به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۷ بهمن سال ۸۹، مرد جوانی به اداره پلیس رفت و از قتل خواهر و شوهرخواهرش خبر داد. او گفت: پسر ۱۰ ساله خواهرم با من تماس گرفت و گفت برادرناتنی اش، پدر و مادرش را به قتل رسانده است. به دنبال اعلام این تماس، مأموران بلافاصله راهی محل حادثه شدند که خانهای در منطقه بومهن بود. در تحقیقات از شاهدان این جنایت که فرزندان مقتولان بودند، مشخص شد مرد جوان هنگام قتل پدر و نامادری اش خودش نیز با شلیک اسلحه از ناحیه پا مجروح شده و برای درمان به بیمارستان رفته است.
مأموران بلافاصله راهی بیمارستان شده و پسر جوان را بازداشت کردند. او در تحقیقات به بازپرس جنایی گفت: ۱۲ سال قبل مادرم به خاطر بدرفتاریهای پدرم از او جدا شد. من و خواهرم با مادرم زندگی میکردیم، اما از پدرم هم بیخبر نبودم. پدرم نیز در این مدت ازدواج کرده و صاحب سه پسر شده بود و در روستایی در بومهن زندگی میکرد. او ادامه داد: یکسال قبل با دختری ازدواج کردم که این ازدواج با شکست مواجه شد و من مجبور به جدایی و پرداخت مهریه ۱۱۴ سکهای شدم. این ماجرا باعث افسردگی من شد. پدرم گفت برای اینکه حالت خوب شود به خانه من بیا. من به خانه پدرم رفتم و اوایل همه چیز خوب بود، اما پدرم فردی عصبی و تندخو بود و دائم با من و همسر و فرزندانش دعوا میکرد و تا حد مرگ آنها را کتک میزد. روز حادثه نیز تفنگ بادیام را برداشتم تا به شکار کبک و خرگوش بروم. وقتی غروب از شکار برگشتم، پدرم را عصبی دیدم. بعد هم او بر سر موضوع بیاهمیتی شروع به فحاشی کرد و با داسی که جلوی دستش بود، به طرفم حمله کرد. او ادامه داد: من هم تفنگی را که دستم بود، به طرفش نشانه گرفتم. وقتی هم به طرفم حمله کرد، شلیک کردم که ساچمهها به صورتش خورد.
بیشتر بخوانید
نامادریام با دیدن این صحنه، با چوبدستی به طرفم حمله کرد که با قنداق تفنگ ضربهای به سرش کوبیدم، اما ناگهان تیری شلیک شد و به پای راستم خورد و مجروح شدم.
دیگر کنترل خودم را از دست دادم و نامادریام را به قتل رساندم و در تمام این مدت هم برادران کوچکم شاهد ماجرا بودند. ولی من قاتل نیستم. اگر قاتل بودم میتوانستم سه برادرم را که شاهد جنایت بودند به قتل برسانم، ولی این کار را نکردم. از آنجایی که نمیخواستم اجساد جلوی چشم برادرهایم باشد، آنها را به حیاط خانه بردم و پس از حفر گودالی اجساد را در آنجا آتش زدم. چون زخمی شده بودم فردای آن روز به بیمارستان رفتم که دستگیر شدم.
با اعتراف مرد جوان، او در دادگاه به دوبار قصاص محکوم شد. با گذشت ۱۰ سال از جنایت، برادران متهم از خون پدرشان گذشت کردند، اما پسرهای نامادری خواهان قصاص او شده و در نهایت مرد جوان در زندان رجایی شهر به دار مجازات آویخته شد.
منبع: ایران
انتهای پیام/