به گزارش خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان،در دنیای امروز شنیدن برخی روایتهای تاریخی از کشورها شاید عجیب باشد. اینکه در سالها پیش مثلا دوره سلسله قاجار دولت ایران قراردادهایی را با کشورهای غربی امضا میکرد و در ازای دریافت پولی ناچیز امتیاز انحصاری از صنعت و تجارت را در اختیار آن شخص خارجی قرار میداد، در عمل این امتیازها شکل استعمار به خودش میگرفت چرا که شاه کشور بخشی از خاک وطن خود را به ازای دریافت مبلغی به فروش میرساند.
روایت اینبار بر سر نفت است. مادهای ارزشمند که برای ملی کردنش فشارها بر مردم ایران تحمیل شده است.
بعد از کشف نفت ایران در قرن نوزدهم، پادشاهان قاجار با قراردادهایی نفت را با قیمتی ناچیز به کشور انگلستان تحویل دادند و بعد از پایان این دوره، با روی کار آمدن رضاخان، قراردادهای قبلی تمدید و قرارداهای جدیدتری بسته شد، آن هم با عنوانی که اختیار کامل نفت دست انگلیسیها باشد. قراردادهایی با نام "دارسی" و گس - گلشائیان.
در مقابل چنین عملکردی مردم اعتراضهایی را نسبت به وضعیت قرارداهای نفتی بین دولت ایران و انگلستان داشتند و درست همین جا بود که مقابلهای عمیق و تمام قد باید انجام می شد.
محمد مصدق به عنوان نمایندهای از مردم در مجلس شانزدهم، طرح ملی شدن صنعت نفت را مطرح کرد و با حمایت آیتالله کاشانی و علمای دیگر توانست لایحه ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ را در مجلس به تصویب برساند و به این ترتیب ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ خورشیدی در تاریخ این مرز وبوم به عنوان روز «ملیشدن صنعت نفت ایران» ثبت شد.
حالا مردم خوشحال از آنکه استقلال را به دست آوردند. امید مردم ایران به استقلال شعله ور شد، اما زمان زیادی نگذشت که معنای استقلال به استعمار تغییر پیدا کرد.
همزمان با ملی شدن صنعت نفت انگلیسیها که تاکنون نتوانسته بودند مانع از به تصویب رسیدن این قانون شوند با پرداخت نکردن سی درصد از دستمزد کارگران نفت و همچنین ایجاد شایعه بیکاری در میان کارگران این صنعت آنها را به شورش در مقابل این قانون ترغیب کرده و با وارد کردن سه کشتی جنگی انگلیسی به آبادان ایجاد رعب و وحشت کردند و حتی با تیراندازی نظامیان این کشور به سمت مردم بی دفاع نظامیان به تعدادی از کارگران، آنها را به کام مرگ کشاند.
۲۷ فروردین ۱۳۳۰، آیتالله کاشانی طی بیانیهای از کارگران شرکت نفت خواست تا به شورش خود خاتمه دهند و به کارگران اطمینان داد که انگلیسیها بهزودی ایران را ترک خواهند گفت و دولت ایران خسارتهای وارده به آنها را جبران خواهد کرد؛ در نهایت هر چند اعتصاب کارگران شرکت پایان پذیرفت، اما دسیسه و تحریک کارمندان ایرانی شرکت نفت توسط دولت انگلستان همچنان ادامه داشت. با ملی شدن صنعت نفت ایران تحت فشار تحریمهای انگلیس قرار میگیرد و این کشور به سایر کشورهای اروپایی دستور میدهد از ایران نفت خریداری نکنند.
دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰ نخست وزیر شد، ولی با توجه به عملکردها و اعتماد بیش از حد به آمریکا، با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برکنار شد و سرلشکر فضلالله زاهدی روی کار آمد که با بستن قراردادهای نفتی با انگلستان و آمریکا عملا آثار نهضت ملی شدن نفت از بین رفت و بدینگونه دستاوردی بزرگ به پایان رسید.
آمریکا وعده کمک مالی را داد، اما نه تنها عملی نکرد، بلکه قرار داد نفتی خود با ایران را لغو کرد، تا تنها روزنه فروش نفت ایران هم بسته شود.
دراسناد ملی آمده مصدق تا شب قبل کودتا ۲۸ مرداد چشم امید به گشایش مالی و اقتصادی با آمریکا را داشته است. روز قبل از کودتا سفیر آمریکا به ملاقات مصدق رفت و از رفتار مردم ایران با آمریکاییها سخن گفت و مصدق را تهدید کرد، چنانچه این وضعیت ادامه یابد و خیابانها از تجمع مردم خالی نشود، تمام آمریکائیان به کشورشان بازخواهند گشت.
در این هنگام مصدق به سفیر آمریکا میگوید: جناب آقای سفیر من از شما میخواهم این کار را نکنید. اجازه بدهید رئیس پلیس را بخواهم. من ترتیبی خواهم داد که هممیهنان شما را کاملا محافظت کنند.
بدینترتیب در غروب ۲۷ مرداد، به دستور مصدق خیابانها کاملاً خلوت شد تا خیال کودتاچیان برای راه اندازی موج دوم کودتا راحت شود. در همین روزها آیت الله کاشانی که دوشا دوش مصدق در ملی شدن صنعت نفت مبارزه کرده بود و حتی باعث روی کار آمدن مجدد مصدق شده بود، به او نتیجه اعتماد به آمریکا را بارها گوشزد میکند. دولت آمریکا و انگلیس پس از آنکه مشخص میشود با تحریم و فشار اقتصادی نمیتوانند مصدق را وادار به عقب نشینی کنند، عملیات آژاکس خود را پیاده میکنند.
محمد حسن قدیری ابیانه پژوهشگر مسائل سیاسی در گفتوگو با خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره شباهتهای دوران مصدق با این روزهایی که در آن به سر میبریم گفت: در قضیه برجام خیلیها وزیر امور خارجه کشورمان آقای ظریف را با مصدق مقایسه میکردند که شباهتها و تفاوتهایی هم داشت.
وی ادامه داد: شباهت هر دو این بود که در مذاکره کردن به آمریکا اعتماد کرده و به خود و کشور لطمه زدند، اما تفاوت شان در این بود که در زمان مصدق نفت ملی شده، اما در زمان آقای ظریف انرژی هستهای قربانی شد، البته ملی شدن صنعت نفت بدون حمایت آیت الله کاشانی ممکن نبود.
پژوهشگر مسائل سیاسی ابراز داشت: زمانی مصدق رو به افول رفت که خود را بی نیاز از حمایت آیت الله کاشانی و مردم دانست. امید خود را به حمایت از آمریکا بسته و نسبت به هشدارهای آیت الله کاشانی بی توجه بود. این احساس بی نیازی موجب سقوط دولت خودش و گرفتار شدن ایران به مدت ۵ سال شد. این شکست نتیجه نشناختن دوست و دشمن بود.
اما غلامعلی مصدق، فرزند نوه نخست وزیر ایران در زمان محدرضا شاه و دکترای حقوق بین الملل، در پاسخ به این پرسش که آیا می توان برجام را با ملی شدن صنعت نفت مقایسه کرد؟ گفت: آنجا جهان ملی شدن صنعت نفت ایران را پذیرفت و آیا اینجا استفاده از فناوری صلح آمیز هسته ای را به رسمیت شناخت؟ اینها دو مقطع تاریخی کاملا متفاوت از هم است. دو توافق مختلف است. در زمان ملی شدن صنعت نفت به توافقی با غرب دست پیدا نکردیم، آنها حاضر نبودند شرایط ایران را قبول کنند. دولت انگلیس ملی شدن صنعت نفت ایران را به رسمیت نشناخت. بنابراین قضیه کاملا از جنس دیگری بود.
وی ادامه داد: اما کشورهای غربی در مورد استفاده ایران از فناوری صلح آمیز هسته ای با دولت ایران توافق کردند و حق استفاده ایران از فناوری صلح آمیز هسته ای در قالب مقررات مربوط به انپیتی تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی را به رسمیت شناختند. پس اینها دو مسئله ای هستند که خیلی با همدیگر تفاوت دارند.
با مروری بر تاریخ شاید بتوان از تکرار اتفاقات ناگواری جلوگیری کرد. مصدق شاید بر این باور بود که اعتماد کردن مقوله مثبتی است، اما به چه کسی؟ شاید با تکیه بر توان و ظرفیت داخلی، دیگر نیازی به مذاکره و همراهی کشورهای مدعی نباشد.
انتهای پیام/
انگار یا محول الحول والاحوال فقط شامل حال تحریمها شده
آمریکا وانگلیس تا مثل قبل اختیار ایران رو در دست نگیرندکاری از ظریفها ومصدقها بر نمی آید