به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه جامجم یادداشتی از محمد حسین جعفریان، کارشناس ارشد مسائل افغانستان منتشر کرده است که متن آن در ادامه میآید:
هفته گذشته طالبان یورش برقآسایی به شهرستان«مایمی» در شمالشرق افغانستان داشت. این منطقه روی خط مرزی این کشور با تاجیکستان و در استان بدخشان قرار دارد. در این عملیات قریب ۱۵ نیروی امنیتی افغانستان به شهادت رسیدند. چند روز قبل هم آنها در غزنی طی یک عملیات انتحاری بیش از ۳۰ سرباز ارتش و نیروی پلیس را شهید و دو برابر این رقم را مجروح کردند. البته همزمان طالبان دهها عملیات دیگر داشته که قصد لیست کردن آنها را ندارم، اما آنها که بهدرستی افغانستان را میشناسند و مسائل آن را دنبال میکنند، از بالا گرفتن حملات گروه طالبان در بدخشان حیرانند.
قریب دو دهه پیشتر وقتی که امارت اسلامی طالبان برای خودش حکومتی بود و چند کشور هم آنها را به رسمیت شناخته بودند، آنها حدود ۹۰ درصد خاک افغانستان را تصرف کرده و اما دره پنجشیر، شمال استان تخار و نیز تنها یک استان بهطور کامل از دسترسشان دور ماند. حتی پای یک نفر از آنها به استان بدخشان نرسید. احمدشاهمسعود با همان اندک نیرو و امکاناتش راهشان را سد کرد. حالا عجیب نیست که با وجود دولت و ارتش که دهها هزار نیرو دارد و مهمتر از آن حضور۲۰ ساله انبوه نیروهای آمریکایی، پهپادها و مادربمبهایشان و نیز حضور گسترده ناتو در افغانستان، طالبان بهطور چشمگیری در این استان هر روز به موفقیت تازهای میرسد؟ آنها در ۵۰ کیلومتری شهر فیضآباد، مرکز استان بدخشان، منطقه وسیع «راغستان» را با معادن سرشار و معروف طلای آن تصرف کرده و با دستگاههای راهسازی نظیر لودر و بولدوزر، این معادن را میکاوند و طبق گزارشات طلای قابل توجهی هم برداشت میکنند. آنقدر که با فروش آن، هزینههای حضور خود در منطقه را تامین میکنند.
کمتر بدخشانیای میتوان یافت که مدعی استقرار صدها عضو القاعده در کنار نیروهای بازگشته از سوریه همراه با خانوادههایشان در منطقه «خوستک» بدخشان نباشد و کمتر افغانستانیای میتوان یافت که نداند استان بدخشان مملو از معادن بینظیری چون «زمرد»، «یاقوت»، «طلا»، «لاجورد»، “لعل” و امثال آن است. به طوریکه اگر فقط همین استان از میان ۳۴ استان افغانستان را دولت در کنترل کامل داشته باشد قادر است با درآمد معادن آن، کل کشور را بگرداند. درآن صورت آنها نیازی به محافلی چون نشست ژنو و طلب کمک از کشورهایی که هرکدام با هزار و یک شرط مبلغی را متعهد شدهاند، نداشتند. چرا این اتفاق نمیافتد؟ چرا طالبان در این دوره بهسادگی در بدخشان ترکتازی میکند؟ چرا دولت بیتفاوت است؟ چرا طالبان تلاش میکند خود را به مرزهای بین المللی این استان برساند؟
جز این سؤالات صدها سؤال مهم دیگر در اینباره میتوان پرسید. پرسشهایی که پاسخ به آنها نگارش یک کتاب را میطلبد، اما در حد چند خط شاید جواب برخی این باشد، اشرف غنی رئیسجمهور آشفتهترین جغرافیای کرهزمین است. این را باور دارم. او مردان توانمند و سالم کافی برای اداره امور ندارد. فساد دارد سیستم اداری دولتش را له میکند. هر مسؤول محلی اغلب علاوه بر دولت با زورمندان منطقه و گروههای تروریستی محدوده خودش ارتباط دارد. این وضعیت برای عمده آنها بهتر هست. زیرا اگر برای مثال دولت بر معادن بدخشان حاکم باشد، همه درآمدها به خزانه میرود و نظارتها دست آنها را میبندد. اما در هرج و مرج آنها میتوانند بهعنوان یک طرف دعوا از برداشتکنندگان معادن یا هر جا که درآمدی هست، سهمی بگیرند و برای آن سهم به کابل هم پاسخگو نباشند. معدن لاجورد «یمگان» در همان بدخشان مثال جالبی برای این مورد است.مردم محلی میگویند؛ عدهای آن را استخراج میکنند. سهمی به تروریستها و زورمندان منطقه میدهند، سهمی به مسؤولان دولتی محلی که البته پنهانی است و مابقی را خود برمیدارند. برگردیم به ابعاد سیاسی ماجرا ؛ هدف طالبان فراتر از بدخشان و قدم بعدی آنها میتواند ایجاد آشوب در آن سوی «آمو» یعنی در تاجیکستان باشد. در چنین وضعی «دوشنبه» بیش از حد منفعل است. چرا؟ تاجیکها و دیگر اتباع افراطی ممالک آسیای میانه از سوریه به پشت مرزهای خانه رسیدهاند. یادتان باشد، بدخشان و این منطقه از جهان آبستن حوادث عجیبی است، با اینحال هم غنی و هم امامعلی رحمان گویا جز تماشا قادر به حرکت دیگری نیستند. در بدخشان چه خبر است؟