به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۶ خردادماه امسال بود که نشان فداکاری ارتش به چند تن از شهدای ارتش جمهوری اسلامی اهدا شد. برابر تصویب «شورای عالی نشان ها»، نشان فداکاری به «شهید سرلشکر فرامرز جوانشیر»، «شهید سرلشکر محمد ابراهیم امینی»، «شهید سرلشکر کیومرث شکرالله»، «شهید سرلشکر خلبان کرم رضا مکری»، «شهید سرلشکر خلبان ابوالفضل ظرافتی»، و «جانباز ناخدا یکم هوشنگ صمدی» تعلق گرفت.
سرلشکر شهید محمد ابراهیم امینی یکی از شهدای نیروی زمینی ارتش است که در ادامه با زندگی او آشنا میشویم.
ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل ماهیت مردمی خود همواره جایگاه ویژهای در میان مردم داشته و دارد؛ چراکه آنها این نهاد نظامی را بخشی از خودشان میدانند. این ویژگی مهم ارتش نه تنها در سالهای اخیر در مواجهه با بحرانهای طبیعی و مردمیاری نمود دارد، بلکه باید ریشه این موضوع را در مبارزات مردمی برای پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن در دفاع مقدس جستوجو کرد. با آغاز جنگ تحمیلی؛ ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مردمی که تجاوز سراسری بعثیها را به کشورمان مشاهده میکردند با سرعت بسیار بالا به سوی دشمن هجوم بردند تا از خود و خانواده شان در برابر دشمن دفاع کنند.
۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ بود که ارتش رژیم بعثی به پشتوانه حمایت بیش از ۳۰ کشور جهان، تهاجم سراسری علیه ایران اسلامی را آغاز کرد. در این میان نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نیروی منسجم و یکپارچه و همچنین محوری در دفاع از تمامیت ارضی کشورمان بسیار اهمیت داشت. به همین دلیل هم نیروهای سه گانه ارتش در همان نخستین ساعت تجاوز به کشورمان با استفاده از تجهیزات خود این تهاجم رژیم بعثی را با یک مشت محکم پاسخ دادند.
نیروی هوایی ارتش در همان نخستین ساعتها با حمله ۱۴۰ فروندی به مواضع مهم رژیم بعث ضربه مهلکی را بر پیکره صدام وارد کرد. نیروی دریایی هم به فاصله یک تا دو ماه نیروی دریایی بعثی را نابود کرد. اما نیروی زمینی نیز همچون نیروهای دریایی و هوایی وارد عمل شده بود تا مانع از تاراج خاک ایران شود. شهید محمد ابراهیم امینی یکی از افسران انقلابی و مسلمان ارتش بود که نقش موثری در دفاع مقدس داشت.
سرهنگ شهید محمد ابراهیم امینی یکی از شهدای نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که روز نخست اسفندماه سال ۱۳۲۸ در خانوادهای مومن و متدین چشم به جهان گشود. چهارسال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد. خانوادهاش خانوادهای مومن و متدین بودند و او نیز در این خانواده با معارف اسلامی آشنا و مقید به اجرای فرائض دینی شد. محمد ابراهیم از دوران کودکی یعنی زمانی که شخصیتش در حال شکل گیری بود به مجالس عزاداری اهل بیت (ع) و ائمه اطهار میرفت. او وقتی به مجالس عزاداری امام حسین (ع) سالار شهیدان میرفت به مرور روحیه شهادت طلبی در او ایجاد شد.
محمدابراهیم ۷ ساله بود که برای طی تحصیلاتش به مدرسه جعفری در میدان محمدیه تهران رفت. از همان ابتدا شاگردی زرنگ و کنجکاو بود که همواره برای تحصیل علم در تکاپو و تلاش بود. در دوران مدرسه نیز طی سه سال توانست قرآن را به خوبی بیاموزد و یکی از قاریان قرآن شود. یکی دیگر از اتفاقات خوب در زندگی این شهید بزرگوار این بود که در دبستان با شهید تندگویان همکلاسی بود. پس از پایان دبستان بود که برای ادامه تحصیلاتش در مقطع دبیرستان به دبیرستان میرداماد رفت، پس از آن به مدرسه پهلوی سابق، جنب بیمارستان بازرگانان رفت در آن جا با شهید محمد علی رجایی که دبیر ریاضی این مدرسه بود، آشنا شد. در همان زمان علاقه خاصی به وی پیدا کرده و متقابلاً شهید رجایی به او عنایت خاصی داشت و او را مورد عنایت خویش قرار میداد. او در دبیرستان شاگرد اول شد و قرار بود صدا وسیما از وی گزارش تهیه کند، که او حاضر به انجام مصاحبه نشد.
مادر ابراهیم میگوید که زمانی که خبر شهادت فرزندم محمد ابراهیم را به شهید رجایی که در زمان نخست وزیری بود رساندند وی مشغول نوشتن حکم بسیار مهمی جهت یکی از نهادهای انقلابی بود که پس از شنیدن این خبر یک مرتبه متأثر شده و چند لحظه مکث کرده و آیه استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون» را بیان کرد.
شهید محمدابراهیم امینی پس از اخذ مدرک دیپلم در سن ۱۹ سالگی در کنکور دانشکده افسری و دانشگاه تهران به صورت همزمان شرکت کرد و پذیرفته شد. اما چون نتایج دانشگاه افسری زودتر از کنکور سراسری اعلام شد علی رغم مخالفت خانواده به ارتش پیوست. او در پاسخ به خانواده اش که میگفتند به ارتش نرو میگفت من با رفتنم به ارتش عوض نمیشوم، خودم باید خوب باشم. دانشکده افسری در زمان گذشته مسجد نداشت، او و تعدادی دیگر از دانشجویان که جمعاً ۹ نفر بودند اعلام کردند جهت برپایی نماز، نیاز به مسجد دارند، لذا مسئولان وقت محلی را به عنوان نمازخانه یا مسجد آماده کردند.
او پس از طی دوره ۳ ساله دانشکده افسری، و همچنین دوره مقدماتی رسته پیاده در شیراز، اوایل خدمتش لشکر ۷۷ مشهد را انتخاب و در آن شهر بود. در مورد ازدواج و تشکیل خانواده اصرار داشت که یک خانواده مومن و اصیل اسلامی را انتخاب کند و پس از جد و جهاد تمام و سعی مداوم بالاخره آن چیزی را که به دنبالش میگشت پیدا کرد و در تابستان سال ۱۳۵۷ با خانوادهای محترم وصلت و زندگی نو و پر هدفی را آغاز کرد. پس از ازدواج در سال ۱۳۵۷ محل خدمتش را با یکی از نظامیان تعویض کرده و به اهواز منتقل شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتش در ارتش به مراتب بیشتر شده بود طوری که وقتی به او میگفتند از ارتش کناره بگیر، در جواب میگفت الان وقت عمل است و زمان خدمت و جبران زحمات این ملت ستمدیده است و شدیداً در کار خویش پرتلاش بود و او را در لشکر مربوطه نماینده اداره سیاسی ایدئولوژی از جانب حجت الاسلام خامنهای منصوب میکنند. در سال ۱۳۵۸ موفق شد به اتفاق همسرش به زیارت خانه خدا و قبر نبی اکرم (ص) به منظور انجام فریضه حج واجب مشرف شود. در این سفر به طوری که منفوق است بسیار طلب آمرزش میکرد و مدام دعایش این بود که خدایا اگر ما نتوانسته ایم تا این لحظه تکلیف و مسئولیت خود را در مقابل تو به نحو احسن انجام دهیم، ما را ببخش و توفیق ده که در خدمت اسلام و مردم غیور کشورمان باشیم و تباهیهای رژیم منحوس پهلوی را جبران کنیم و خرابیها را آباد و اصلاح کنیم و همانطوری که از خود آن شهید منقول است پس از مراجعت از سفر حج میگفت من از خدا یکی طلب آمرزش و دیگر طلب مرگ با افتخار را کرده ام و الحمدالله به آرزویش رسید.
بعد از مراجعت از سفر حج خداوند به او فرزندی عطا کرد که نام او را علیرضا نهادند که این وارث عزیز شهید در سن ۶ ماهگی پیام شهادت پدرش را با غم فراغ بر دوش میکشید. با آغاز جنگ تحمیلی، در لشکر ۹۲ زرهی اهواز، به عنوان فرمانده گردان حضوری فعال داشت و در کلیه عملیاتهای لشکر مزبور شرکت مینمود، سرانجام در روز ۱۶ مهرماه سال ۱۳۵۹در منطقه نورد اهواز، در درگیری مستقیم با دشمن، به شهادت رسید.
انتهای پیام/