالی و یادآوران پس از استخراج نفت، آنها را به تلمبه خانه منتقل کرده و از آنجا به میادین و پالایشگاههای نفت برای صادرات انتقال مییابند.
این مقام مسئول اظهار داشت: ثروتهای نهفته در میادین نفت و گاز اروندان در غرب کارون علاوه بر تولید ثروت، سبب اشتغالزایی برای اهالی منطقه شده است، چراکه مناطق مجاور شرکت محروم هستند و آسیبهای فراوانی از جنگ بر آنها تحمیل شده است، به جرات میتوان گفت حدود ۷۰ درصد از نیروهای شاغل در میادین نفتی را ساکنان بومی منطقه جفیر تشکیل میدهند و نقش بسزایی در رفع بیکاری ایفا کرده است .
در ادامه بازدید از مناطقی که بوی شهدا را به راحتی میتوان در آنجا استشمام کرد رفتم، مردی میانسال را دیدم که گویی از دوران دفاع مقدس به یادگار مانده و صحبتهایی از ۸ سال جنگ تحمیلی را در گنجینه خاطرات خود دارد. صدایش زدم و به او سلام کردم، با صدایی گیرا و دلنشین که آرامش در آن موج میزد جوابم را داد و از حضور ما در منطقه استقبال کرد. از او خواستم از جنگ بیشتر تعریف کند، چون هر چه بیشتر میشنیدم، به ایرانی بودنم بیشتر افتخار میکردم.
رزمنده و ایثارگر ۸ سال جنگ تحمیلی گفت: مکانی که هم اکنون در آن حضور داریم، منطقه شهدای هویزه است و در ۱۵ دی ماه سال ۵۹ در حالی که شهید سید محمدحسین علم الهدی و تعداد زیادی از دانشجویان پیرو خط امام خمینی (ره) در منطقه حضور داشتند، نماز ظهر را به امامت مقام معظم رهبری اقامه کردیم و زمانی که خود را برای پیشروی آماده میکردیم، ایشان فرمودند که مراقب باشید و با هوشیاری ادامه دهید.
او در حالی که در منطقه قدم میزد، ادامه داد: عملیاتی بسیار گسترده رقم خورد و این منطقه طی یک روز از دست نیروهای بعث عراق آزاد شد و پس از آزادی منطقه، خود را برای عملیات بعدی آماده کردیم و در روز ۱۶ دی ماه جنگ بسیار سختی رخ داد ، قرار بود عملیاتی به نام طریق القدس که در سال ۶۱ انجام شد، در همین روز صورت بگیرد، ولی به دلیل بروز مشکلاتی برای ما، دشمن توانست منطقه شهدای هویزه را محاصره کند.
این رزمنده بیان داشت: این محاصره یک حماسه قهرمانانه را رقم زد و نیروهای ایرانی با ایستادگی و مقاومت جلوی دشمن شرایط را برای جابجایی سایر نیروها فراهم کردند و در پشت روخانه کرخه مستقر شدیم. اما عملیاتی دیگر که به آزادی سراسر منطقه منجر شد بیت المقدس بود که در سال ۶۱ به وقوع پیوست و کوشک و طلائیه که یک منطقه نفتی است آزاد شد و هدفهای سال ۵۹ را تامین کرد.
او اظهار کرد: قرارگاه کربلا در منطقه شهدای هویزه مستقر بود و عملیاتهای مربوط به آزادسازی هویزه را هدایت میکرد، ضمن اینکه سایر قرارگاهها در منطقه زید و حسینیه نیز استقرار داشتند، ولی در منطقهای که هم اکنون هستیم، مقاومت دشمن زیاد بود و رزمندگان ایرانی موفق شدند یکی از فرماندهان گردان عراق و تعداد زیادی از نیروهای او را به اسارت بگیرند و پیشروی در منطقه به خوبی پیش رفت.
ایثارگر گزارش ما افزود: با رشادتهای رزمندگان اسلام و ریختن خون جوانان وطن، منطقه از دست نیروهای بعثی عراق آزاد شد و هم اکنون به یک منطقه بزرگ اقتصادی تبدیل شده و قادر است بخشی از اقتصاد کشور را تامین کند و این پیروزی بزرگ را مدیون خون شهدایی هستیم که بی ریا و پاک دل، دل به جبهه سپردند تا امروز در آرامش و امنیت زندگی کنیم و ایران همچون ستارهای درخشان در آسمان دنیا بدرخشد.
از نردبان آسمان خوزستان که بالا برویم، تا چشم کار میکند، شرکتهای بزرگ صنعتی شامل؛ تولید نفت و گاز، پتروشیمی و... در حال فعالیت هستند و ثروت را در زیر فرش خاک این استان میتوان دید، جایی که وجب به وجب از خاک آن به خون شهدایی آغشته شده است که برای دفاع از کشور دل از مال و خانواده کشیدند تا ذرهای از خاک آن به چپاولگران نیفتد.
حال شما را به یک پرسش مهمان میکنیم و پاسخی از شما میشنویم: اگر یکبار دیگر دشمن قصد کند پا از گلیم درازتر کرده و به خاک ایران حمله کند، حاضر میشوید خاک کشور را بدهید و کمر برای خواستههای بیگانگان خم کنید؟ آیا حاضرید اقتدار و مقاومت خود را به زیاده خواهیهای دشمن بفروشید؟ میخواهید به ملتی وابسته و با دستان خالی تبدیل شوید و گوش به یاوه گوییهای طمعکاران بسپارید؟
این شما و این ایران مقتدر و استوار، ملتی که پس از بیرون کردن پهلوی و در هم شکستن رژیم شاه وابسته، دست به زانو گذاشت و کمر بست برای خودکفایی تا نشان دهد حتی اگر هزاران قطره خون بر زمین بریزد و خاک کشور با خون سرخ شهدا فرش شود، حاضر به از دست دادن وجبی از خاک همیشه سربلند با پرچم برافراشته بر قله موفقیت نخواهد شد.
گزارش از ملیحه گریزی نسب
انتهای پیام/گ
از مسئولین خواهش میکنم پیگیر مطالبات ما از وزارت نفت باشن کارمند بدو استخدام که با وعده ماده ۱۰ مارو ۵سال پیمانی گذاشتن بدون هیچ مزایایی ،الان که پنج سالمون تموم شده ماده ده اجرا نکردن ۳۶۵هزار تومان بجاش به ما اضاف کردن در مقابل ۵سال کار در نقطه صفر مرزی ، همین چند روز پیش همکاران ما با تریلر تو مسیر تصادف کردن چند نفرشون رحمت خدا رفتن ، با وجودی که کار ما عملیاتی هیچ توجهی به ما نمیشه ، حتی حق منطقه جنگی تا الان به ما تعلق نگرفته با وجودی که چاه های غرب کارون برادران سپاه زحمت میکشن میان برا خنثی سازی مین های جنگی