کتاب «زیردرخت گردو» اثر لیلا صبوحی در انتشارات نیماژ منتشر شده است.

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،کتاب «نیوتن زیر درخت گردو» سومین حلقه از سه‌گانه‌ لیلا صبوحی است که در انتشارات نیماژ منتشر شد.

این کتاب داستان دو خواهر دوقلو به نام صبا و صنم را روایت می‌کند. صبا به تازگی مرده است صنم در خلوت غروبی سر خاک او مرد جاافتاده به ظاهر متاهلی را می‌بیند که به شدت گریه می‌کند. صنم که با مرگ خواهر دوقلویش به شدت ذهنش درگیر چیستی مرگ می‌شود، حتی از خوابیدان هم وحشت می‌کند. چند شب مانده به مراسم چهلم خواهرش، دفترچه خاطراتش را پیدا می کند. صنم می‌خواهد با مطالعه دفترچه خاطرات صبا و توسل به خواب دیدن و خیال بافتن به راز‌های صبا و ارتباطش با مرد سر خاک پی ببرد. ارتباط این خواهران دوقلو با کتاب‌های قبلی صبوحی معمای دیگری است که کشش داستانی برای مخاطب ایجاد می‌کند و باعث می‌شود تا صفحه‌های آخر کتاب را مطالعه کند.


بیشتر بخوانید


«زیر درخت گردو» روایتگر راز‌های صبا پس از درگذشتش

دومین اثر لیلا صبوحی به نام «سیاوش اسم بهتری بود» در واقع ادامه کتاب اولش با عنوان «پاییز از پاهایم بالا می‌رود» است. داستان از زبان عباس دیزجی پسر سرهنگ روایت می‌شود. او هرگز پدر فراری اش را ندید. حتی نام خانوادگی مادرش را دارد. بحران هویت و فقدان پدر بزرگترین معضل زندگی اش است. برای عباس دیزجی که کوهنورد قابلی است، در حین صعود به سبلان سانحه‌ای رخ می‌دهد.‌ او در خلسه‌ای میان خواب و بیهوشی با پیرمردی سوار بر قاطر ملاقات می‌کند. پیرمرد نگهبان زیارتگاه زنی نظرکرده به نام «آی قیز» است که در غار عجیبی دفن شده است.

پیرمردقاطرسوار برای عباس تعریف می‌کند که جعفر، نامزد آی قیز در سال‌های قحطی جنگ جهانی اول برای یافتن کار به باکو می‌رود، اما او هم مانند سرهنگ و دونسل پیش‌تر از پدران عباس دیزجی بازنگشته است. عباس قصه ترک شدن و تنهایی آی قیز را از روی نقش‌های شال گردنش دنبال می‌کند.

«زیر درخت گردو» روایتگر راز‌های صبا پس از درگذشتش

کتاب «پاییز از پاهایم بالا می‌رود» هم نخستین کتاب لیلا صبوحی است این کتاب داستان معلمی جوان به نام ناهید را روایت می‌کند. این معلم در روستایی به نام ایتگین مدیر آموزگار است. خاله او نوجوانی لال همنام خودش داشت که سال‌ها پیش از متولد شدنش در شانزده سالگی ناگهان گم می‌شود و هیچ کس ردی از او پیدا نمی کند. همه در روستا پس از دیدن ناهید از شباهت عجیبش با دختر شانزده ساله لالی به نام «ناری» سخن می‌گویند. دختری که سال‌ها پیش همزمان با سال‌های گم شدن ناهید زبان بسته زندانی سرهنگی در روستا بود. سرهنگی که زنی صیغه‌ای از اهالی روستا داشت. پس از انقلاب فراری می‌شود و هرگز باز نمی گردد. چند ماه پس از فرار سرهنگ، همسرش پسری به نام عباس به دنیا می‌آورد که حالا هم سن و سال ناهید است.

ناهید می‌خواهد کشف کند آیا «ناری» همان ناهید بوده یا شخص دیگری است. ماجرا به همین راحتی پیش نمی‌رود. وی علیرغم میل باطنی اش و نفرتش از سرهنگ به پسرش، عباس دیزجی علاقه مند می‌شود.

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.