به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سردار محمدعلی حقبین فرمانده سابق لشکر عملیاتی سپاه قدس گیلان و مشاور عالی فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است؛ وی یکی از فرماندهان دلیر جبهه مقاومت بوده و نقشی بسزا در آزادسازی شهر نبل و الزهرا در سوریه داشته است.
پس از شکسته شدن محاصره ۴ ساله «نبل و الزهرا» توسط نیروهای تحت امر وی، حاج قاسم به محل استقرار رزمندگان گیلانی رفت، شکستهشدن محاصره نبل و الزهرا را کندن «درب خیبر» تعبیر کرد و بر دستان سردار حقبین بوسه زد.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی خبرنگار ما با سردار محمد حقبین فرمانده قرارگاه مرکزی امام حسین (ع) سپاه پاسداران است.
با توجه به اینکه حضرتعالی از فرماندهان جبهه مقاومت بوده و زمان زیادی را بهویژه در جبهه سوریه علیه داعش حضور مستقیم و مستمر داشتید، بحث جبهه مقاومت، حضور و رشادتهای نیروهای گیلانی و همچنین قدردانی ویژه سردار سلیمانی از شما را بهواسطه آزادسازی نبل و الزهرا تشریح بفرمایید.
ـ سردار حقبین: داستان جبهه مقاومت از آنجا شروع شد که ابرقدرتها و آمریکاییها اگر توان داشتند هرگز نائب نمیگرفتند و بهنیابت از خود افرادی را از سراسر جهان در سوریه، عراق و لیبی با هزینههای کلان سازماندهی نمیکردند، جمهوری اسلامی ایران، انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری کاری انجام دادند که قدرت آمریکاییها را شکست.
نخستین کاری که انجام گرفت این بود که ما توانستیم ناکارآمدی نیروی زمینی آمریکا را ثابت کنیم، زیرا قدرتمندترین نیرو در بعد دفاع و حمله نیروی زمینی ارتش آمریکا بود لذا تقریباً بعد از جنگ عراق و کویت وقتی نیروی زمینی آمریکا به صحنه وارد شد دید که عملاً نمیتواند و کارایی لازم را نداشت.
وقتی فرماندهان و رهبران ما تشخیص بدهند و در مقابل کشوری اعلام جنگ کنند قطعاً از همین نیروهای بسیج، سپاه و ارتش کشور استفاده میکنند چگونه است که آمریکاییها برای جنگیدن با ما به درست کردن داعش و النصره روی میآورند و برجستهترین آن هم داعش بود.
داعش یک شبه بهوجود نیامده است، قطعاً آمریکاییها برای ساختن آن بین ۱۰ الی ۱۵ سال کار کردهاند، آمریکاییها در این سالها نیرو جذب کردند به این نیروها وعده وعید و پول دادند لذا این نیروها به آموزش نیز نیاز داشتند و برنامهریزی و سازماندهی این نیروها همچنین دادن سلاح جدید به آنها زمان زیادی برد.
بعضیها بر این باورند که آمریکاییها با مردم ایران کاری ندارند و میشود با آنها وارد مذاکره شد، نظر خود را در خصوص این باور بفرمایید.
ـ سردار حقبین: من متأسفم که بعضیها فکر میکنند هنوز میتوانند به آمریکاییها تکیه بدهند در حالی که آمریکاییها آنچنان نسبت به ما کینه دارند که میخواهند اموال، معادن و کشور ما را در سیطره خود قرار دهند و برای رسیدن به این هدف از هر راهی که بتوانند استفاده میکنند و از طریق قدرت سیاسی، قدرت نظامی و قدرت اقتصادی وارد میشوند.
از همه خطرناکتر این است که میخواهند بین ما، نسل قبل، نسل بعد و جوانان اختلاف و تفرقه بیندازند و مردم را به جان هم بیندازند و خودشان بیایند بر اریکه قدرت بنشینند و نظارهگر باشند و ما را بهعنوان برده خود قرار دهند.
بهچهعلتی آمریکا مستقیماً وارد صحنه نشده است و جنگ نیابتی را ساماندهی میکند؟
ـ سردار حقبین: امروز میتوانم با قاطعیت بگویم که آمریکاییها ما را بهعنوان قدرت بزرگ نگاه میکنند، آنها حتی حاضر بودند از عراق و سوریه صرفنظر کنند، اما بتوانند ایران را تحت کنترل بگیرند لذا به داعشیها آموزش داده بودند که به "شیعیان، امامزادهها و مردم رحم نکنید" و این بیانگر این است که آمریکاییها جرئت اینکه نیروهای زمینی خود را وارد کنند نداشتند.
در این راستا جنگ نیابتی را بهراه انداختند و با هزینههای کلان نیروهایی را سازماندهی کردند لذا گرچه آمریکاییها علیه ما هستند، اما برنامههای درستی داشته زیرکانه عمل کردند آنها میخواستند جمهوری اسلامی ایران را ساقط کنند لذا آمدند از جنس ما نیرو تولید کردند و با شعار و پرچم «اللهاکبر» و «لاالهالالله» به ما حمله میکردند.
نیروهای داعش هم جهاد نکاح را داشتند و هم به اذیت و آزار نوامیس میپرداختند و از طرفی میگفتند "اگر ما شهید شویم با پیامبر نهار میخوریم"، این تفکرات چطور در یک مجموعه جمع میشوند؟
ـ سردار حقبین: پاسخ این است که آنقدر آمریکاییها این لایهها را درست سازماندهی کرده بودند و تفکرات این افراد را شستوشو داده بودند که جنایت و اذیت و آزار نوامیس برای گروه دومیها و سومیها بود و جهاد نکاح در خط مقدمشان نبود.
لذا نیروهایی را که از ارمنستان، کشورهای اروپایی و عربستان سازماندهی میکردند در خط مقدم مقابله با ما قرار میدادند و به اینها وعده بهشت داده بودند در حالیکه اینها تنها پول مزدوری خود را میگرفتند.
رذالت آمریکاییها این بود که از دنیای اسلام سربازانی را تربیت کردند و به جنگ دنیای اسلام فرستادند و بیش از ۶ هزار انتحاری از جوانان مسلمان درست کردند و آنقدر روی ذهن آنها کار کردند که این آدمها به یقین باطل بسیار بالایی رسیدند البته درصد بالایی از این افراد در صحنه منصرف میشدند.
لذا فرماندهان آنها در بعضی مواقع از مردم عادی بهعنوان عامل انتحاری استفاده میکردند و بدون اینکه آن افراد از جریان خبر داشته باشند آنها را به جبهه ما هدایت میکردند و با در دست داشتن کنترل، انفجار را صورت میدادند و از این طریق بسیاری از نیروهای ما را به شهادت میرساندند.
آمریکاییها خیلی از این نیروها را از اروپا و آمریکا نیاوردند بلکه سربازگیری کردند لذا جنگ در قلب دنیای اسلام و در سوریه بود؛ آنها جنگ را از مرزهای بلغارستان و آلمان شروع نکردند بلکه از وسط کشور سوریه آغاز شد و مسیری را نیز بهسوی عراق و ایران مشخص کردند و رسماً اعلام کردند که دارند بهسمت ما میآیند.
وقتی ما وارد سوریه شدیم فقط برخی از قسمتها تحت کنترل دولت بود و بقیه بخشها در محاصره ۱۰۰ درصد بودند؛ هدف دشمن این بود که در ۶ ماه جنگ سوریه را تمام کنند و به کشور ما بیایند تا به اهداف شومشان برسند و در صحنه سوریه از بهترین شگردهای جنگی استفاده کردند و هرگونه جنایتی که میکردند آزاد بود.
در سالهای نخست شکلگیری جبهه مقاومت وقتی داعش قصد انجام عملیاتی را داشت ابوبکر بغدادی در خطبههای نماز جمعه سیاستهای جنگ و عملیات را اعلام میکرد و در نهایت نیز میگفت "جان، مال و ناموس مردم بر شما حلال است"، لذا نیروهای داعشی از هیچ جنایتی دریغ نمیکردند و حتی فیلم این جنایات را در فضای مجازی قرار میدادند.
با توجه به شرایط نامطلوب کشور سوریه هزینههای جبهه مقاومت از کجا تأمین میشد؟
ـ سردار حقبین: در ۲ سال آغاز جنگ، جبهه مقاومت خود را ساماندهی کرد و از بعضی از کشورها پول دریافت کرد؛ این پول از کشورهایی بود که نمیخواستند با آمریکا درگیر شوند لذا در گوشهای ماندند و از سود حاصل از این امنیت و سود حاصل از بازسازی بهرهمند شدند همچنین قدرت هوایی و موشکهای دقیقزن نیز از کشور روسیه بود.
بیشتر بخوانید
نیروهای ایرانی در این جبهه چه نقشی داشتند؟
ـ سردار حقبین: ما تنها نقش مستشاری داشتیم گواهی آن نیز این است که اگر قرار باشد من بهعنوان یک فرمانده لشکر در صحنهای حضور داشته باشم باید با تمام امکانات و نیروهای توانمند و حداقل ۲۰ گردان وارد صحنه بشوم نه اینکه درصد قلیلی از نیروهای آموزشدیده را که مسلط به زبان عربی باشند با خود ببرم.
حتی آمریکاییها نیز میدانستند که ما بهعنوان مستشار در صحنه حضور داریم؛ ما با ساک شخصی، لباس غیرنظامی و هواپیمای مسافربری به سوریه میرفتیم و آنجا با ابزار و امکانات جنگی که چندین سال قبل خریداری شده بود و بعضی هم از بین رفته بودند میجنگیدند و با امکانات ارتش سوریه به نیروهای سوری آموزش میدادیم.
آمریکاییها قدرت ما را در سوریه دیدند و به این خاطر است که میگوییم اگر مردم ما اشتباه نکنند آمریکا تا ۵۰ سال دیگر هم نمیتواند کاری کند لذا ما علاوه بر اینکه اصل جنگ را از کشورمان دور کردیم بلکه سایه جنگ را نیز از کشورمان دور کردیم.
آیا کشور ایران نیز در این جنگ هزینههایی را پرداخته است؟
ـ سردار حقبین: نیازی نبود تا ما هزینهای پرداخت کنیم، زیرا کشورهایی در دنیا هستند که با برگشتن ورق جنگ به میدان میآیند و از چیزی دریغ نمیکنند؛ سلاح، موشک و پول میدهند تا پس از آن از سود بازسازی بهرهمند شوند و کسانی که از اصول اولیه جنگ هم مطلع نیستند نباید در این خصوص به شایعات دامن بزنند.
ما امروز در دنیا آنقدر سرباز تولید کردیم که با یک اشاره رهبر معظم انقلاب از منافع ما در دوردستها دفاع میکنند لذا این در مردانگی نمیگنجد که وقتی افرادی برای حفظ امنیت کشور ما میجنگند آن وقت نیروها و مستشاران ما حتی برای آموزش دادن به آنها نروند؛ آنها دارند خودشان را برای ملت ما فدا میکنند.
لزوم جنگ خارج از مرزهای ایران را تشریح بفرمایید.
ـ سردار حقبین: ما باید به خارج از مرزها برویم؛ امروز جنگها خارج از کشور و در گلوگاهها تعریف شده است و دشمن طوری برنامهریزی میکند که زمین بازی برای آنها شود لذا امروز ما سربازانی در خارج از مرزها داریم که باید آنها را حمایت کنیم لذا اکنون اگر کشوری فکر کند که میتواند در داخل کشورش از خود حمایت کند باخته است.
اکنون آمریکاییها فقط با سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران روبهرو نیستند؛ ما سربازان را از سراسر دنیا در جبهه مقاومت ساماندهی کردیم لذا زیرساخت لشکر جهانی امام زمان (عج) را در سوریه بنا نهادیم و مردم نیز باید به قدرت فرزندانشان و تدبیر رهبری باور داشته باشند و قاطعانه از شجاعت رهبر معظم انقلاب در تجمیع جبهه مقاومت با بهترین شکل یاد کنند.
یکی از رشادتهای نیروهای ایرانی و گیلانی آزادسازی ۲ شهر شیعهنشین سوریه بود؛ از ماجرای آزادسازی این ۲ شهر بفرمایید.
ـ سردار حقبین: ارتش سوریه امروز چندین لشکر مقتدر پیدا کرده است که کنار ما جنگیدند و اکنون اسرائیلیها از ترس آنها نمیتوانند آب بخورند علاوه بر این نیاز بود که در بخشهایی نیز ما وارد عمل شویم بهعنوان مثال ۲ شهر نبل و الزهرا که ۲ شهر شیعهنشین سوریه هستند که تحت محاصره داعش بودند.
مردم این شهرها تلفات زیادی در سالهای ابتدایی جنگ دادند، اما بعدها توانستند از شهر بیرون بیایند و با فاصله تقریباً ۳ کیلومتر خاکریزهایی زدند و خیلی جاها نیز خاکریز نداشتند و از خانهها استفاده کردند و جنگهایی را رقم زدند تا توانستند شهر را تا سال ۹۴ نگه دارند و ما سال ۹۴ وارد منطقه شده شناساییهایی انجام دادیم.
با نیروها مشورت کردیم و در آخرین روز قبل عملیات به نیروها اعلام کردم که "فردا همین موقع از این جمع که حدوداً ۱۵۰ نفر است نصف نفرات ممکن است که شهید شوند و قطعاً ۲ برابر تعداد شهدا تلفات نیز داریم" که همه اعلام آمادگی کردند همچنین تعدادی از نیروها شب قبل برای شناسایی رفته بودند که من در آن جلسه این را هم گفتم که "اگر مسیر ما را ببندند قطعاً از ۱۵۰ نفر کمتر از ۵۰ نفر باقی میماند" که در آنجا نیز آمادگی خود را اعلام کردند.
کمااینکه تصمیمگیری این کار بسیار سخت بود و بنده با خود میگفتم "اگر پیروز شویم قطعاً خیلی از افراد میآیند و ادعا میکنند که طراح این کار، آنها بوده و آنها این کار بزرگ را انجام دادهاند، اما اگر شکست خوردیم قطعاً باید پاسخگوی این کار باشم".
نیروهای ما شب ۱۱ بهمنماه سال ۹۴ برای شناسایی رفتند و شب ۱۲ بهمنماه عملیات آغاز شد؛ جبهه شمال حلب نیز بسته شده بود یعنی در شمال شهر حلب جادهای باز میشد و ما به منطقه وسیعی که منطقه تفریحی مردم حلب بود رفتیم لذا این منطقه خط مقدم مردم نبل بود و فرمانده قبلی که در آنجا عملیات کرده بود گفت "ما ۶ بار در این منطقه عملیات کرده هربار ناموفق بودیم".
دشمن در اینجا خط مستحکمی را ایجاد کرده بود، زیرا ساختمانهای بلندی روبهروی ما بود و دشمن از این ساختمانها بهعنوان سنگر استفاده میکرد همچنین صبح فردای آن روز وقتی از محل بازدید کردیم متوجه شدیم که زیر زمین را نیز کنده بودند و جنگ اصلی در زیر زمین بود که این قضیه توسط دوربینهای هوایی ما مشخص نبود.
دشمن در اکثر مواقع دست ما را در عملیاتها خوانده بود؛ اول اینکه صبحدم عملیات میکردیم و دوم با استفاده از آتش، پیغام میدادیم و نیروها را میفرستادیم بنابراین در این عملیات نقشه را عوض کردیم؛ اولاً اینکه آتش نریختیم و ثانیاً زمان عملیات را به نیمهشب تغییر دادیم.
در شب عملیات، ماه ساعت ۱۲ و ۳۰ بیرون میآمد و هوا کاملاً روشن میشد و ما نیز طوری برنامهریزی کرده بودیم که همزمان از این تاریکی استفاده کنیم برویم و سپس با بالا آمدن ماه بزنیم که در همان زمان که قصد آغاز عملیات را داشتیم ناگهان ابر سیاهی جلوی روشنی ماه را گرفت و ما راه را گم کردیم.
دقیقاً در زمانی که قصد آغاز عملیات را داشتیم ابر از جلوی ماه کنار رفت که این نیز از الطاف خداوند بود و نیروهایی که کنار بنده بودند از این لطف خداوند اشک میریختند؛ در این زمان درگیری شروع شد و برنامه ما این بود که ۲ گردان از پشت و یک گردان نیز از روبهرو بزنند که در نهایت با لطف خداوند و طراحی پیچیدهای که داشتیم این عملیات با نتیجه خوبی به پایان رسید.
در عملیاتهای سابق برای اینکه نیروها همدیگر را بشناسند از قبل هماهنگ میکردند که این طرف مثلاً میگویند «یا زینب» طرف مقابل بگوید «یا علی» که داعشیها این رمزها را فوری یاد میگرفتند و آنها نیز تکرار میکردند؛ ما در این عملیات شعارهای جالبی را میدادیم و هماهنگ کردیم که طرف مقابل هر شعاری میدهند نیروهای این طرف در پایان جمله یک کلمه گیلکی بگوید که دیگر داعشیها نمیتوانستند تکرار کنند.
زمانی که درگیری آغاز شد ما ۳ ساعت و ۱۰ دقیقه جنگیدیم؛ سعی کردیم راهی را باز بگذاریم که دشمن فرار کند، چون جنگ بسیار سختی بود و دشمن هنوز در ساختمانها کمین کرده بود و اینطور نبود که وقتی ما میگفتیم «الله اکبر» پا به فرار بگذارند بلکه آنها نیز با «الله اکبر» اعلام آمادگی میکردند.
وقتی جنگ آغاز شد نزدیکیهای صبح مه غلیظی در هوا بود طوریکه در فاصله ۵۰ متری دیگر چیزی دیده نمیشد و ما با نیروهای حزبالله خاکریز خط مقدم خودمان را شکافتیم؛ بین این خاکریز تا خاکریز بعدی تقریباً ۲۰۰ متر فاصله بود، وقتی بیرون میآمدیم بهسمت ما شلیک میکردند که ما در چند مغازهای که در آنجا بود پناه میگرفتیم.
وقتی خاکریز را باز کردیم پشت آن نیز کانالی بود، کانال را پر کردیم، ماشینها و جمعیت نیز آمدند و در این فاصله داعشیها مجبور شدند که از آن مهلکه خارج شوند و پا به فرار بگذارند لذا در این عملیات، دشمن تلفات زیادی داشت و چند تن از نیروهای آنها نیز اسیر شدند.
این عملیات برای باز کردن جبهه شمال بود لذا طی عملیاتهای بعدی این محور کاملاً و در حدود ۷۰ کیلومتر باز شد تا به نقطه هممرز ترکیه رسیدیم؛ ۲ روز در آنجا مانده روز سوم برگشتیم و صبح روز پانزدهم وارد نبل و الزهرا شدیم و لذا نخستین گروهی بودیم که وارد شهر شدیم.
سردار سلیمانی از شنیدن آزادسازی نبل و الزهرا بسیار خوشحال شدند؛ ملاقات ایشان با نیروهای گیلانی و قدردانیشان از نیروها را تشریح بفرمایید.
ـ سردار حق بین: سردار سلیمانی این خبر را شنیدند و صبح روز بعد مستقیماً خودشان پیش ما آمدند؛ ایشان تشکر کردند و گفتند "خیلی جرئت و شجاعت داشتید که این کار را کردید، ما ۴ سال پشت این در مانده بودیم"، لذا گفتند "این در خیبر را شما گیلانیها کندید و مردم مظلوم را آزاد کردید" و ما با این حرف بسیار خوشحال شدیم.
ایشان بسیار خوشحال بودند و قرار شد بعدازظهر با نیروها نیز ملاقات داشته باشند که آمدند و از بچهها تشکر کردند؛ در آنجا حدود ۳۰ نفر از نیروهای شجاع فاطمیون نیز همراه ما بودند که در این محفل سردار سلیمانی ضمن قدردانی از تمامی نیروها انگشتر خود را نیز به بنده دادند.
روز اول که وارد شهر شدیم مردم نمیدانستند که ما قرار است برویم و مردم این شهرها برنج و خوراکی نداشتند و غذاهایشان جیرهبندی بود، ولی آنقدر که آن روز خوشحال بودند بنا بر سنتی که داشتند از شدت خوشحالی بهروی سر ما برنج میریختند.
بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم شهر الزهرا از شدت خوشحالی گریه میکردند و ما نیز با آنها اشک میریختیم سپس به مزار شهدای الزهرا رفته همینطور بین مردم قدم زدیم و وارد مزار شهدای نبل شدیم و در همانجا ماندیم و قرار بود عملیاتی را در یکی از روستاها داشته باشیم.
این روستا مرکز مستشاران غربی و عربی و کنار اتوبان بود که ما طی عملیاتی آن روستا را گرفتیم البته این روستاها وسعت بزرگی دارند؛ پس از آزادسازی این روستا مردم بسیار خوشحال شدند و میگفتند "وقتی بچههای ما در کوچه بازی میکردند از همین روستا بهسمت آنها گلوله شلیک میشد"؛ لذا مردم خیلی از دست آنها عصبانی بودند و میگفتند "هرگز آنها را نمیبخشیم"، این افراد همان مستشاران خارجی بودند که در این روستا مستقر شده بودند؛ ما بههرشکل بعد از آزادسازی این روستا روستای دیگری را نیز آزاد کردیم؛ لذا از جبهه شمال، نبل و الزهرا را از تیررس دشمن خارج کردیم و پس از آن دیگر مردم بهراحتی در آن مناطق تردد کرده مانند سابق به کسبوکار خود پرداختند و نیز میدانند که گیلانیها این مناطق را آزاد کردند، اما گذشته از آن دشمن میخواهد بلای فرهنگیای که دارد بر سر مردم ما میآورد در سوریه نیز پیاده کند.
در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا چهتعداد شهید گیلانی داشتیم؟
ـ سردار حقبین: کار بزرگ دیگری که در این عملیات انجام شد تعداد کم شهدا بود لذا در این عملیات یک شهید گیلانی حامد کوچکینژاد و یک شهید سمنانی داشتیم که از یگان دیگری به ما اضافه شده بود و چند تن از نیروهای اهواز نیز در مسیر کانال همراه ما بودند که در آنجا تعدادی از آنها شهید شدند لذا در این عملیات تنها یک شهید گیلانی داشتیم.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/