به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، وقتی پیامکهای گوشی دخترم را بررسی کردم، ناگهان آسمان دور سرم چرخید. باورم نمیشد که دخترم با پسر غریبهای رابطه غیراخلاقی داشته باشد به همین دلیل با آن شماره تماس گرفتم، اما ...
اینها بخشی از اظهارات زن ۴۰ سالهای است که با کوله باری از اضطراب و نگرانی وارد کلانتری آبکوه مشهد شده بود. این زن درحالی که اشک میریخت، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: حدود ۱۰ سال قبل همسرم بر اثر یک سانحه رانندگی جان سپرد و این گونه مرا با دو فرزند کوچک تنها گذاشت. آن زمان دخترم هفت سال بیشتر نداشت و برادرش نیز پنج ساله بود، اگرچه با دریافت حقوق همسرم مشکل مالی نداشتم، اما فرزندانم از نظر روحی آسیب دیدند تا جایی که ماجرای مرگ همسرم تاثیر بسیار بدی در روحیه دخترم گذاشت و او به کودکی پرخاشگر و عصبی تبدیل شد. بارها او را نزد روان پزشک بردم و آنها داروهای اعصاب مختلفی را برایش تجویز کردند. با این حال «لاله» به بیماری اختلال شخصیتی دچار شد، طوری که جرئت نمیکردم برخلاف میلش حرفی بزنم یا خواسته هایش را نادیده بگیرم. برادرش نیز هیچ گاه نمیتوانست از او سوالی کند یا حرفی برخلاف میلش بزند چرا که وقتی عصبانی میشود دیگر به چیزی رحم نمیکند، شیشههای منزل را میشکند و به سوی من حمله ور میشود.
بیشتر بخوانید:
زن جوان: چشم و گوش بسته در مسیر رسوایی قرار گرفتم!
خلاصه همه تلاشم را میکردم تا با او که اکنون به ۱۷ سالگی رسیده، مدارا کنم و کاری انجام ندهم که منجر به عصبانیت او شود، اما از حدود پنج ماه قبل متوجه شدم که لاله رفتارهای عجیبی پیدا کرده است و شبها به طور پنهانی با تلفن صحبت میکند یا مخفیانه از خانه بیرون میرود. خیلی به حرکات و رفتار او مشکوک شده بودم تا این که یک روز گوشی تلفنش را بررسی کردم و با دیدن پیامهای زشت و زننده آسمان دور سرم چرخید. او با یک پسر غریبه ارتباط غیراخلاقی داشت و حتی به خانه او نیز رفته بود. شماره تلفن آن پسر را برداشتم و با او تماس گرفتم، ولی او آن قدر بی ادب و بی تربیت بود که با بی حیایی به من گفت: حالا دیگر دخترت نیازی به شوهر ندارد و ... التماس کنان به آن پسر گفتم:دخترم مشکل روحی دارد و تحت نظر روان پزشک است و تو این گونه از بیماری او سوءاستفاده میکنی! دست از سر دخترم بردار و او را به حال خودش رها کن، اما آن پسر با توهینهای زننده و بی شرمانه گوشی را قطع کرد. نمیتوانستم این ماجرا را باور کنم. از نظر روحی به هم ریخته بودم وبا این حال میترسیدم ماجرا را برای لاله بازگو کنم چرا که آن پسر شیطان صفت به گونهای مغز دخترم را شست و شو داده است که جرئت ندارم بر خلاف میلش سخنی بگویم. از سوی دیگر پیامهای او نشان میدهد لاله همه پولهای توجیبی اش را به حساب بانکی آن پسر واریز و او این گونه از دخترم سوءاستفاده و اخاذی میکند، به همین دلیل چارهای پیدا نکردم جز این که به قانون پناه بیاورم تا دخترم را از این شرایط اسف بار نجات بدهند. این در حالی است که هیچ گونه نشانی و مشخصاتی جز همین شماره تلفن از آن پسر شیاد ندارم و ... شایان ذکر است با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ محمدعلی محمدی (رئیس کلانتری آبکوه) این پرونده توسط کارشناسان مجرب دایره مددکاری اجتماعی مورد رسیدگی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
انتهای پیام/