به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،انیمیشن «بچه رئیس» به طور مشخص بر اساس یک موضوع اجتماعی روز ساخته شده است که نشان از دغدغه سازندگان آن دارد. انیمیشنها در سالهای اخیر در خدمت محتوا درآمدهاند و میخواهند برای اصلاح و رفع عیوب جامعه مدرن قدمهایی بردارند. مانند «روح» که قصد دارد تا معنای زندگی را بار دیگر در دنیای تهی از معنای امروز روح ببخشد.
انیمیشنی با دغدغه کلان کشوری
نگاهی کنیم به موضوع قسمت اول بچه رئیس؛ بچهای که از دنیایی به نام CORE BABY که برای حفظ جایگاه بچهها و صیانت از حقوق و ارزش آنان در خانواده و جامعه فعالیت میکنند، به دنیا آمده تا شروری به نام «فرانسیس فرانسیس» که قصد دارد تا توله سگهای بامزه را به جای بچهها جا بزند را از صفحه روزگار محو کند.
این شرکت بزرگ و فانتزی در مجموعه سریالی بچه رئیس ( که آن را باید مکمل و پیوست دراماتیک و مضمونی انیمیشن اول دانست) نیز همین مأموریت را دارد و میخواهد مشکلات بچهها را که ناشی از کمتوجهی والدین به آنها است، حل کند.
دغدغه مجموعه بچه رئیس متوجه همین کم توجهیهای والدین در عصر ارتباطات و درگیری آنان با رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی است که ساعتهای زیادی را سر در گوشی موبایل دارند و از آموزش و توجه کافی به بچهها غفلت میکنند. قسمت اول نیز با دغدغه کم شدن زاد و ولد و رشد جمعیت ساخته شده و حالا وجه دیگری از موضوعیت خانواده در قسمت دوم دیده میشود.
پایگاه خبری اکسیوس در گزارشی با اشاره به کاهش شدید رشد جمعیت در آمریکا نوشته است: افول نرخ زاد و ولد به معنی کاهش نیروی کار و رشد اقتصادی کمتر و محدودیت های بیشتر در آینده است. اداره سرشماری ایالات متحده در پایان ماه آوریل (اوایل اردیبهشت)، گزارش داد که بین سالهای 2010 و 2020، جمعیت آمریکا با کمترین سرعت از زمان رکود بزرگ پیشرفته است و دومین نرخ آهسته رشد جمعیت از زمان تاسیس این کشور را رقم زده است.
«دیوید پوپنو»، استاد جامعهشناسی دانشگاه راجرز و رییس سابق دانشکده علوم رفتاری و اجتماعی این دانشگاه میگوید: ما در سراسر تاریخ کشورمان برای تأمین نظم اجتماعی و موفقیت اقتصادی، به نهاد خانواده متکی بودهایم. بقا و رشد و بالندگی کودکان، سلامت عاطفی و جسمی بزرگسالان، مراقبت ویژه از بیماران، مجروحان، معلولان و سالخوردگان و تقویت ارزشهای اجتماعی را خانوادهها تأمین کردهاند. امروزه خانوادههای آمریکایی در همه این زمینهها با مشکلات روزافزونی مواجه هستند و عملکرد آنها به دلیل بسیاری از معیارها، در مقایسه با هر زمان دیگر و در مقایسه با کشورهای پیشرفته صنعتی از مطلوبیت کمتری برخوردار است.
بچه رئیس برآمده از چنین دغدغه و هشداری است!
داستان بچه رئیس دو چست؟
بچه رئیس با نام «تِد» در قسمت اول به همراه برادر بزرگ خود «تیموتی» موفق میشود و حالا در قسمت دوم دختر تیموتی به پدر و عموی خود میگوید که در مؤسسه آموزشی بزرگی که او و خواهرش درس میخوانند بار دیگر شرور بدجنسی به نام «دکتر آرمسترانگ» در حال برنامهریزی برای حذف والدین و تقویت جایگاه خود در دنیا به عنوان مؤسسه آموزشی است. بطوریکه با اجرای نقشهاش میخواهد ذهن تمام پدرومادرها را در دست بگیرد و خود حاکم تمام بچههای دنیا شود.
در قسمت دوم مدرسه آموزشی آکورن تحت مدیریت «دکتر آرمسترانگ» با برنامهریزیهای آموزشی گسترده و کلان در زمینههای مختلف قصد دارد تا آیندهسازان زمین را آموزش دهد و از آنان نخبه بسازد اما او پدرومادران را مزاحم مسیر خود میداند و باید خود به طور کامل تفکر و تعلیم و تربیت بچهها را بدست بگیرد. از سوی دیگر در صورتی که روش آموزشی او ادامه داشته باشد، کودکی و دوران شیرین بچگی از دست میرود و بچهها برای همیشه تبدیل به ماشینهای یادگیری علم میشوند.
آرمسترانگ مانند فرانسیس، خود یکی از بچههایی است که محصول کمتوجهی والدین است و در واقع قصد انتقام از خانواده را دارد. در حقیقت آنان از ابتدا بدمن نبودهاند اما به مرور و با بیعدالتی و تبعیض به این وضع درآمدهاند. در قسمت اول، هدف بچهها بودند و در قسمت دوم این والدیناند که باید حذف شوند. در هر دو حالت خانواده به عنوان رکن اولی و اصلی جامعه محل مقدسی است که باید حفظ شود.
با نظر به این جنبه محتوایی و مضمونی انیمیشن بچه رئیس 2، میتوان از احساس خطر جامعهشناسان و متفکران و سازندگان نسبت به دور شدن کودکان از دوران به یادماندنی و شیرین خود و همینطور کمرنگ شدن نقش والدین سخن گفت. بنظر میرسد که مسیر آموزش و تعلم و تربیت در سالهای جدید با سرعت فزایندهای در حال حرکت است و از سویی چون سندهای بالادستی آموزشی سنین کودکی را شامل این فرایند خشک و سخت حساب کردهاند، «بچه رئیس» در نظر دارد که نسبت به این جریان واکنش نشان دهد.
اما تمام این هدف دغدغهمندانه فرهنگسازان غربی به دلیلی که در ادامه گفته میشود به نتیجه مطلوب نرسیده است.
ساختار پیچیده و عجیب فیلمنامه که بچهها را فراری میدهد
این انیمیشن محصول کمپانی دریم ورکس به دلیل تلاش زیاد برای بیان این دغدغه دچار دستوپا زدن در فضای شلوغ و درهمی شده است که نه تنها فضای شادابی برای بچههای سنین نوجوان که با منطق بیشتری نسبت به سنین کودکان انیمیشن را تماشا میکنند را فراهم نکرده است که حتی بزرگسالان را نیز فراری میدهد.
بزرگسالان مشخصاً میدانند که انتهای ماجرا چیست و فیلم میخواهد در پایان خانواده را برنده داستان نشان دهد. نوجوان انتظار دارد که انتهای فیلم را حدس نزند و از فضای رویاگونه و خیالی فیلم لذت ببرد اما انیمیشن به حدی در ارائه ایدههای مختلف از نیمه دوم انیمیشن به بعد زیادهروی میکند که ذهن نوجوان را خسته کرده و نمیگذارد که از ایده اصلی فیلم و خط داستان لذت ببرد.
این مشکل ناشی از سبک روایت نچسب فیلمنامه است. بچه رئیس از یک منطق روایی خاص در فیلمنامه برخوردار است که عبارت است از «ترکیب ناهمگون فضای فانتزی با رئال فیلم». دنیای تیموتی دنیای نوجوانپسند و سرشار از خیال و رؤیا است که طبیعت سن او است و از این رو در سراسر انیمیشن، فضای خیالانگیز توسط بیننده لمس میشود.
بچهرئیس به شدت درگیر جنبههای فانتزی مانند شرکت بچهها و کارمندان آن است که همگی نمیتوانند چیزی جز دنیای خیال انگیز تیم باشد.( در هر دو قسمت شاهد روایت از بیرون هستیم که نشان میدهد هیچ خبری از فضای فانتزی میان بچهها نیست و همه آنها محصول تخیلات تیم است).
اما در عین حال معلوم نیست که مرز واقعیت و خیال در این فیلم کجا است؟
در سکانسی که فرانسیس دو برادر را زندانی خود میکند شاهد ماجرای به شدت غیرواقعی و فانتزی هستیم که در بستر واقعیت میخواهد جا بگیرد. اگرچه برای بچههای سنین پایین تا حدی قابل باور است اما نوجوانان بدون شک نمیتواند تا این حد مخلوط عجیب فانتزی و واقعیت را بپذیرند. یعنی ضمن اینکه ما میدانیم در خود فیلم چنین شرکت و ماجرایی اصلاً وجود ندارد باز باید آن را باور کنیم؟! نویسنده و کارگردان نیز ایدهای برای سرپوشانی این نقص را ندارند و آن را رها میکنند.
همین اشتباه نیز برای بار دوم در قسمت بعدی تکرار شده است. دکتر آرمسترانگ خود یک بچه است و در پوشش یک پروفسور سن و سالدار درآمده میخواهد از والدین انتقام بگیرد. او نمیتواند محصول خیالات دنیای بچهها باشد وگرنه تیم و گروه همراهش به جنگ چه کسی میروند؟ در واقع سازندگان بچه رئیس از سرهم کردن واقعیت روی خیال و فانتزی برای جذابیت کار استفاده میکنند اما به این نظر ندارند که این دروغی که پرداخت درست و خوبی ندارد، مخاطب خود را فراری میدهد و احتمالا تنها بچههای سنین 3 تا 6 سال میتوانند با آن کنار بیایند.
از این گذشته شخصیت آرمسترانگ اگر واقعاً یک دکتر شرور بود و پیرمرد تمامیتخواه که از دوران کودکیاش از آموزشگاههای سختگیر و کمتوجهی والدین خشمگین بود و قصد انتقام داشت، داستانی گیراتر و منطقیتر داشتیم.
بدمنهای قوی در هالیوود ریشه دیرینه دارند و عموماً به عنوان ضدقهرمان جالب و جذاب توانستهاند در تعلیق و تنش فیلمنامه قدرت ببخشند. اینگونه شاهد فیلمی بودیم که از سنین کودک تا بزرگسال را پای خود مینشاند و یک فیلم خانوادگی محبوب از آب درمیآمد که همگی دور هم از تماشای آن لذت میبردند.
بچهها و نوجوانان از حذف و نابودی بدمنهای واقعی و شروران جدی فیلمها لذت میبرند که انیمیشن بچه رئیس فاقد این مولفه است.
بد نیست در اینجا از انیمیشن موفق و محبوب داستان اسباب بازی مثال بزنیم. در داستان اسباب بازی مشخصاً دنیای خیالی اسباببازیها واقعیت پیدا میکند و خبری از زاویه دید فانتزی یک نوجوان نداریم. ما از همان ابتدا این دروغ شیرین را که توسط اسباببازیها برای ما گفته میشود باور میکنیم و میپذیریم که آنها مانند ما زندگی میکنند و حرف میزنند و... در حقیقت جهان خیالی زندگی آنان برای ما جنبه واقعی پیدا میکند و ما آن را قبول میکنیم.
اما در عین حال میان دنیای واقعی آنان و ما انسانها مرزی وجود دارد. آنها قصد دارند تا این واقعیت که ما جان داریم را آدمها نفهمند برای همین زمانی که آدمها وارد اتاق میشوند آنها خود را روی زمین میاندازند. این همان چیزی است که تمام ما انسانها آن را در دوران بچگی تجربه کردهایم: در سنین کودکی و حتی نوجوانی با اسباببازیها بازی کردهایم و به آنان جان بخشیدهایم و بعد از مدتی کنارشان گذاشتیم.
با این ایده جالب و بکر دو دنیای واقعیت و خیال، ضمن آنکه مرزی میان آنان وجود دارد در یک خط واحد قرار میگیرند و میتوان آن را باور کرد و با آن کنار آمد. مخاطب بزرگسال از این شوخی لذت میبرد و نوجوان که دوست ندارد سرش کلاه بگذارند نیز به خاطر سوا شدن خیال از واقعیت و ایجاد دنیای مجزا میان آنان از انیمیشن فرار نمیکند و بچههای کوچک هم تکلیفشان روشن است با سرخوشی از دورهمی اسباببازیهای رنگارنگ لذت میبرند.
اما بچه رئیس این منطق را ندارد و خواسته تا دنیای فانتزی را بیش از سر حد ممکن واقعی کند و در نتیجه یک ترکیب نامأنوس از فانتزی و رئال ساخته است. دروغهای به شدت مسخره که برای هیچکس نمیتواند باورپذیر شود اما به حدی با زرق و برقهای هالیوودی و سینمایی این روایت لوث و بیمعنی را جذاب میکند که در حین فیلم زور قوه عاقله مخاطب نمیتواند به قوه مخیله او غلبه کند اما بعد از اینکه فیلم تمام شد به علت عدم توانایی انیمیشن برای تهنشین شدن در ذهن مخاطب که بستری واقعیتپذیر دارد، بزودی فراموش میشود.
اینگونه این انیمیشن از سایتهای نقد و امتیازدهی سینمایی نمره و امتیازهای منفی میگیرد و از دیگر رقبایش در کمپانیهای سینمایی عقب میماند و جوایز را واگذار میکند.
بچه رئیس با تمام این اوصاف نشان میدهد که چقدر انیمیشنها برای مسائل مهم و حیاتی روز اجتماعی و فرهنگی کارآمد هستند. انیمیشن به دلیل آنکه دست سازنده را باز میگذارد تا هرآنچه که میخواهد را بسازد، برای تصویر کردن دغدغهها و موضوعات مهم بیش از فیلمهای سینمایی مورد استفاده قرار میگیرند و جنبههای راهبردی خاصی پیدا میکنند که باید از آن استفاده کرد و از غافله عقب نماند.
منبع:تسنیم
انتهای پیام/