آیت‌الله عطاء‌الله اشرفی اصفهانی در سن ۸۰ سالگی و در راه اسلام، قرآن و انقلاب توسط یکی از نیرو‌های جوان و التقاطی سازمان مجاهدین که در حرف خود را طرفدار خلق می‌دانست، در ساعت ۱۲:۱۵ ظهرِ ۲۳ مهرماه ۱۳۶۱ در محراب نماز جمعه کرمانشاه به شهادت رسید و نامش به عنوان پنجمین شهید محراب انقلاب اسلامی همچون خورشید، تابان شد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تیر خلاص مردم ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و ایجاد یک حکومت سیاسی جدید برق طمع را آنچنان در چشمان مزدوران و گروهک‌هایی که با نام خلق در پی به چنگ آوردن قدرت برای تحت سلطه نگهداشتن رنج کشیدگان و مستضعفان ایران بودند، ایجاد کرد که وقتی به بن بست قانون و ساختار سیاسی آن برخورد کردند عزم خود را جزم کردند تا بیش از گذشته از بی راهه به امیال و اغراض دنیایی و قدرت سیاسی برسند.

مارکسیست‌های اسلامی این بار آستین‌ها را تا بازو بالا زدند و در لباس میش نارنجک و تسبیح با خود برداشتند و با قتل عام مردم تیشه به ریشه خود زدند. آن‌ها سید محمدعلی قاضی طباطبایی، سید اسدالله مدنی، محمد صدوقی، سید عبدالحسین دستغیب و عطاءالله اشرفی اصفهانی، پنج امام جماعت و امام جمعه را در محراب نماز تکه تکه کردند.

تناقض اغراض و اهداف مجاهدین خلق را منافق کرد

گروهک مجاهدین خلق ملقب به منافقین که ۹ سال پس از تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در سال ۱۳۴۴ متولد شد، از همان ابتدا با هدف مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی پا به عرصه سیاسی کشور گذاشت. پایه گذاران این گروهک تروریستی با ایدئولوژی حمله‌های پارتیزانی، به مبارزه با رژیم پرداختند. هر چند هسته اولیه تشکیل دهنده این سازمان که مسعود رجوی هم جوانترین آنان بود و توسط ساواک در ابتدای دهه ۱۳۵۰ دستگیر و متلاشی شد، اما با خوش خدمتی‌های این جوان التقاطیِ مارکسیست که از یک طرف شعار اسلام و توده‌های مردم سر می‌داد، ولی از طرف دیگر نقش تعیین کننده در دستگیری و اعدام هم مسلکانش داشت، توانست در جریان حوادث اواخر دهه ۱۳۵۰ و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی از زندان‌های پهلوی آزاد و ساختار سازمان را احیا کند و این بار به بهانه کنار گذاشته شدنش از انتخابات ریاست جمهوری و صد البته ساختار قدرت سیاسی جمهوری اسلامی با بی رحمی بیشتری به جان مردم و مسوولان کشورش افتاد.

طبق اسناد به جا مانده از ساواک، ارتشبد نعمت‎الله نصیری رییس ساواک در نامه‌ای به واحد دادرسی ارتش شاهنشاهی، مسعود رجوی را از «همکاران» ساواک معرفی کرد که «در جریان تحقیقات، کمال همکاری را در معرفی اعضای گروه مکشوفه به‎عمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده است». نصیری در ادامه همین نامه تأکید می‌کند که مسعود رجوی «پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه‌ها همکاری‌های صمیمانه‌ای با مأمورین به‎عمل آورده لذا به نظر ساواک استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد».

روزنامه کیهان نیز در خبر اعدام چهار تن از اعضای گروه درباره مسعود رجوی نوشت: «چون در جریان تعقیب کمال همکاری را به‎عمل آورده و در زندان نیز با مأمورین همکاری نموده به فرمان مطاع مبارک شاهانه کیفر اعدام او با یک درجه تخفیف به زندان تبدیل گردیده است.»

رجوی و هم‌فکرانش پس از آزادی از زندان اعضای آزاد شده و پراکنده گروه را به سرعت جمع و جور و «سازمان مجاهدین خلق ایران» را بار دیگر پایه‌گذاری کردند. شرایط سیاسی و امنیتیِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی موجب شد منافقین علاوه بر تنش‌آفرینی و ایجاد آشوب بین گروه‌های سیاسی، به‌سرعت خانه‌های تیمی خود را آماده و مسلح کنند و به نام خلق درصدد حکومت بر خلق بر آمدند.

تنش‌های رجوی و دار و دستش در دوره‌ای که از سوی امام خمینی انقلاب فرهنگی نام گرفت، بیشتر شد و به زد و خورد‌ها و قتل عام خیابانی مردم رسید. گذشته از آن منافقین با حمایت فکری و سیاسی از بنی‌صدر و اقداماتش نقش مؤثری در تحریک وی علیه انقلاب به خصوص نیرو‌های نظامی داشتند. علاوه بر این طرحها، منافقین در جبهه‌های جنگ نیز به ایجاد تفرقه بین نیرو‌های مردمی و نظامی مشغول بودند. این گروهک تروریستی نیروهایش را با ظاهر بسیجی و سپاهی و رزمنده به جبهه‌ها اعزام می‌کردند تا اخبار و اطلاعات نیرو‌های انقلابی را دریافت کنند، سلاح و تجهیزات مورد نیاز برای ترور مردم را تامین و اطلاعات به دست آمده را به رژیم بعث عراق مخابره کنند.

با اوج گرفتن تنش‌های سیاسی در کشور و عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا، منافقین که از مدت‌ها قبل آماده جنگ مسلحانه با نظام اسلامی شده بودند، با اعلام شروع فاز مسلحانه علیه انقلاب در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ آشوب‌های مسلحانۀ زیادی را در نقاط مختلف کشور به‌وجود آوردند. ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ خانه‌های تیمی منافقین و اعضای منافقین مسؤولیت ترور و ایجاد آشوب در کشور را برعهده گرفتند و روزانه چندین عملیات تروریستی علیه مردم و انقلاب انجام دادند که در میان قربانیان این عملیات‌ها از رییس‌جمهور تا کودک شش ماهه برایشان فرقی نداشت.


بیشتر بخوانید


تلاش سه باره منافقین برای حذف فیزیکی اشرفی اصفهانی

اگر چه آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی، امام جمعه کرمانشاه در ۲۳ مهرماه ۱۳۶۱ توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد و به شهادت رسید، اما براساس اسناد تاریخی، این اولین سوء صد منافقین به جان ایشان نبود.

کتاب زندگی و مبارزات آیت‌الله شهید اشرفی اصفهانی به تفصیل در این باره توضیح داده است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «اولین سوء قصد به آیت‌الله در سال ۱۳۶۰ انجام شد. در ماه رجب ۱۴۰۰ هجری قمری (سال ۱۳۵۸). خانه ایشان و خانه‌های همسایگان به وسیله بمب صوتی که نزدیک آن کار گذاشته شده بود به لرزه درآمد طوری که کلیه شیشه‌های این خانه‌ها شکست البته آیت‌الله اشرفی اصفهانی به هنگام وقوع این حادثه به زیارت حضرت امام رضا (ع) مشرف شده بود.»

این ترور را فردی به نام نریمان آذرافروز اهل روستای جان جمال از توابع شهرستان سنقر کلیایی انجام داد که بعد‌ها شناسایی و به دار مجازات آویخته شد.

دومین سوء‌قصد نافرجام در تیر ۱۳۶۰ اتفاق افتاد. بر اساس گزارش خبرنگار کیهان از کرمانشاه «ساعت ۱۲:۳۰ هنگامی که حاج‌آقا و یکی از محافظان ایشان قصد ورود به مسجد بروجردی را داشتند، سه مهاجم مسلح که خود را داخل پیکان زرد رنگ مقابل مسجد مخفی کرده بودند به آنان حمله ور شدند. آنان ابتدا قصد داشتند با کلاشینکف به امام جمعه کرمانشاه تیراندازی کنند، ولی به علت گیر کردن گلوله در لوله اسلحه، موفق به این کار نشدند. اما مهاجمان دست بردار نبودند و هنگام فرار یک نارنجک به سوی امام جمعه پرتاب کردند که بر اثر انفجار نارنجک یک زن شهید و پنج نفر مجروح شدند. به دنبال این حادثه، دو اتومبیل ژیان با ایجاد تصادف ساختگی راه را بستند و دقایقی بعد که پلیس و سپاه سر رسیدند، مهاجمان مسلح و سرنشینان دو اتومبیل ژیان از صحنه حادثه گریختند.».

اما منافقان کوردل تا ریختن زهر خود دست از برنامه ریز برای ترور موفق این عالم ربانی نکشیدند و بالاخره موفق شدند نیت شوم خود را در ظهر ۲۳ مهرماه ۱۳۶۱ در محراب نماز جمعه پیاده کنند.

ننگ ابدی از آن کسانی که این شخص صالح که آزارش به موری نمی‌رسید را از ما گرفتند

به محض منتشر شدن خبر ترور آیت‌الله اشرفی اصفهانی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در جمع آحاد مردم در جماران طی سخنانی گفتند: «چه سعادتمندند آنان که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند، و در آخر عمر فانی به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاء اللَّه آرزو می ‏کنند نایل آیند. چه سعادتمند و بلند اخترند آنان که در طول زندگانی خود کمر همت به تهذیب نفس و جهاد اکبر بسته، و پایان زندگانی خویش را در راه هدف الهی با سرافرازی به خیل شهدای در راه حق پیوستند. چه سعادتمند و پیروزند آنان که در نشیب و فراز‌ها و پست و بلندی‌های حیات خویش به دام‌های شیطانی و وسوسه ‏های نفسانی نیفتاده، و آخرین حجاب بین محبوب و خود را با محاسن غرق به خون خرق نموده و به قرارگاه مجاهدین فی سبیل اللَّه راه یافتند. چه سعادتمند و خوشبخت ‏اند آنان که به دنیا و زخارف آن پشت پا زده و عمری را به زهد و تقوا گذرانده و آخرین درجات سعادت را در محراب عبادت و در اقامه جمعه با دست یکی از منافقین و منحرفین شقی، فائز و به والاترین شهید محراب که به دست خیانتکار اشقی الاشقیا به ملأ اعلا شتافت، ملحق شدند.»

ایشان ادامه دادند: «شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیت‌هایی بود که این جانب یکی از ارادتمندان این شخص والا مقام بوده و هستم. این وجود پر برکت متعهد را قریب شصت سال است می‏ شناختم. مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاء اللَّه اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هوا‌های نفسانی و تارک هوی‏ و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می‏ شناسم، و در عین حال مجاهد و متعهد و قوی النفس بود. او در جبهه دفاع از حق از جمله اشخاصی بود که مایه دلگرمی جوانان مجاهد بود و از مصادیق بارز رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْه بود؛ و رفتن او ثلمه بر اسلام وارد کرد و جامعه روحانیت را سوگوار نمود. خداوند او را در زمره شهدای کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید. ننگ ابدی بر آنان که یک چنین شخص صالحی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند و خود را در پیشگاه خداوند متعال و در نزد ملت فداکار، منفورتر و جنایتکارتر از قبل معرفی کردند.»

امام خمینی خاطرنشان کردند: «این بزرگوار مثل سایر شهدای عزیز ما به جوار رحمت حق پیوست، و ملت مجاهد و قوای مسلح سلحشور ما با عزمی راسخ‌تر به پیشبرد انقلاب ادامه می‏ دهند؛ و آنان که به ادعای واهی خود کوس طرفداری از خلق را می ‏زنند و با خلق خدا آن می ‏کنند که همه می ‏دانند، در این جنایت عظیم چه توجیهی دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمی خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار هشتاد ساله چه قدرتی کسب می ‏کنند و چه طرفی می ‏بندند؟ و آنان که در سوگ این جنایتکاران اشک تمساح می‏ ریزند و از جریان حکم خدا درباره آنان شکایت دارند، چه انگیزه‏ای دارند؟ آیا انتقام از جمهوری اسلامی به شهادت رساندن یک عالم پارساست، و به آتش کشیدن یک عده کودک و زن و مرد و توده ‏های رنجکش است؟! آیا راه به حکومت رسیدن و قدرت را به دست آوردن، این نحوه جنایات است؟!»

منبع: ایسنا

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.