به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، گاهی، برخی از انسان ها به طوری در رابطه عاطفی خود اسیر می شوند که از وجود خود می گذرند و دچار آسیب های روحی و جسمی بسیاری می شوند.
رویا نوری جامعه شناس, در گفت و گو با باشگاه خبرنگاران جوان, در رابطه با اسیر شدن برخی از افراد در رابطه عاطفی اظهار کرد: هر یک از ما انسان هستیم و انسان در ذات, بلندمرتبه و دارای عزت است، به همین دلیل, حتی اگر فردی آسیب خورده باشیم, در مواجهه با دیگری که از اعتماد به نفس و ارزشمندی برخوردار است, متوقف می شویم و این فرد را در دل تحسین می کنیم و حتی ممکن است مسحورش شویم.
وی بیان کرد: شکل گیری ارتباط یک نیاز برای کامل شدن است که در این راستا, گاهی زنان می گویند دست یافتن به مرد وجودم در یک جسم با ویژگی های مردانه و یا مرد می گوید دست یابی به زن وجودم در یک جسم زنانه. بنابراین, ما به دنبال خودمان در یک قالب تکامل یافته میگردیم امّا نکته مهم این است که به علت آسیب های روانی و ذهنی به ندرت می توان کسی را پیدا کرد که به یک رابطه درست متصل شده باشد، زیرا او ناخودآگاه به دنبال مصور کردن تصویر ذهنی خودش است که با ورود به چنین رابطه ای فقط رنج میکشد, تحقیر می شود امّا نمیتواند رابطه را تفسیر کرده و صرفا احساس نیاز میکند و طرف مقابل به علت فهم این نیاز, ناخودآگاه فرمانروای فرد مقابل شده و طرف دیگر نیز فرمانبر او می شود.
بیشتر بخوانید:
چگونه بعد از طلاق یک ازدواج موفق داشته باشیم؟
این جامعه شناس گفت: رابطه اگر بر اساس نیاز به یکدیگر شکل بگیرد بی شک گردابی است که فرد را می بلعد, چون ما انسان ها برای تجربه کردن امنیت به رابطه نیاز داریم و نه به فرد و اگر این قاعده عوض شود محکوم به رنج هستیم.
نوری تصریح کرد: کارن هورنای در موضوع روانشناسی زنان در این خصوص می گوید مشکل عشق نیست، بلکه مشکل تاکید بیش از حد بر روی عشق در زندگی است. وقتی در زندگی, بیش از حد بر روی جنس مخالف تمرکز می کنیم و می خواهیم به هر ترتیبی که شده به عشق برسیم حالمان خوب نیست و عشق برای ما حکم ماده مخدر را دارد تا درد را تسکین دهد و عشق نباید درمان دردهای ما باشد و اگر این طور باشد و حتی اگر به آن دست پیدا کنیم مطمئنا عشق سالمی نیست و بیمارگونه خواهد بود.
وی با اشاره به گفته های هورنای ادامه داد: در تحلیل روانی، بسیاری از زنان به این نکته رسیدیم که این زنان فقط یک فکر را در سر می پروراندند و آن هم این بود که "من باید مردی داشته باشم" یعنی این فکر چنان بر زندگی آن ها سایه افکنده که جایی برای افکار دیگر نگذاشته است, گویی در زندگی آن ها, دیگر نه فعالیتی و نه هدفی وجود دارد و فاجعه این جاست که فرد معنی و جهت و هدف زندگی خود را صرفا در عشق جستجو کند.
نوری در پایان خاطرنشان کرد: البته باید گفت که اگرچه معنی و جهت زندگی چیزی جز عشق نیست، امّا گاهی به نظر میرسد آن چه که نویسنده به التهاب نیاز به عشق تعبیر کرده بیشتر یک اختلال است نه عشق که بنیان هستی بر اساس آن گذاشته شده است و بهترین پایان میتواند این باشد که اغلب, معنی و هدف زندگی را فقط در چهره دیگری می بینند و این یعنی از خودبیگانگی است.
بیشتر بخوانید
انتهای پیام/