به گزارش خبرنگار حوزه آموزش و پرورش گروه علمی پزشکی باشگاه خبرنگاران جوان، حادثه آتش سوزی در کانکس معلمان و سوختگی شدید ۶ نفر در سردشت دزفول موضوعی است که این روزها در رسانههای مختلف دست به دست میشود، هرچند که دستگاههای مربوط به حادثه به ویژه آموزش و پرورش تقریبا موضع سکوت پیشه کرده است، از طرفی دیگر مصدومان این حادثه قرار دارند که در بیمارستانهای اهواز و اصفهان بستری شدهاند و معلوم نیست بعد از طی دوره درمان چه سازوکاری برای ادامه حرفه شان در نظر گرفته شده است.
حادثه آتشسوزی که بار اول نیست برای معلمان و دانش آموزان رخ داده است و همین دو سال پیش بود که شعلههای آتش چند کودک پیش دبستانی را سیستان و بلوچستان در بر گرفت و آنطور که اوضاع و احوال نشان میدهد این سریال تلخ حوادث ادامه دار خواهد بود، اما آنچه محل سوال میشود تعیین متولیان رسیدگی به ایمن سازی و نظارت بر فضای استاندارد آموزشی است.
حادثه ای که این بار هم به قیمت جان ساکنان مناطق کمتر برخوردار تمام شد و یک نفر از ۶ آسیبدیده حادثه کانکس را بر اثر سوختگی شدید به کام مرگ کشاند.
دو روز پیش بود که محسن حاجیمیرزایی وزیر آموزش و پرورش اظهار کرد که آتش سوزی کانکس معلمان یک حادثه بود که ممکن است در هر نقطهای از کشور رخ دهد اما اولویت اول این است که همه دانش آموزان از امکان آموزش در یک چادر، کانکس یا واحد استیجاری بهرهمند شوند و از تحصیل محروم نباشند.
این تفکر شائبه آموزش به هر قیمتی را تداعی میکند و بیش از پیش زنگ خطر بیتوجهی به الزامات ایمنی در مدارس را به صدا در میآورد، همین موضوع است که جای خالی ضابطه مکان یابی مدارس که یکی دو سالی می شود از طرح اولیه آن صحبت می شد، نشان می دهد، طرحی که با تائید سازمان برنامه و بودجه قرار است از سال آینده اجرایی شود و این در حالی است که در این مدت کلید خوردن طرح تا تصویب نهایی برنامه های زیادی درآموزش و پرورش شیب تندتری برای مرحله اجرایی داشتند وگویی ایمنی اولویت چندانی نداشته است که تعجیل در روند اجرا برای آن قائل نشدند.
چگونگی روند اجرای ضابطه مکانیابی و توجیه متولیان امر ساخت و ساز مدارس هم معلوم نیست تا چه اندازه پیش رفته است و میتوان مبنای عملیاتی برای آن در نظر گرفت؟!
حادثه آتش سوزی کانکس معلمان از آن دست حوادثی است که گویی در انعکاس اوضاع و احوال شرایط هم اختلاف نظر وجود دارد و چند روایت از یک حادثه بیان میشود.
اتفاقی که حتی در حرفه مصدومان اختلاف نظر وجود دارد، پزشکان، بیماران را معلم و دانش آموز میدانند، اما آموزش و پرورش تفسیر دیگری از دانش آموز دارد و آنها را نوجوانان در سن تحصیل، اما ترک تحصیل کرده میداند، زمان بروز حادثه از دید آموزش و پرورش در روز سه شنبه ٣٠ دی ساعت ٢١ و از دید برخی رسانهها ظهر همان روز بوده است.
در کارشناسی اولیه علت حادثه صاعقه و به دنبال آن انفجار گاز پیکنیکی عنوان شد، اما همین دیروز و ۶ روز بعد از حادثه بود که ادارهکل مدیریت بحران خوزستان مدعی شد نوع انفجار و آتش سوزی با توجه وضعیت فیزیکی کانکس که برآمدگیهایی را از سمت داخل کانکس به سمت بیرون مشاهده شده نشان میدهد که حریقی درون کانکس صورت گرفته است و علت صاعقه نبوده است.
عملکرد آموزشوپرورش بعد از حادثه کانکس نیز درخور تأمل است. اینکه افراد مصدوم چه کسانی هستند؟ معلم بودند؟ سابقه خدمت و نوع استخدام آنها چه بوده؟ بیمه داشتند؟ کانکس را معلم برای اسکان خودش مستقر کرده بود یا کانکسی بود که روزها کلاس درس بود و شبها محل استراحت معلم؟ آیا این مدرسه کانکسی از سرویس بهداشتی و آب آشامیدنی بهرهمند بود؟ این کانکس بنا بود تا چه مدتی بهعنوان مدرسه استفاده شود؟ تعداد دانشآموزان این مدرسه چه تعداد بود؟ آیا معلم این مدرسه دورههای مربوط به اطفاء حریق را دیده بود؟ آیا این مدرسه تجهیزات اطفاء حریق داشت؟
برخورد صاعقه با مدرسه کانکسی یا نقل جدید آن آتشسوزی در کانکسی از یک مدرسه در دزفول، یکی دیگر از حوادث تلخ آموزشوپرورش است که هرچند یک حادثه است، ولی برخی از جوانب قبل و بعد از آن قابل تأمل است.
میزان رعایت استانداردها و مقررات ایمنی در ساخت، جانمایی و استقرار این کانکس اولین نکته قابلتأمل در این زمینه است. اینکه آیا جانمایی کانکسهای مدرسهای شبیه مدارسی است که در پلدختر لرستان در بستر رودخانه ساخته شده بودند و در سیل ویران شدند بود یا اینکه بر مبنای یک طرح جامع و با رعایت استانداردها و نکات ایمنی انجامشده است؟
مجهز بودن این کانکس به وسایل اطفاء حریق و داشتن آب آشامیدنی و سرویس بهداشتی در این مدرسه از دیگر نکات مهم قبل از وقوع این حادثه است که نیاز به شفاف سازی دارد.
حجت اله بنیادی پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در گفتوگو با خبرنگار حوزه آموزش و پرورش در این باره که آیا در اسناد آموزش و پرورش نشانی از توجه و نظارت بر مسائل ایمنی وجود دارد یا خیر، گفت: مسائل و حوادث آموزشوپرورش فقط به کانکس، صاعقه، سیل، فروریختن دیوار و آتشسوزی محدود نمیشود و ریشه در تفکری کوتاهمدت، جزءنگر، موقتی، غیراصولی، ارزان طلب و ارزان پسند دارد، تفکری که شاید بتوان آنرا «تفکر کانکسی» یا «راهبرد کانکسی» نامید.
او ادامه داد: نگرش و راهبرد ناصحیحی که فقط به دنبال اتخاذ کوتاهترین و ارزانترین راهها است، تفکری که مدرسه میسازد بدون آنکه از مالکیت زمین آن اطمینان داشته باشد، تفکری که بهجای چارهاندیشی برای تأمین عادلانه فضای آموزشی استاندارد از کانکس استفاده میکند. تفکری که بهجای تربیت و تأمین معلمانی شایسته و باانگیزه، از معلم خرید خدمات و سرباز معلم استفاده میکند و بهجای استقرار نظم مکانیابی مدارس در افق ۵۰ ساله، به استقرار یک کانکس که اساساً برای مدرسه طراحی نشده بسنده میکند و حتی به خود میبالد.
این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت با اشاره به اینکه تفکر کانکسی نقطه مقابل تفکر جامع و سیستمی است، اظهار کرد: در تفکر کانکسی تعلیم و تربیت یک دانشآموز روستایی مناطق محروم، در کانکسی ناایمن و با یک سرباز معلم یا معلم خرید خدمات کم مهارت و عموماً آموزش ندیده خلاصه میشود و از امکانات دیگر آموزشوپرورش همچون مدارس سمپاد، مدارس استثنایی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اردوگاهها، پژوهشسراها و ... نه تنها سهمی ندارد، بلکه از داشتن فضای آموزشی و معلم در حد استاندارد و عادلانه نیز محروم است.
او اضافه کرد: تفکر کانکسی القا میکند که به دانشآموزان تیزهوش فقط در شهرهای بزرگ باید توجه داشت و دانشآموزان سایر شهرهای کوچک و روستاها نه سهمی از هوش بالا و نه سهم متناسبی از بودجه دانشآموزان تیزهوش دارند. در این نوع تفکر یک سازه یا طرح بهصورت موقت و بدون جامعنگری و آیندهنگری طراحی و اجرا میشود و عموماً بعد از تغییر مدیریت کنار گذاشته میشوند، ولی در آموزش و پرورش به دلیل استمرار نیاز جایگزین راهکارهای اصولی و دائمی شدهاند.
البته این موضوعی است که رخشانیمهر رئیس سازمان نوسازی مدارس کشور به عنوان متولی تامین فضای آموزشی کشور هم چندی پیش به آن اشاره داشت و گفت: کانکس ابزار موقت برای تحصیل دانشآموزان است و اگر به ابزار دائم برای آموزش آنها تبدیل شود، مناسب نیست یعنی اگر کانکس را دو یا سه سال در یک منطقه گذاشتیم باید به فکر جایگزین آن یعنی ساخت مدرسه باشیم و الان مشکل این است که کانکس برای مدت طولانی جایگزین مدرسه میشود.
با وجود همه اخبار و تفاسیر از علت حادثه آنچه خودنمایی میکند مصدومیت و فوت افرادی است که بار دیگر قربانی بیتوجهیها شدند و آنطور که آمارهای رسمی آموزش و پرورش نشان میدهد، ۴ هزار مدرسه کانکسی دیگر در کشور باقی است و معلوم نیست آیا ضوابط ایمنی در این تعداد کانکس برقرار است یا خیر؟ آیا هنوز خیرین با انواع و اقسام طرح ها باید پای کار بیایند تا خلا آموزشی پر شود یا تمهیداتی جدی در آموزش و پرورش اندیشیده شده است؟!
انتهای پیام/
من معلمم و وظیفه ام خدمته حرفی نیست اما چرا همیشه معلمها یکسو هستند و بقیه سوی دیگر!!!