مریم اربابی، معلم گرمه‌ای که در روز‌های مبارزه با کرونا بر تخت بیمارستان تدریس را رها نکرد و تا آخرین لحظه عمرش در کنار دانش آموزانش بود، بعد از فوت این معلم فداکار بازخورد‌های زیادی در فضای مجازی و حقیقی ایجاد شد.

به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بجنورد ، یک سال و نیم از شیوع ویروس کرونا در سراسر جهان می‌گذرد، ویروسی که بعد از آمدنش جنبه‌های مختلف زندگی مردم را تحت تاثیر خودش قرار داده است.

این بیماری در کنار تهدیداتی که برای سلامتی مردم به همراه داشته است، از جنبه‌های اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی نیز تغیر و تحولاتی در فضای جامعه ایجاد کرده است.


بیشتر بخوانید


آموزش دانش آموزان یکی از بخش‌های اصلی بوده است که تحت تاثیر این ویروس سبک و سیاق دیگری به خود گرفته است و از فضای آموزش حضوری به فضای مجازی راه پیدا کرده است، در این عرصه معلمان همراهان همیشگی دانش آموزان بوده اند و با صبر و حوصله در این ایام پای کار بوده اند.

با شنیدن واژه معلم همیشه معنایی از عشق و فداکاری به ذهن‌ها می‌رسد، حال آنکه این افراد در اعمال نیز ثابت کرده اند که همین گونه هستند.

کرونا روزانه افراد زیادی را به کام مرگ می‌کشاند، اما اینبار معلمی عاشق از تبار شیفتگان خدمت به نظام اسلامی را از ما گرفت که تا آخرین لحظات حیاتش٬ به یاد دانش آموزانش بود و شوق درس دادن داشت.

مریم اربابی از معلمان متعهد شهرستان گرمه پس از روز‌ها درگیری و جنگ با ویروس منحوس کرونا٬ روی تخت بیمارستان از دانش آموزانش وداع کرد.

این معلم دلسوز گرمه‌ای که حتی از روی تخت بیمارستان هم درس دادن و شوق تربیت و تحصیل دانش آموزانش را داشت٬ پس از ۲۲ سال خاک تخته خوردن٬ مغلوب این ویروس منحوس شد و غریبانه از کنار ما رفت.

 امروز به بهانه بزرگداشت روز معلم به پدر و مادر این عزیز سری زده ایم تا هم صحبت روز‌های دلتنگی این عزیزان باشد.

نصرالله اربابی ۸۳ ساله و فاطمه بداغی ۷۰ ساله پدر و مادر مریم اربابی هستند که هفت فرزند داشته اند، اما مریم دختر و فرزند اول خانواده بوده است، در حالی که با آمدن نام مریم بغض صدایشان را پر می‌کند، می‌گویند: مریم دختری صبور، مهربان، وفادار به همسر و خانواده، همراه همیشگی پدر و مادرش بود، اما خودش تمام غصه هایش را در دلش نگه می‌گذاشت تا کسی از غم او ناراحت نشود.

مادرش گفت: من خواهر نداشتم، اما وقتی صاحب دختر شدم از کودکی او مثل خواهری مهربان برایم بود، مریم علاوه بر دختر بودن با صبر و حوصله‌ای که داشت نقش مادرم را نیز بازی می‌کرد و با رفتنش کمرم شکست.

پدرش گفت: مریم در مدرسه به کرونا مبتلا شد و زمانی که مبتلا به کرونا بود، ما نیز درگیر شده بودیم، ایشان را برای مراقبت به بیمارستان بجنورد انتقال داده بودند، هر روز تماس می‌گرفتم و با او صحبت می‌کردم و از دلتنگی هایمان به او می‌گفتیم، اما فقط می‌گفت به هیچ وجه به بیمارستان نیایید برای شما خطرناک است.

پدرش ادامه داد: دخترم ۱۲ روز در بیمارستان بستری بود، دو روز مانده به فوتش دکتر گفته بود که به زودی به بخش منتقل و مرخص خواهد شد، اما بخت یارمان نبود و مریمم برای همیشه ما را تنها گذاشت.

پدرش اضافه کرد: حدود ۲۲ سال پیش فردی به دنبال کسی با مدرک دیپلم بود، که برای تدریس معرفی شود، دخترم که دارای این مدرک تحصیلی بود را معرفی کردم و بعد از یک سال دوره آموزشی در نهضت سواد آموزی مشغول به تحصیل شد، بعد از آن ادامه تحصیل داد و شغل شریف معلمی را انتخاب کرد، که از همان روز‌ها تا آخرین لحظه عمرش عاشق کارش بود و با جدیت این امر را دنبال می‌کرد.

وی او کرد: رفتن مریم برای ما غم بزرگی است که هیچ چیز جای خالی اش را جبران نخواهد کرد، اما اینکه دخترم با این افتخار از دنیا رفت، کمی باعث تسکین دردهایمان می‌شود.

مادرش گفت: زمانی که تصاویر تدریسش در بیمارستان منتشر شد، گمان نمی‌کردیم که از دنیا برود، چون با صحبت‌هایی که با خودش داشتیم و پزشک معالجش قرار بود که بعد از دو روز مرخص شود، اما بعد از دو روز خبر فوتش به ما رسید.

وی ادامه داد: از زمان شیوع کرونا، به صورت کامل پروتکل‌های بهداشتی را رعایت می‌کردیم، در مراسمات مذهبی که برگزار می‌شد، مریم ماسک خریداری و بین مردم توزیع می‌کرد، بعد از اینکه از مدرسه برمی گشت تمام لباس هایش را ضدعفونی می‌کرد، اما ظاهرا سرنوشت باید به گونه‌ی دیگری رقم می‌خورد.

پدرش در حالی که چشمانش پر از اشک شده است، از روز خبر فوت مریم گفت: نزدیکی‌های ظهر بود، که داماد سومم به منزلمان آمد و با کلی مقدمه چینی گفت دو روز است مریم فوت کرده است و ما برای کرونا برایش مراسمی نگرفته ایم، اما تا به امروز هیچ کس نتوانست این غم سنگین را به شما بگوید.

وی در حالی که اشک چشمانش را با دستانش پاک کرد، ادامه داد: مادر مریم خواب بود، دفعه اول رفتم و هر کار کردم نتوانستم چیزی بگویم، بیرون از اتاق آمدم و بعد از چند دقیقه تحمل نکردم و رفتم از خواب بیدارش کردم گفتم بیدار شو که خاک بر سرمان شده است، مریممان را از دست داده ایم.

مادرش ادامه داد: با شنیدن خبر از دست دادن دخترم تمام غصه‌های دنیا روی سرم آوار شد، زندگی بعد از فوتش واقعا برایمان سخت شده به نحوی که دیگر حوصله‌ای نمانده و اگر کسی را ببینیم که پروتکل‌های بهداشتی را رعایت نمی‌کند، گله و شکایت می‌کنیم، چرا که بسیاری از خانواده‌ها همچون ما براثر این بیماری عزیزانشان را از دست دادند.

مادرش اضافه کرد: هر ساله روز معلم برای دخترم کادو می‌خریدم، امسال با نزدیک شدن به روز معلم دلم هوای روز‌هایی که با ذوق و شوق برایش کادو می‌خریدم کرد، امثال مریم نیست به همین دلیل در نظر گرفتیم که به مناسبت روز معلم خیرات کنیم.

مادرش در انتها گفت: در هفته سلامت بر سر مزار مریم بودیم که دانش آموزانش هم آمدند و از نبود معلمشان ناراحت بودند و از دلتنگی هایشان می‌گفتند.

منبع:عصراترک

انتهای پیام/د

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.