به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، عصر شنبه ۷ فروردین امسال بود که پیدا شدن جسد آزاده نامداری در برج مهستان منطقه سعادت آباد یکی از تلخترین پروندههای نوروز ۱۴۰۰ بود که با حاشیههای زیادی همراه بود.
پدر و مادر آزاده با توجه به بی پاسخ بودن تماس هایشان نگران او شدند و وقتی پای در خانه دخترشان گذاشتند با جسد آزاده نامداری روبرو شدند و همین کافی بود تا بازپرس حبیب الله صادقی، همراه قاضی شهریاری دادستان جنایی و تیمی از ماموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران همراه تیم تشخیص هویت پای در صحنه جرم گذاشتند.
بررسیهای صحنه جرم هیچ اثری از به قتل رسیدن آزاده نامداری نبود و تنها فرضیه در صحنه جرم خودکشی این مجری تلویزیونی بود که بازپرس پرونده برای بررسیهای بیشتر دستور داد تا جسد آزاده نامداری به پزشکی قانونی منتقل شود.
بیشتر بخوانید
زندگی عاشقانه آزاده نامداری
همسر آزاده نامداری صبح یکشنبه ۱۵ فروردین ماه در دادسرای امور جنایی تهران حاضر شد و در اظهاراتش با ناراحتی زیادی عنوان کرد: من به عنوان شوهرش همیشه او را حمایت میکردم و زندگی عاشقانهای داشتیم و هنوز نمیتوانم مرگ آزاده نامداری را باور کنم و نمیدانم چطور با این غم زندگی کنم.
برخیها گفته اند ما با هم اختلاف داشتیم، آزاده دشمنان زیادی داشت که این داستانها را برای ما اعلام کردند ما هم مثل همه زندگیهای مشترک و زنان و مردان که برخی مواقع با هم دچار اختلاف میشوند اختلاف پیدا میکردیم، اما اختلافاتمان شدید نبود که بخواهیم با هم قهر کنیم یا درگیر شویم.
سجاد عبادی گفت: مرگ آزاده نامداری یک اتفاق بود و احساس میکنم او در خوردن قرص هایش ناخواسته زیاده روی کرده است. نمیدانم به گندم، دخترم وقتی بزرگ شد چه جوابی بدهم.
وی افزود: من وقتی همراه گندم به سفر رفتیم با آزاده در تماس بودم و حتی به او گفتم که به خانواده ات اطلاع بده که همراه ما نیامدی ....
خانه ام خراب شده و من در این مدت با هیچ رسانه داخلی و خارجی صحبت نکردم و هنوز نمیتوانم این اتفاق را باور کنم.
منبع:رکنا
انتهای پیام/
با زندگی شخصی ایشون هیچ کاری ندارم و همون موقع هم نداشتم.مهم برای من نوع اجرا و استعدادشون بود.
دیدن مرگ یک انسان،بخصوص یک مادر،خیلی غم انگیزه.مخصوصا که بچه ی به این کوچیکی داشته باشی...
در رابطه با اظهارات شوهر ایشون هم باید بگم،بهونه ی خوبی نیاوردید آقا!
توی تموم مقالات سطحی و غیرتخصصی مربوط به افسردگی نوشتن که هرگز فردی که افسرده ست رو نباید تنها بذاری.بعد بلند شدی با بچه تون،که شاید تنها دلیل امید به زندگی همسرت توی اوج افسردگیش بوده،رفتی شمال؟!بدون خانومت؟
به این میگن زندگی عاشقانه؟
دوست دارم تعریف زندگی عاشقانه رو شخصا از زبونتون بشنوم...
از آزاده که گذشت...
ولی شمایی که دارین این کامنت رو میخونین،هیچوقت افراد افسرده ی زندگیتون رو تنها نذارین.
چون خیلی زود دیر میشه!
شوهر ایشان توضیح دهند چه کاری برای درمان همسرشان کردن؟
چگونه میشه فرزند یک مادر را ازش جدا کرد به مسافرت رفت؟
اگر قاضی درمحل فوت این خانم آثار وادوات جرم را مشاهده نکرده درست است اگر افراد ی دیگر در مرگ فرد اقدامات مجرمانه انجام نداده باشند می توانند با تحت فشار قراردادن طرف ازنظر روحی وروانی باعث مرگ طرف شوند.گرچه این نوع مرگ باید مظنون آزاد شود اما خداوند سخت گیر است خودش مجازات می کند این دیگه به کسی ربطی ندارد.
بنظر من بهتره که باعث تازه شدن داغ خانواده اش نشیم
گفت به دلیل اختلاف خانوادگی نرفته مسافرت شوهرشم اس داده که برو پیش مادرت تماسی در کار نبوده
مادر و پدر هم فکر کردن که مسافرته دیگه تماسی باهاش نگرفتن
الله اعلم
اینا از خوشی به دارو رو میارند و دیگری به شمال و دریا.
بحث قضاوت هم نیست.هیچکس حق قضاوت ندارد.هرکسی تجربیات خودرا میگه.خدارحمت کندهمه اموات همچنین اموات شما واموات مرا
يكبار ساليان پيش تو دانشگاه شهيد بهشتي ديدمش، عينك آفتابي بزرگ زده بود، داشت از سربالايي مي اومد بالا و به نظر ميرسيد خودش رو سلبريتي اي چيزي فرض كرده! بعيد ميدونم اون موقع حتي تو خواب هم مي ديد دوازده سال بعد انقدر احساس نااميدي و بدبختي خواهد كرد كه تصميم ميگيره ديگه نباشه توي اين دنيا.
روحش در آرامش.
نظرتون چیه دوستان؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا با خودت نبردیش ؟ !
خداوند رحمتش کنه انشاءالله
دقیقا درست گفت ، این مرگ کاملا اتفاقی بود