ه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، از مدتی قبل که گوشی قاپی از شهروندان را در کوی طلاب مشهد به همراه دوستانم آغاز کردیم تاکنون از حدود ۸۰ شهروند سرقت کردهایم، اما آخرین بار ناگهان ...
جوان ۲۰ سالهای که هنگام گوشی قاپی در بولوار طبرسی شمالی دستگیر شده است پس از پاسخ به سوالات تخصصی افسر تجسسی، درباره سرگذشت خود نیز به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی گفت: ۱۱ ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. پدرم که مردی اهل افغانستان بود به دنبال سرنوشت خودش رفت و من نزد مادرم ماندم، اما در همان سال مادرم با مرد دیگری که کشاورز است ازدواج کرد و من نزد ناپدری بزرگ شدم با وجود این ناپدری ام بیشتر اوقاتش را در منزل همسر اولش میگذراند و کمتر به ما سر میزد. در همین شرایط من در یک کارگاه کاپشن دوزی مشغول کار شدم و هزینههای خودم را تامین میکردم. اوقات فراغتم را نیز با ناصر میگذراندم، او در محله مادربزرگم سکونت داشت و هم بازی دوران کودکی ام بود.
بیشتر بخوانید:
متهم در دادگاه: «سران فرقه مرا مجبور به قتل کردند»
ارتباط من و ناصر در دوران نوجوانی و جوانی نیز ادامه داشت تا این که روزی ناصر نزد من آمد و از درآمد اندک شغل کاپشن دوزی انتقاد کرد و به من گفت فقط عمرت را در کارگاه تلف میکنی چرا که درآمد آن بسیار اندک است. او سپس درباره کاری نان و آبدار سخن گفت و مرا تشویق به دزدی کرد ابتدا مخالفت کردم، اما ناصر چنان از درآمدهای میلیونی سرقت گوشی حرف زد که بالاخره متقاعد شدم فقط با آنها همراه شوم! در اولین روزهای سرقت، من فقط راکب موتورسیکلت بودم و ناصر سرقتها را انجام میداد، اما وقتی دوست دیگرمان نیز وارد گروه ما شد من هم ترس را کنار گذاشتم و خودم نیز سرقت میکردم. بیشتر گوشی قاپیها را من و وحید انجام میدادیم و ناصر گوشیهای سرقتی را به فردی به نام «آیت» میفروخت و سهم مرا نیز میداد. آرام آرام دامنه سرقت هایمان را به مناطق علیمردانی، طبرسی جنوبی، میثم، هدایت، پنجتن، التیمور و ... گسترش دادیم به طوری که حدود ۸۰ فقره گوشی قاپی را به خاطر دارم. خلاصه با تشویق مالخر، تلاش میکردیم سرقتهای بیشتر انجام بدهیم تا این که چند روز قبل ناصر و وحید به دنبالم آمدند و گفتند که فردی را در بولوار طبرسی ۵۷ زیر نظر گرفته اند.
ناصر هدایت موتورسیکلت را به عهده گرفت و من هم پشت سر وحید نشستم تا سرقت را انجام بدهم، اما زمانی که دستم را برای قاپیدن گوشی دراز کردم ناگهان جوان مذکور متوجه ماجرا شد و در یک حرکت غافلگیرانه مرا از پشت موتورسیکلت پایین انداخت در حالی که وحید و ناصر با موتورسیکلت گریختند. او با پلیس تماس گرفت و نیروهای کلانتری طبرسی شمالی مرا دستگیر کردند و ... شایان ذکر است تحقیقات بیشتر برای دستگیری همدستان فراری متهم و کشف سرقتهای دیگر این باند با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
انتهای پیام/