به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، توهم کاپگراس یکی از نشانگان روانشناسی است. هذیان بیمار این مسئله را در بردارد که اطرافیان وی خودشان نیستند و بدل آنها است و همانند فریب کاران نقش افرادی که جایگزین آنها شده اند را بازی میکنند. این سندروم در هر دو جنس وجود دارد، ولی در زنان رایجتر است. بسیاری از ویژگیهای این سندروم شبیه دیگر اختلالات روانی است.
نکته: سندرم کاپگراس به نام کاشف آن ژان ماری جوزف کاپگراس، روانپزشک فرانسوی شناخته میشود. توهم اولیه فرد در این بیماری این است که یکی از اعضای خانواده یا دوستانش با یکی از اشخاص بیگانه که از نظر ظاهر و رفتار شبیه آنهاست، جایگزین شده است. این توهمها باورهای نادرست و عجیب و غریبی است که حتی با وجود شواهد، خلاف آن حفظ میشود.
تاریخچه سندرم کاپگراس
این بیماری که برای نخستین بار به وسیله او شناسایی شد، سندرم کاپگراس نامیده شد. بیمار او زن ۵۳ سالهای بود که ادعا میکرد همسر و دخترش توسط افراد غریبهای جایگزین شده اند. بیمار در تشخیص چهره همسر و دخترش مشکلی نداشت، ولی به علل نامعلومی به خود قبولانده بود که آنها نمیتوانند همسر و دختر حقیقی اش باشند، بلکه بدلهایی بسیار شبیه به آنها هستند.
بعد از این مورد، روانپزشکان متعدد دیگری در نقاط گوناگون دنیا گزارشهای مشابهی را در مجلههای پزشکی منتشر نمودند. در سال ۱۹۹۱، پزشکان بیمارستان «جان هاپکینز»، مورد یک خانم ۷۴ ساله را گزارش کردند که اعتقاد داشت همسرش با مرد دیگری که وانمود میکند شوهر حقیقی اوست، تعویض شده است.
وی از خوابیدن با مردی که خیال میکرد باید بدل همسرش باشد، دوری میکرد. شبها در اتاق خواب را از داخل قفل میکرد و از پسرش خواسته بود برای او یک قبضه تفنگ تهیه کند تا چنانچه مرد حقه باز سوءقصدی نسبت به وی نشان دهد، بتواند از خود دفاع کند! او در شناختن سایر اعضای خانواده اش مشکلی نداشت.
شاید یکی از نادرترین اشکال این سندرم عجیب در سال ۱۳۸۶ در استان کرمان گزارش شده باشد. بیمار زنی ۳۸ ساله مبتلا به اسکیزوفرنی (روان گسیختگی) بود که اعتقاد داشت نیمه پائین بدنش با همین قسمت بدن یکی از دوستهای مؤنث اش که از نظر او" بدنام" بود، عوض شده است!
در نوع کامل این سندرم هذیانی، بیمار متقاعد میشود که یک یا چند تن از نزدیکان اش (مثل همسر، پدر، مادر، فرزندان، نزدیکان و یا دوستان) با شیادان حرفهای که تلاش میکنند نقش افراد اصلی را بازی نموده و رفتار آنها را تقلید کنند، جایگزین شده اند.
ولی تا آن تاریخ هیچ مورد دیگری که در آن شخص مبتلا اعتقاد داشته باشد، نیمی از بدنش با نیمی از بدن یکی از نزدیکانش تعویض شده باشد، دیده نشده بود. از این جهت پزشکان ایرانی این بیمار، اختلال او را «کاپگراس ناقص» نامیدند و احتمال دادند که در آینده این وضعیت بعنوان زیرمجموعهای معلوم از سندرم کاپگراس پذیرفته شود.
توهم کاپگراس بیشتر در بیمارانی با سابقه اسکیزوفرنی دیده میشود. اگرچه در اشخاص مبتلا به زوال عقل یا بعد از جراحی مغز هم دیده میشود. پارانویای ناشی از این بیماری آن را ابزار رایجی در کتاب های علمی تخیلی و فیلمها کرده است.
در سندرم کاپگراس جای یک فرد مهم را که معمولاً یکی از اعضای خانواده بیمار است، یک بدل با خصوصیات کاملاً مشابه غصب نموده است.
این سندرم نادر در زنها بیش از مردها دیده میشود. گاهی این سندرم را جزء اختلالهای هذیانی گروه بندی میکنند و گاهی هم آنرا از تظاهرات اسکیزوفرنی به شمار میآورند.
گفته میشود توهم کاپگراس امکان دارد یک دلیل نوروفیزیولیک مربوط به اختلال عمل لوب آهیانهای داشته باشد. سندرم کاپگراس را از دیدگاه روان پویائی هم میتوان توجیه کرد. بیمار فرد موردنظر را طرد میکند و صفتهای بدی را به وی نسبت میدهد.
توهم کاپگراس غالبا به درمان دارویی بطور نسبی، جواب مثبت میدهد؛ بنابراین گام نخست برای درمان این بیماران مراجعه به روانپزشک و روان شناس متبحر است تا درمانهای دارویی و شناختی لازم برای آنها صورت گیرد.
بیشتر بخوانید
دلیل توهم کاپگراس چیست؟
بررسیها نشان میدهد مغز انسان به منظور تشخیص چهره از دو فرآیند تخصصی و کاملاً جداگانه استفاده میکند؛ در فرآیند اول پیامهای عصبی به مراکز بینایی در قشر مغز منتقل شده و به شناخت چهره اشخاص منجر میشود.
آنگاه مسیر دوم فعال میشود که پیامها را از مرکز بینایی به مرکز دریافت و پردازش احساسات میرساند که یک قسمت کاملاً متفاوت در مجاورت سیستم لیمبیک مغز است و در فرد، احساسی از عاطفه و صمیمیت برمی انگیزد. تلفیق این دو فرآیند مجزا، فرد را در تشخیص چهره مورد نظر به قطعیت میرساند.
اتفاقی که در سندرم کاپگراس میافتد این است که مسیر دوم اسیب میبیند و شخص بیمار تنها قادر به شناسایی چهره اشخاص است، بدون آنکه نسبت به آنها حس آشنایی و نزدیکی کند.
دلیل اصلی بیماری کاپگراس
دلیل اصلی سندرم کاپگراس تا حد ممکن درمان میشود، این درمانها میتوانند شامل موارد زیر باشند:
داروها مثل مهارکنندههای کولین استراز که سبب تقویت پیام رسانهای عصبی حافظه و قضاوت میشود.
برای بیماریهای زوال عقل یا دیوانگی و بیماری آلزایمر داروهای ضد روان پریشی و درمانی مؤثر هستند.
برای اشخاص مبتلا به اسکیزوفرنی جراحی؛ چنانچه امکان دارد برای آسیب مغز و سر نباشد.
درمان سندرم کاپگراس
در حال حاضر هیچ نسخه درمانی برای افرادی که مبتلا به سندروم کاپگراس (Capgras syndrome) هستند، وجود ندارد، چون نیازمند تحقیقات بیشتری در این زمینه هستیم، ولی گزینههای درمانی وجود دارد که به کاهش علایم این سندرم کمک خواهد کرد.
هدف از درمان این است که به دلیل اصلی برسد؛ به طورمثال چنانچه شخصی دچار اسکیزوفرنی باشد، با مداوای اسکیزوفرنی به درمان سندرم کاپگراس هم بهبود خواهد بخشید. با این حال، چنانچه سندرم کاپگراس در طول درمان آلزایمر رخ دهد، گزینههای درمان محدود خواهند شد.
موثرترین درمان، ایجاد یک محیط مثبت و خوش آیند است که شخص مبتلا به سندرم دغل باز، حس امنیت کند. بعضی از اعتبار درمانی استفاده میکنند؛ در اعتبار درمانی توهمات به جای رد شدن، پذیرفته میشوند. این مسأله میتواند اضطراب و وحشت را در فردی که این توهم را تجربه میکند، کاهش دهد و به درمان وی کمک کند.
روشهای جهت یابی واقعیت امکان دارد در بعضی شرایط موثر باشند. این به این معنی است که مراقبت کننده، بطور مرتب زمان و مکان فعلی، رویدادهای مهم زندگی و هرگونه تغییر قابل توجهی را به شخص یادآوری کند. دلیل اصلی سندرم کاپگراس با بیشترین حد ممکن درمان خواهد گردید، این درمانها میتواند شامل:
- داروهایی شبیه مهارکنندههای کولین استراز؛ که سبب تقویت پیام رسانهای عصبی حافظه و قضاوت میشوند. برای بیماریهای زوال عقل (دیوانگی) و بیماری آلزایمر
- داروهای ضد روان پریشی و درمان؛ برای اشخاص مبتلا به اسکیزوفرنی
- جراحی؛ در صورت امکان برای اسیبهای مغز و سر
منبع: بیتوته
انتهای پیام/
عاطفه زراست وند دکتری تخصصی روانشناسی