به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا برای آزادسازی گروگانها که در واقعه تسخیر لانه جاسوسی به گروگان گرفته شده بودند عملیاتی تحت عنوان نجات را برنامهریزی کرد که نهایتاً با شکست مواجه شد، این شکست ضربه بزرگی به وجهه آمریکا در سطح بینالملل و همچنین روحیه داخلی ملت آنها وارد کرد.
در ادامه به تشریح چگونگی این عملیات و نحوه شکست آن پرداخته شده است که از نظر میگذرد.
در جلسه ۱۱ آوریل ۱۹۸۰ (۲۲ فروردین ۵۹) و در نشست صبحانه سیاست خارجی، رئیسجمهور کارتر به مسئله مهمی اشاره کرد. وی گفت: «همانطوریکه میدانید هفته اولی که گروگانها را گرفتند من به نیروهای ستاد مشترک دستور دادم که یک عملیات نجات را طراحی کنند تا در شرایطی که نیاز مبرم وجود داشت مورد استفاده قرار بگیرد».
کارتر متذکر شد که این گروه فعلاً آمادگی کامل دارند تا عملیات نجات را انجام دهند. سایروس ونس وزیر خارجه که مخالف عملیات نظامی بود برای تعطیلات در فلوریدا بهسر میبرد و جانشین وی وارن کریستوفر در جلسه حضور داشت. کارتر قبل از این به حرف مشاورین گوش میداد که نگران آینده سیاسی او در انتخابات بودند. روزالین همسر کارتر، والتر ماندپل، هامیلتون جردن و جودی پاول او را برای عملیات نجات کاملاً متقاعد ساخته بودند.
بیشتر بخوانید
مناسبات ایران و آمریکا، با محوریت گروگانگیری کاملاً در تیرگی فرو رفته بود. آمریکاییها باید بسیار زود متوجه این مسئله میشدند که در مقابل ایران جدید باید تغییر استراتژی دهند.
سرانجام پس از ۵ ماه مذاکرات و فشارهای ناموفق، دولت کارتر تصمیم گرفت واحدهایی از کماندوها را برای نجات گروگانها به ایران اعزام نماید:
«آنها یک عده نظامی حرفهای بودند که برای یک مأموریت خطرناک داوطلب شدند».
رئیسجمهور جیمی کارتر معتقد بود: «دیگر نباید در انجام این عملیات تأخیر به خرج داد».
مخالفتهای ونس و دلایلی که برای نتایج ناخوشایند ناشی از عملیات نظامی برشمرد، هیچکدام از اعضای شورای امنیت را قانع نکرد. برژینسکی انجام یک عملیات نظامی را ترغیب میکرد و ونس خواستار بردباری بود. ظاهراً جیمی کارتر بهدست خود سرنوشتی را رقم میزد که جناحش شدیداً از آن متضرر میشدند، اما رقبای داخلی کارتر منتظر بودند تا با اشتباهات او، انتخابات را بهسود خود به پایان برسانند.
همانگونه که برژینسکی اشاره میکند، عملیات نجات طی چند ماه گذشته طرحریزی شده بود.
او و مسئولین نظامی، پیش از این به بمباران جزیره خارک و تصرف آن اندیشیده بودند تا از این رهگذر ایران را وادار به استرداد گروگانها نمایند، اما عملیات نجات و نفوذ به خاک ایران و آزاد نمودن گروگانها بهمنزله بهترین گزینه نظامی انتخاب شده بود. نیروهای دلتا بارها این عملیات را تمرین کرده بودند:
«آنها نیمههای شب از فورت براگ به بیابانهای غربی پرواز کردند و در آنجا فرود میآمدند، تجهیزات خود را پیاده میکردند و سپس وارد ساختمان فرضی سفارت میشدند».
در محوطه کاخ سفید، هیئت حاکمه رفتارهای بسیار عادی داشتند تا کسی متوجه عملیات نظامی آنها نشود. با عناصر داخلی ایران نیز هماهنگی لازم بهعمل آمده بود تا وظایف خود را در طرحریزی عملیاتی بهخوبی ایفا نمایند، بهویژه گروهی که مأموریت داشتند پروژکتورهای ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) را روشن نگهدارند. بهنظر کارشناسان نظامی سختترین مرحله عملیات نیروهای آمریکایی ورود به خاک ایران بود.
هدایت گروه نجات بهعهده سرهنگ چارلی بکویث بود. او مردی تنومند و ۵۱ ساله بود که سابقه فرماندهی عملیاتها را در کره و ویتنام در کارنامه داشت.
در ساعت ۷:۳۰ بعدازظهر ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ هشت فروند هلیکوپتر سی ـ استالیون آر ـ اچ ـ ۵۳ ـ دی از ناو هواپیمابر نیمیتز کنار سواحل جنوب شرقی ایران به پرواز درآمد، قرار شد آنها به ۶ هواپیمای باری هرکولس سی ۱۳۰ بپیوندند.
مأموریت دلتا طوری طراحی شده بود که بهشکل یک عملیات زنجیروار به هم مرتبط بود، در صورت ناکامی در یک مرحله، بقیه مراحل نیز عقیم میماند. اگر یک مرحله، کار به جلو میرفت، تضمینی برای گام بعدی بود. مرحله اول قرار دادن نیروهای انسانی، تجهیزات و مواد لازم در اقیانوس هند بود که هرگونه جابهجایی نیز با پوشش انجام میشد تا مانع لو رفتن آن شود. مرحله دوم وارد کردن این نیرو و تجهیزات به داخل خاک ایران و در صحرای ۱ بود، نزدیک به شهر کوچک طبس، ۸ فروند هلیکوپتر RH-۵۳D و شش فروند هواپیمای ۱۳۰-C در باند فرود میآمدند. پس از بارگیری و سوختگیری، هواپیماها باید صحرای ۱ را ترک میکردند و هلیکوپترها با استفاده از تاریکی هوا به نزدیک تهران میرفتند. پس از اختفاء باید منتظر تاریکی شب بعدی شوند. شب بعد عملیات نجات انجام میگرفت و قرار بود هلیکوپترها برای انتقال تیم عمل کنند و گروگانها در کمترین زمان ممکن در محل ظاهر میشدند، سپس هلیکوپترها به صحرای ۲ میرفتند و افراد را به هواپیماها منتقل میکردند.
حمله واقعی به سفارت بینهایت مورد توجه آمریکاییها بود، زیرا تلفات جانی گروگانها در حد قابل قبولی زیاد بود، لذا مهمترین بخش این مرحله اصل غافلگیری بود. ۸ بالگرد از ناوگان نیمتیز (Nimitz) در دریای عمان بهسمت ایران به پرواز درآمدند. پس از دو ساعت پرواز در خاک ایران، که سختترین مرحله عملیات به حساب میآمد، یکی از آنان دچار نقص فنی شد، در نتیجه بالگرد شماره ۶ فرود آمد و افرادش را سوار یکی دیگر از بالگردها کرد. بهدلیل سکوت رادیویی، کاخ سفید نمیدانست که سرنشینان بالگرد آسیبدیده وارد یکی دیگر از بالگردها شدهاند، البته هرچند سیستم هشداردهنده ۴۳ بار به صدا درآمده بود، ولی آثاری از شکاف در پروانه دیده نشده بود.
کمی پس از توقف بالگرد شماره ۶، ابری از غبار شن و ماسه مسیر حرکت بالگردها را فراگرفت و بدینترتیب موجب کاهش قدرت دید آنها شد.
اما بالگرد شماره ۵ نیز دچار نقص فنی و بالگرد شماره ۲ نیز دچار مشکلات هیدرولیکی شد، پس از فرود در صحرای طبس، امکان ادامه راه توسط بالگرد شماره ۲ نیز غیرممکن شد، لذا این بالگرد هم رها شد.
سرهنگ بکویث فرمانده عملیات بهدلیل توفان شن، شرایط عملیات را نامناسب دید. بالگردها با ۸۵ دقیقه تأخیر رسیده بودند و هوا بهسمت روشنشدن پیش میرفت.
او با کارتر تماس گرفت و پیشنهاد عقبنشینی داد، کارتر هم با او موافقت کرد. وی به نیروهایش دستور داد تا آماده بازگشت شوند.
بههنگام سوختگیری بالگردها، حادثه و واقعه مهم طبس اتفاق افتاد و عملیات دلتا را ناکامتر کرد. ظاهراً پروانه یکی از بالگردها به هواپیمای هرکولس ۱۳۰-C برخورد کرد و انفجار مهیبی پدید آمد. توفان شن مانع بزرگی بود تا خلبان نتواند بهخوبی متوجه هواپیمای حامل سوخت شود. ۸ تفنگدار آمریکایی سوختند و کشته شدند و ۵ نفر دیگر بهسختی زخمی گردیدند.
بالگردهای باقیمانده بههمراه هواپیماهای ۱۳۰-C بهسرعت به پرواز درآمدند و منطقه را ترک کردند. پنج بالگرد سالم نیز در منطقه ماند و مهاجمین موفق به بردن آنها نشدند.
میان تعجب پاسدارانی که برای اطلاع از جزئیات حادثه و مقابله احتمالی با دشمن به بیابان طبس رفته بودند، فانتومهای نیروی هوایی ایران در آسمان ظاهر شدند و هلیکوپترها را به رگبار مسلسل بستند. در این حمله، محمد منتظرقائم فرمانده سپاه یزد به شهادت رسید و سه پاسدار دیگر بهنامهای عباس سامعی، محمدعلی درستکار و رضا لاوری زخمی شدند. فانتومهای ارتش بهبهانه انهدام منطقه مینگذاریشده، آنجا را تیرباران کردند. یکی از بالگردها که دستگاه رادار آن همچنان روشن مانده بود، منهدم شد. علاوه بر بالگردها، یک دستگاه جیپ ارتشی و ۳ دستگاه موتورسیکلت تریل در محل جامانده بود. گری سیک این اعتراف تلخ را چنین مطرح میکند:
«اگر کسی بخواهد فقط روی یک عامل بهعنوان دلیل نهایی شکست مأموریت انگشت بگذارد چیزی جز همان طوفان شن نیست که قابل پیشبینی نبود و تقریباً از همان ابتدای کار بهطرز مصیبتباری زمان اجرای حمله را در هم ریخت».
در ساعت ۱ بامداد ۲۵ آوریل کاخ سفید بیانیهای صادر کرد و کارتر نیز با ظاهر شدن در دوربین تلویزیون شخصاً مسئولیت شکست عملیات را بهعهده گرفت. این عملیات دستاوردهای منفی برای کشور مهاجم داشت:
گروگانها در نقاط مختلف ایران پراکنده شدند تا از دسترس آمریکاییها دور بمانند، هشت تفنگدار آمریکایی کشته شد و پنج نفر زخمی شدند. متحدان آمریکایی که در مجازات اقتصادی ایران، با آمریکاییها همکاری کرده بودند بهشرط اینکه اقدام نظامی صورت نگیرد، به آمریکاییها بیاعتماد شدند، شهرت نظامی آمریکا صدمه ویرانکنندهای دید، مهمتر از همه شکست سیاسی کارتر بود که شانس هرگونه پیروزی در انتخابات بعدی را از دست داد، و روحیه ملی آمریکاییها تحقیر شد.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/