به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سیاستمداران آمریکایی معمولاً راه خود برای گرفتن رأی مردم و یا حمایت آنها از تصمیماتشان را با راهکار ترساندن آنها باز میکنند. تلویزیونهای خبری کابلی نیز با ترساندن مردم از اخبار بد، برنامههای خود را به مردم میفروشند. گروههای ذینفوذ در ساختارهای سیاسی امریکا هم با القای ترس و ناامنی، اهداف خود را دنبال میکنند. حتی معاملات ملکیها نیز با ترساندن مردم از یک محله، همسایههای بد و یا زمین نامناسب، اقدام به فروش خانههایشان میکنند. مشاغل زیادی هستند که این روزها با «القای ترس» در امریکا ادامه حیات میدهند. در حقیقت ترس، به یکی از ابزارهای بازاریابی در بسیاری از مشاغل آمریکا تبدیلشده است.
در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی، مهمترین دشمن آمریکا، نوجوانان آمریکایی بودند. آنهایی که قرار بود رأی بدهند و سیاستمداران را انتخاب کنند، به مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در این کشور اعتراض کنند و درنهایت اینکه نسل دیگری را پرورش دهند که او هم قرار است انقلابی باشد.
سیاستمداران آمریکا برای جلوگیری از خیزش نوجوانان به این نتیجه رسیدند که با ترویج داستانهایی ترسناک توجه افکار عمومی را از اقدامات خارجی آمریکا، به مسائل داخلی جلب کنند. در این داستانها شیاطین ضدآمریکایی، مردم این کشور بودند و هیچ قهرمانی وجود نداشت که آنها را از شر خودشان نجات دهد.
اما بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر سیاستمداران آمریکایی بر اساس مطالعات روانشناسی خود به این نتیجه رسیدند که داستانهای ترسناک، از تروریستهایی که در سراسر دنیا مشغول توطئهچینی علیه آمریکا هستند و هر آن امکان دارد به این کشور حمله کنند، میتواند توجه بخش بیشتری از افکار عمومی را به خود جلب کند و اذهان مردم را از مسائل داخلی به سمت مسائل سیاست خارجی منحرف سازد و در عین حال توجیهکننده حمله به کشورهایی نظیر عراق و افغانستان باشد. بر این اساس دریافتند احساساتی شدن و ترسیدن بهطور همزمان میتواند مهمترین محرک برای تأیید فعالیتهای نظامی آمریکا علیه هر کشوری که اعلام شود دشمن مردم آمریکا است، شود.
بدین سان «ترس» جدای از تبدیلشدن به ابزاری برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی داخل آمریکا، به یکی از ابزارهای پیشبرد سیاست خارجی این کشور تبدیل شد.
این دریافت باعث شد درباره ایجاد «فرهنگ ترس»، «دیگر هراسی»، «دیگر ستیزی» در ایالاتمتحده و نقش آن در هدایت جامعه آمریکا، کتابها و مقالات زیادی نوشته شود.
بیشتر بخوانید
ترس رویکردی تقویتکننده برای سیاست خارجی آمریکا داشت و باید بر روی کشورهایی اعمال میشد که بهعنوان کشورهای متخاصم در سیاستهای امنیتی ایالاتمتحده شناسایی میشدند. جملاتی نظیر «روی میز بودن گزینه نظامی» و یا انتشار اخبار و شایعات مختلف در خصوص احتمال حمله نظامی به کشورهایی نظیر ایران، سوریه و کره شمالی به اهرمی برای پیشبرد سیاست خارجی این کشور در قبال این کشورها تبدیل شد. اما احساس ترسی که در دل مردم آمریکا ایجاد میشد تفاوتی ماهوی با احساس ترس در دل مسئولان و مردم کشورهای مقابل آمریکا داشت. ترس اگر برای مردم آمریکا عامل محرکی جهت موافقت با حمله نظامی، انجام کودتا یا از بین بردن رهبران کشورهای دیگر بود، در کشورهای دیگر باید به عاملی جهت انفعال و موافقت با برنامهها و سیاست آمریکا تبدیل میشد.
در دوران ریاست جمهوری ترامپ این روایتها برای ترساندن رهبران کشورهای مختلف در دنیا برای همراهی با سیاستهای آمریکا بیشتر و بیشتر شد. درواقع حتی قبل از اینکه ترامپ رئیسجمهور آمریکا شود نیز چنین ترسهایی وجود داشت.
ترامپ آنها را برای انجام دادن کارهای مدنظرش و یا همراهی با سیاستهای آمریکا میترساند و تهدید میکرد و بعد مطرح میکرد که «کار عاقلانه» پی گرفتن سیاستی است که با سیاست ایالاتمتحده در یک مسیر باشد. این مسئله از همان روزهای ابتدایی ریاست جمهوری مورد توجه و استقبال جمهوری خواهان و تعداد دیگری از تحلیلگرانی که معتقد بودند دموکراتها نتوانستهاند بهخوبی سیاستهای آمریکا در دنیا را دنبال کنند، قرار گرفت. آنها بیان میکردند که ترس دنیا از ترامپ – به معنای ترس دنیا از آمریکا و اقداماتی که میتواند علیه کشورهای مختلف انجام دهد – پدیده خوبی برای سیاست خارجی ایالاتمتحده است. ازنظر آنها خبر خوب این بود: «دولت آمریکا میتواند این ترس را به ایجاد سود برای ایالاتمتحده تبدیل کند».
از نظر آنها دولت اوباما بهقدر کافی ترس ایجاد نکرده بود؛ و حالا ترس ایجادشده از صحبتهای ترامپ میتواند دشمنان آمریکا و تهدیدکنندگانش را با انفعال و یا تن دادن به خواستههای آمریکا در مسائل بینالمللی روبهرو سازد. تجربه ترامپ در ترساندن اروپاییها، ترساندن مسئولان مکزیکی در ماجرای ساخت دیوار مرزی، ترساندن مسئولان کانادایی در ماجرای پیمان تجارت آزاد و مسائل دیگری ازایندست موفق بود، اما در ترساندن ایران برای تن دادن به مذاکره با دولت او، موفق نبود. او نمیدانست چطور باید ایران را بترساند و از همه مهمتر، نمیدانست ترس را باید به چه نحوی القا کند که منجر به تسلیم شدن ایران و یا تطبیق یافتن مسئولان ایرانی با قواعد، خواستهها و منافع آمریکا شود.
همانطور که تهدید، تحریم و مجازات از ابزارهای ایجاد ترس با هدف تطبیق یافتن کشور هدف با استانداردهای منافع ملی آمریکا است، تشویق و همراهی نیز از دیگر ابزارهایی است که میتواند بهصورت مکمل برای کشورهایی که «ترس» به دل راه نمیدهند مورداستفاده قرار گیرد. سیاستهای بازدارنده و یا سیاستهای اجبار همیشه مخلوطی از عوامل تهدید، تحریم و مجازات با عوامل تشویقی بوده است؛ بنابراین زمانی که ترس راه بهجایی نمیبرد، تشویق راه خود را به روابط بینالملل باز میکند. در مقابله با ایران، تشویق به معنای امتیاز دادن در مذاکرات نبود بلکه به معنای «عقلانی» جلوه دادن ترس از آمریکا بود. بدینصورت مسئولانی که از ترس آمریکا میخواستند برنامهها و منافع این کشور را در سیاستهای جمهوری اسلامی وارد کنند، تشویق شده و از واژه عقلا برای توصیف آنها استفاده میشد. در طول دوران چهل ساله نظام جمهوری اسلامی، همواره از کسانی که از آمریکا ترس به دل راه ندادهاند در ادبیات رسانهای و سیاسی آمریکا با عنوان تندروها یادشده و از عواملی که خواهان رسیدن به اجماع با آمریکا و یا انجام دادن خواستههای آمریکا به دلیل ترس از این کشور بودهاند، با عنوان میانه رو و عقلا یادشده است.
رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود بین عقلانیت و ترس تفاوت قائل شده و فرمودهاند: «بعضیها اسم عقلانیت و عقل را میآورند، اما منظورشان ترس، انفعال و فرار از مقابل دشمن است درحالیکه فرار کردن و ترسیدن، عقلانیت نیست. ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند، زیرا عقلانیت بهمعنای محاسبه درست است. البته دشمن تلاش دارد تا معنای غلط عقلانیت را تلقین کند و برخی هم نادانسته، در داخل همان حرف دشمن را تکرار میکنند.»
آمریکاییها برای تهاجم و به کار بردن خشونت علیه استقلال و تمامیت ارضی کشورها تلاش میکنند تصویری خوفناک از آن کشورها در افکار عمومی خود پدید آورند و از ماهیت «ترس» اجتماعی برای توجیه اقدامات تجاوزگرانه خود استفاده کنند. به موازات این در افکار عمومی کشور هدف تلاش میکنند سازش در برابر خود را عقلانی نشان دهند. عقلانیتی که حکم میکند باید منافع آمریکا را بر منافع ملی خود ترجیح دهند. راه مقابله با این سیاست، ترسو نبودن و استفاده از عقلانیت در مسیر مقابله با دشمن و نه مسیر فرار از دشمن است.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/