سردار جلالی در یادداشتی به اظهارات اخیر ظریف انتقاد کرده و رویکرد ظریف برای قربانی کردن اصول سیاست خارجی را خطرناک دانست.

به گزارش حوزه دنیای ارتباطات گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان، سردار غلامرضا جلالی در یادداشتی با انتقاد از اظهارات اخیر وزیر امور خارجه که به صورت مشکوکی منتشر شده، تاکید داشته است که سخنان و رویکرد آقای ظریف معامله تلخ «آرمان» با «تاکتیک» بوده و رویکرد وی ضریب آسیب‌پذیری کشور در برابر تهدیدات را افزایش می‌دهد.

وی همچنین به نقد مبانی خطرناک رویکرد ظریف برای قربانی کردن اصول سیاست خارجی در پای تاکتیک‌ها اشاره داشته و نوشته است: قاعدتا آرمان‌های ما باید مولد استراتژی‌ها و تاکتیک‌های ما نیز باید ذیل استراتژی‌هایمان تعریف شود. درواقع تاکتیک، رفتار و گفتار مسئولین حوزه سیاست خارجی کشورمان باید بازتاب و روایتی مستقیم یا غیرمستقیم از اصول اولیه انقلاب اسلامی باشد، اما از سال ۱۳۹۲ تاکنون، برخی به جای بازتولید راهبرد‌های نظام در حوزه سیاست خارجی به دنبال استحاله اصول بوده اند.

سردار جلالی قابل معامله جلوه دادن اصول کلان سیاست خارجی کشور را بسیار خطرناک خوانده است و اظهارات ظریف را مخابره پالس‌های امیدوارکننده به بانیان ایجاد ناامنی در منطقه یعنی واشنگتن و برخی متحدان غربی و عربی آن قلمداد نموده است.

در ادامه مشروح این یادداشت را مرور می‌کنید:

نسبت‌سنجی میان «آرمان‌ها»، «استراتژی‌ها» و «تاکتیک‌ها» در حوزه سیاست خارجی کشور ما، یک اصل مهم است. به عبارت بهتر، یکی از راهکار‌های تحقق آرمانگرایی واقع بینانه، مشخص نمودن نسبت میان «آرمان‌ها»، «استراتژی‌ها» و «تاکتیک‌ها» در حوزه سیاست خارجی کشورمان است. قاعدتا آرمان‌های ما باید مولد استراتژی‌ها و تاکتیک‌های ما نیز باید ذیل استراتژی‌هایمان تعریف شود. به عبارت دقیق‌تر، تاکتیک، رفتار و گفتار مسئولین حوزه سیاست خارجی کشورمان باید بازتاب و روایتی مستقیم یا غیرمستقیم از اصول اولیه انقلاب اسلامی باشد.

زمانی که میان آرمان‌ها و استراتژی‌ها فاصله می‌افتد

در جریان انتشار فایل صوتی اخیر از آقای ظریف، شاهد پرده‌برداری از نگاه و تفکری در حوزه امنیت و سیاست خارجی کشورمان هستیم که قائل به موارد زیر است:

۱. دیپلماسی محیط بر میدان نبرد است و میدان جنگ باید متغیری وابسته به میز مذاکرات تلقی گردد. این دیپلماسی بیشتر دیپلماسی مجذوب غرب و این میدان، امتداد شجاعت، تدبیر و آرمان انقلاب است. این دیپلماسی، التماس و زانو زدن روبه روی شیخ فلان دولت و به نوعی دیپلماسی توام با ذلت است.

۲. ایجاد منظومه‌ای به نام جبهه مقاومت و تکثر اضلاع و شاخه‌های آن، عواملی مزاحم در حوزه سیاست خارجی کشور محسوب می‌شوند نه عوامل تقویت‌کننده ایران در محافل بین‌المللی.

۳. در عمل عوامل مبنایی و شکل‌دهنده سیاست خارجی یک کشور مانند "راهبردها"، می‌توانند در مقاطعی در ذیل "تاکتیک‌های مقطعی" قربانی شده یا بی‌اهمیت انگاشته شود. به عبارت دیگر، می‌توان در مواردی برای "تاکتیها" تولید "استراتژی" کرد، نه اینکه برای "استراتژی‌ها" تولید " تاکتیک " کرد!

چرا این باور‌ها خطرناک است؟

پیچیده‌ترین قسمت بازی نظام سلطه این است که استراتژی‌های سیاست خارجی کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران را در خدمت بازی تاکتیکی خود درآورد. به این فرآیند، معامله «استراتژی» با «تاکتیک» و بدتر از آن، معامله «آرمان» با «تاکتیک» گفته می‌شود.

در سال ۱۳۹۴، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار وزیر امور خارجه، سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ضمن تبیین اصول و راهبرد‌های ثابت و پایدار سیاست خارجی در قانون اساسی و الزامات ناشی از این اصول و سیاست ها، راه حل‌های منطقی و مستحکم ایران درباره مسائل مهم منطقه از جمله سوریه، یمن و بحرین را تشریح و تاکید فرمودند: «اهداف آمریکا در منطقه، ۱۸۰ درجه با اهداف ایران متفاوت است. تاکتیک‌های سیاست خارجی باید در خدمت مبانی راهبردی آن باشد»

سیاست خارجی کشور باید بازتولید شود نه استحاله!

در قاموس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بازتعریف و استحاله مبانی سیاست خارجی کشور اصالت و موضوعیت ندارد، بلکه بازخوانی و بازتولید آن‌ها در مقاطع مختلف از حیات انقلاب است که قطب نمای حرکت رو به جلوی کشور در نظام بین الملل محسوب می‌شود. متاسفانه از سال ۱۳۹۲ تاکنون، برخی مسئولان در صدد بازتولید این مبانی، راهبرد‌ها و آرمان‌ها بر نیامده و بالعکس، در صدد "بازتعریف آنها" بر اساس تاکتیک‌های مقطعی و از همه بدتر، قربانی کردن آن‌ها در چارچوب توافق با دشمن به هر قیمت ممکن بر آمده است. بدیهی است که در این نوع نگاه، "میدان نبرد" مزاحم "دیپلماسی" بوده و فرصت دستگاه سیاست خارجی را از بین می‌برد.

آقای ظریف در فایل صوتی اخیر، قائل به دوگانه میدان دیپلماسیهستند، حال آنکه حتی بازیگران غربی (به صورت خاص از زمان پایان جنگ جهانی دوم تاکنون)، قائل به هم‌پوشانی این دو (قدرت سخت و قدرت نرم) هستند. اقداماتی مانند اجرای انواع عملیات‌های تروریستی و خرابکارانه در نقطه اوج مذاکرات وین علیه تاسیسات هسته‌ای ما، نشان‌دهنده آن است که آمریکای تروریست و رژیم صهیونیستی قصد استخدام "قدرت سخت" خود در خدمت "میز مذاکره" را داشته، دارند و خواهند داشت. حال در چنین شرایطی چگونه برخی سردمداران حوزه سیاست خارجی کشور، "میدان" را مزاحم" دیپلماسی" دانسته و قائل به قربانی کردن قدرت سخت پای میز مذاکره  هستند؟!

همگان می‌دانند آنچه عزت و سربلندی و بازدارندگی و اقتدار برای کشور تولید کرده مبارزه مردانه در میدان است و آنچه ذلت، تسلیم و عقب نشینی تولید کرده است دیپلماسی مرعوب غرب یعنی التماس و لبخند است.

نقطه آشکارساز تلاش برای تغییر اصول سیاست خارجی کشور

یکی از ترفند‌های واشنگتن جهت استیلا بر کشور‌های مخالف خود، ایجاد تغییر در اصول سیاست خارجی آن کشورهاست. این قاعده به صورت خاص در قبال جمهوری اسلامی ایران نیز صادق است. به عبارت بهتر، غرب در صدد بازتعریف اصول و مبانی انقلاب است نه بازخوانی آنها. در اینجا باید مراقب رویکرد تقابلی انتزاعی و تئوریک غرب بود و آن را به صورتی جدی مورد واکاوی قرار داد، زیرا در صورتی که این بازی خطرناک به ثمر برسد، تبعات آن در حوزه و بازه تئوریک محدود نخواهد ماند و در عرصه اجرایی و عملی نیز خود را عیان خواهد ساخت.

حمله به گفتمان و شبکه مقاومت

سردار شهید و بزرگوار، حاج قاسم سلیمانی و سرداران بی ادعا و مومن دیگر مانند مرحوم سردار حجازی در طول دوران حیات با برکت خود، تقویت گفتمان مقاومت و شبکه‌سازی آن در منطقه را با دو هدف عمده در دستور کار قرار دادند: نخست خنثی‌سازی توطئه‌های مستمر دشمنان صهیونیستی، آمریکایی و سعودی در منطقه و دیگری، تقویت اضلاع گفتمانی مقاومت با هدف آگاه‌سازی نسل‌های فعلی و بعدی در منطقه و جهان اسلام. این شهدای بزرگوار به خوبی درک کرده بودند که اصلی‌ترین هدف دشمنان امنیت منطقه و جهان اسلام در برهه فعلی، ایجاد گسست میان مسلمانان و از بین بردن اصول و استراتژی‌های موجد و مقوم "گفتمان مقاومت" می‌باشد.

حاج قاسم و همه پیروان مکتب سلیمانی دیدند زمانی که شیر در بیشه نیست روباه‌ها و شغال‌ها و کفتار‌ها ترک‌تازی می‌کنند. برخی دشمنان مانند ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا، در این خصوص رویکرد آشکاری را در پیش گرفتند. با این حال دموکرات‌ها با استناد به تاکتیک‌های دیگری در این مسیر حرکت می‌کنند. همان گونه که مشخص است، هدف هر دو حزب سنتی آمریکا در نهایت یک چیز است: آن‌ها در صددند ضمن دفرمه کردن استراتژی‌ها و اصول بازی ایران در قبال منطقه و جهان، استراتژی‌های جدیدی را جایگزین آن‌ها نماید.

نخستین گام دشمنان نظام در این مسیر، «قابل معامله جلوه دادن اصول کلان سیاست خارجی کشور» است. به عبارت بهتر، ایالات متحده آمریکا و دیگردشمنان نظام در وهله نخست، اصول سیاست خارجی کشورمان (که آن‌ها نیز منبعث از آرمان‌های انقلاب اسلامی هستند) را به تاکتیک‌هایی قابل انعطاف تقلیل می‌دهند و پس از شکستن پوسته و هسته سخت این اصول، آن را بر اساس اهداف خود انعطاف‌پذیر می‌سازند.

بازی پیچیده، اما شفاف است

متعارض جلوه دادن میدان و دیپلماسی  و عدم ایجاد هم‌پوشانی میان آن‌ها (با اصالت بخشی به میدان)، قطعا زمینه را برای مانور بیگانگان و دشمنان در فضای فکری، گفتمانی، عملیاتی و تاکتیکی کشور در حوزه امنیت و سیاست خارجی فراهم می‌‎سازد. بدون شک یکی از اصلی‌ترین درس‌هایی که حضرت امام خمینی (ره) و رهبر حکیم و معظم انقلاب در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به ملت ما و ملت‌های مسلمان داده‌اند، اصرار بر اصولی مانند "عدم پذیرش سلطه بیگانگان" است. این عدم سلطه‌پذیری، مصادیق متعددی دارد که باید نسبت به آن‌ها توجه ویژه داشت.

حضرت امام خمینی (ره) با استناد به اصل نفی سبیل و اتخاذ سیاست "نه شرقی، نه غربی "روح استقلال را در کالبد انقلاب اسلامی ایران دمید. اصل نفی سبیل یکی از پویاترین اصول اسلامی محسوب می‌شود. بر اساس آیه شریفه "ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا" اساسا خداوند متعال راهی را برای سلطه کفار بر مسلمین قرار نداده است.

در شرایطی که خداوند راهی را در این خصوص قرار نداده است، تمایل برخی مسلمین به سلطه پذیری کفار بر آن‌ها یکی از اصلی‌ترین رموز درماندگی و استیصال آن‌ها در طول تاریخ محسوب می‌شود. این موضوع، بار‌ها از سوی رهبر معظم انقلاب نیز در طول سال‌های پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره) مورد تاکید قرار گرفته است. بدیهی است که این استیصال و درماندگی جایی در بین ملت‌های منطقه ندارد و نباید داشته باشد.

ارزش ذاتی مفهوم مقاومت فعال

در اینجا نسبت به ارزش ذاتی استراتژی مقاومت فعال آگاه می‌شویم: مقاومتی که عدم سلطه‌پذیری و مقاومت در برابر زورگویی دشمنان اجزای لاینفک آن را تشکیل می‌دهد. فراتر از آن، اجزا و متعلقات استراتژی "مقاومت فعال"، هرگز از سوی دشمنان قابل محاسبه نیست! این استراتژی، علاوه بر آنکه ضریب آسیب‌پذیری کشور در برابر تهدیدات را کاهش می‌دهد، محاسبات استراتژیک و تاکتیکی دشمنان را نیز در تقابل با نظام و ملت ما بر هم خواهد ریخت.

عدم سلطه‌پذیری، میراث بزرگ انقلاب اسلامی ایران می‌باشد. میراث گران بهایی که باید آن را با تمام قوا حفظ کرد. در این میان، افزایش اقتدار ملی کشور و تقویت بنیان‌های دفاعی ایران، امری بدیهی است و در منطقه پرتنش غرب آسیا (که چه دستگاه دیپلماسی ما بخواهد یا نخواهد محل توطئه و تنش‌زایی بیگانگان و دشمنان می‌باشد) ضرورتش بر همگان مشخص است. برخی گمان می‌کنند برگزاری رزمایش نظامی و یا نشان دادن دستاورد‌های دفاعی در مخالفت با رویکرد دیپلماتیک در سیاست خارجی است، در حالی که این مقوله، پیش شرط تقویت توان دیپلماتیک کشور است.

این نوع تفکر بازدارنده و هزینه‌ساز برای کشور، مصادیق گوناگونی داشته است. مواضع سلبی رئیس محترم جمهور و وزیر محترم امور خارجه کشورمان در خصوص توان منطقه‌ای و موشکی کشور، قطعا با واقعیات گذشته و موجود همخوانی ندارد و منبعث از ایده‌آل‌گرایی کاذب در حوزه سیاست خارجی کشور است. بهتر است آقای دکتر ظریف و هم فکران ایشان نسبت به این حقیقت محض و مطلق ایمان بیاورند که حتی در جریان برگزاری سلسله مذاکرات هسته‌ای منتهی به برجام، امریکا و تروییکای اروپایی حتی لحظه‌ای از هدف اصلی خود به نام مهار همه‌جانبه ایران قدرتمند منحرف نشدند! نگاه آن‌ها نسبت به مذاکرات هسته‌ای، کاملا رئالیستی و واقع‌گرایانه بوده است.

اما استراتژی دولت و وزارت خارجه ما در این مذاکرات، تنش‌زدایی خیالی از طریق تبدیل دشمنان به دوستان بوده است! این استراتژی نه تنها سنخیتی با گفتمان انقلاب و اصول آن ندارد، بلکه حتی در عرصه روابط بین الملل نیز محلی از اعراب نداشته و به پاشنه آشیل امنیت و سیاست منطقه‌ای و خارجی کشورمان تبدیل می‌شود.

مطابق شناخته‌شده‌ترین گزاره‌های نگاه رئالیستی در نظام بین الملل، میزان قدرت نظامی یک کشور، مولفه‌ای است که قدرت چانه‌زنی آن را در جریان مذاکرات، تنظیم معاهدات و قرارداد‌ها و ... بالا یا پایین می‌آورد. در چنین شرایطی جای بسی تعجب و البته تاسف دارد که برخی مسئولین، قدرت سخت جمهوری اسلامی ایران را تابعی از قدرت نرم در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی قلمداد می‌کند. نتیجه این نوع نگاه را در حوزه سیاست خارجی کشور و در نتیجه تکیه بر "دیپلماسی برجام محور" مشاهده کرده ایم.

همین قدرت نظامی و راهبردی، در دوران پسابرجام و حتی پس از خروج دولت ترامپ از برجام نیز به برگ برنده ما در مقابل عهدشکنی‌های واشنگتن و متحدان آن تبدیل شده است. آیا آقای دکتر ظریف نقش فاکتور‌هایی مانند "غنی‌سازی ۶۰ درصدی اورانیوم"، "پیروزی‌های مکرر جبهه مقاومت در منطقه و خصوصا یمن"، "ضرب‌الاجل مهم مجلس شورای اسلامی به آژانس در خصوص پروتکل الحاقی" را در ایجاد استیصال و ترس در دل دشمنانی مانند آمریکا و مهره‌های اروپایی کاخ سفید و رژیم صهیونیستی نادیده می‌انگارند؟!

آیا ایشان کماکان تصور می‌کنند که لبخند‌های دیپلماتیک بر  دستاورد‌های میدانی اصیل پشت میز مذاکرات غلبه دارند؟! در نگاه کلان رئیس جمهور و وزیر امور خارجه در حوزه سیاست خارجی گره‌های کور زیادی وجود دارد که متاسفانه معطوف به مبانی و اصول می‌باشد، نه تاکتیک‌ها و رفتارها! در دنیای امروز روابط بین الملل، "قدرت سخت "مکمل "قدرت نرم" نیز نیست، بلکه بر آن غلبه دارد و میان این دو، نوعی رابطه از بالا به پایین متصور است.

نکته مهم‌تر اینکه در شرایط بحرانی فعلی منطقه و با توجه به تهدیدات بالقوه و بالفعلی که علیه امنیت جهان اسلام و کشور وجود دارد، اظهاراتی از این دست پالس‌های امیدوارکننده‌ای را به بانیان ایجاد ناامنی در منطقه یعنی واشنگتن و برخی متحدان غربی و عربی آن مخابره می‌کند. آیا وزارت امور خارجه و دولت متوجه این حقیقت محض هستند؟


بیشتر بخوانید


انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار