به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،تحریم اقتصادی به تدابیر قهرآمیز اقتصادی گفته میشود که برای ایجاد تغییر در سیاستهای کشور هدف یا حداقل اعلام واکنش درباره سیاستهای آن کشور از جانب کشور تحریمکننده اعمال میشود. تحریمهای آمریکا همواره به عنوان ابزار اصلی ایالات متحده - مخصوصا در دهه اخیر - علیه جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته شده است. طی ۱۲ سال گذشته و با رویکارآمدن دولت اوباما سیاستهای جدیدی در اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی به کار گرفته شده که مسیر جدیدی را در تقابل جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا ایجاد کرده و آینده این مسیر در گرو شناخت دقیق گذشته آن است. این نوشتار در پی بررسی تاریخی تحریمها نیست، بلکه به دنبال آن است تا با بررسی تحریمهای دوران اوباما و ترامپ، راهبردهای احتمالی آمریکا را در دولت جو بایدن بیان کند. در این نوشتار سعی میشود با سنجش شباهتها و تفاوتهای تحریمهای دوران اوباما و ترامپ نکات مهمی پیرامون رویکردهای احتمالی آمریکا به دست آید.
تمرکز بر اشخاص یا ساز و کارها
تحریمها گاهی اوقات بر اشخاص تمرکز دارند، یعنی افراد برجسته یا سران کشور هدف یا افراد مشخصی را مورد اصابت قرار میدهد، اما از طرفی دیگر تحریم ممکن است که ساز و کارمحور باشد یا نهادهای اصلی را مورد هدف قرار بدهد.
طبیعتا شدت اثر و میزان موفقیت تحریمهایی که بر ساز و کارها تمرکز دارند بیشتر از تحریمهای اعمال شده بر اشخاص است. چنین امری نیز در دوران اوباما و ترامپ اتفاق افتاد. نوع تحریمهای دوران اوباما، تحریمهایی بود که بیشتر بر ساز و کارها و فرآیندهای مهم و حیاتی تمرکز داشت. در حالی که تحریمهای ترامپ بیشتر متمرکز بر اشخاص و نهادهای فرعی بود.
برای مثال در دوران اوباما، کنگره آمریکا با وضع قانون تحریمی NDAA مقرر کرد که هر بانک خارجی که با بانک مرکزی ایران و ۲۶ بانک ایرانی مرتبط باشد، بانک مرکزی آن کشور از دسترسی به دلار محروم شده مگر اینکه هر شش ماه یکبار میزان خرید نفت خود را از ایران کاهش بدهد. در واقع به نوعی ایران را از یکی از سازوکارهای مهم دسترسی به بانکهای جهانی محروم و از طرفی دیگر برای ساز و کار فروش نفت ایران اختلال ایجاد کرد. در حالی که در دوران ترامپ بیشتر تحریمها بر اشخاص و مسوولان ایرانی و نهادهای فرعی اعمال شد. به عنوان مثال شخصیتهای مختلفی از سران جمهوری اسلامی مانند رئیس قوه قضاییه یا رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب و... یا نهادهای فرعی مانند زندان عادل آباد شیراز مورد تحریم قرار گرفتند.
کارآمدی یا جنگ روانی
تحریم مانند هر اقدام مقابلهای دیگر واکنش کشور هدف را به دنبال دارد. کشور تحریمکننده در اعمال تحریم باید سیاستی را به کار بگیرد که تحریمها بیشترین کارایی را داشته باشند. در صورتی که تحریمها در بازه زمانی مناسب و به تدریج افزایش پیدا نکنند، شاهد بیاثر شدن تحریم در حوزه هدف و واکنش شدید کشور تحریمشونده خواهیم بود و اعمال تحریم از جانب کشور تحریمکننده بیشتر جنبه روانی خواهد داشت. اما اگر تحریم به صورت تدریجی و بر حوزههای اساسی کشور هدف تمرکز کند، اثرگذاری بیشتری داشته و کشور تحریمکننده را بیشتر به اهدافش نزدیک میکند. در دوران اوباما و به تبع آن در دوره ترامپ نیز شاهد بروز چنین پدیدهای بودیم. برای مثال در دوران اوباما شاهد اعمال ۱۵ تحریم طی هشت سال بودیم.
تحریمهایی که به تدریج اعمال شده و اثرات دشوارتری را برای اقتصاد ایران برجای گذاشت. (رجوع شود به قطعنامه ۱۹۲۹ و دامنه گسترده آن)، اما در طول دوران چهارساله ترامپ حدودا ۷۰۰ تحریم علیه ایران اعمال شده که به نظر میرسد کارآمدی کمتری نسبت به دوران اوباما داشته و واکنشهای متفاوتتری را در کشور ایجاد کرده است. زیرا تحریمها دارای بازه اثرگذاری بوده و به طور پیاپی باید تحت بازیابی و نظارت قرار بگیرند. تحریمهای ترامپ در بازه زمانی مناسب و به صورت تدریجی اعمال نشده و تاثیر مخرب کمتری را نسبت به تحریمهای دوران اوباما برجای گذاشت.
به عنوان مثال پس از خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای مختلف از جانب ترامپ شاهد همصدایی میان مسوولان در مقابله با تحریمهای آمریکا بودیم در حالی که در دوران اوباما چنین امری مشاهده نشد. در همین دوران بود که تدابیری برای مقابله با تحریم توسط مسوولان دولتی به کار گرفته شد. این در حالی است که در دوره اوباما چنین ادعایی از سوی مسوولان دولت مطرح نشد.
اجماع جهانی
کشور تحریمکننده برای اعمال تحریم نیازمند طرح استدلال و بیان شواهد است تا افکار عمومی و سایر کشورها را با خود همراه کند. به هر میزان که استدلال مطرح شده از قوت بیشتری برخوردار باشد همراهی سایر کشورها نیز به تبع آن بیشتر خواهد بود. بررسی دوران اوباما و ترامپ از منظر اجماع جهانی دو نتیجه متفاوت دارد.
در دوران هشت ساله اوباما، شاهد اجماع جهانی در اعمال تحریم علیه ایران بودیم. به عبارت دیگر دولت اوباما بهانههای محکمتر و متقنتری (البته از دید خودشان) برای اعمال تحریم علیه ایران به کار گرفت و دیپلماسی فعالانهای را برای همسویی سایر کشورها با خود دنبال کرد که منجر به تصویب قطعنامههای مختلفی در شورای امنیت سازمان ملل شد. اما در دوران ترامپ با خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای بیشتر افکار عمومی در سطح جهان (که لزوما کشورهای اروپایی نبودند) همراهی کمتری با او در تحریمهای ایران داشتند. به عنوان مثال با اجماع جهانی ایجادشده توسط دولت اوباما قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل تصویب میشود. بلافاصله پس از این قطعنامه تحریمهای سیسادا توسط آمریکا علیه ایران اعمال میشود، در حالی که دولت ترامپ در ایجاد اجماع جهانی کشورها علیه ایران ناکام بود.
ایجاد نوع جدیدی از تحریمها
در دوران ترامپ شاهد ایجاد مسیر جدیدی برای اعمال تحریمها بودیم. تا قبل از دوران ترامپ تحریمهای اعمالشده علیه جمهوری اسلامی ایران ذیل سه بخش کلی هستهای، تروریسم و حقوق بشر قرار داشت. اما در دوران ترامپ دو برچسب تحریمی جدید با عنوان IFSR (مقررات تحریم مبادلات مالی) و NPWMD (مقررات تحریم اشاعهدهندگان سلاحهای کشتارجمعی) بودیم. نوع جدیدی از تحریمها که به نظر میرسد دولت بایدن نیز در بهکارگیری آنها تمایل دارد و این نوع جدید از تحریمها میتواند مسیر تازهای را در تقابل جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده ایجاد کند.
تمرکز بر دولت یا تمرکز بر پارلمان
اعمال تحریمها از جانب آمریکا را میتوان در دو قالب کلی تقسیمبندی کرد. گاهی تحریمها از سوی دولت و به موجب فرمانهای اجرایی اعمال میشوند و گاهی ساختار مقننه آمریکا یعنی کنگره و سنا در ایجاد و ابداع آن نقش دارند. هنگامی که تحریمها از رهگذر قوه مقننه آمریکا عبور میکند میتوان ادعا کرد که این نوع تحریم در ساختار سیاسی آمریکا قرار گرفته و زوال یا تغییر آن در اختیار دولتها نیست و از طرفی دیگر ماندگاری این تحریمها موجب بروز واکنش متفاوتی در کشور تحریمشونده میشود. در دوران اوباما تحریمهای اثرگذار ایالات متحده توسط کنگره و سنای آمریکا تصویب شدند، اما در دوران ترامپ بیشتر شاهد صدور دستورهای اجرایی برای اعمال تحریمها بودیم.
خروج از راهبرد مذاکره برای مذاکره
متاسفانه در هشت سال گذشته شاهد به همخوردن موازنه قدرت در مساله دیپلماسی هستهای بودیم. به این معنا که با عقبنشینیهای مکرر، شاهد زیادهخواهیهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا بودیم. به نظر میرسد که یکی از مهمترین ماموریتهای دولت جدید، بازگرداندن این موازنه به حالت صحیح باشد. برای این منظور، با اینکه برجام دستاورد تقریبا هیچ برایمان داشت، ولی از حیث تصویر جهانی کشورمان، صیانت از یک تعهد بینالمللی برایمان ارزشمند است؛ لذا با حفظ برجام، بایستی پیچ مذاکرات مدیریت و تنظیم شود و با تدابیری از راهبرد مذاکره برای مذاکره خارج و اطراف اروپایی برجام را در مواجهه با تصمیمات ناگزیر قرار دهیم.
سیاست کلی نظام در طول چند ماه گذشته برای این منظور ظرفیتسازی دیپلماتیک خوبی کرده و با روی کارآمدن دولت بعدی، این ظرفیت بیشتر هم خواهد شد. این امر میتواند از طریق قطع مذاکره برای مدتی یا انجام اقدامات برگشت ناپذیر در حوزه کاهش تعهدات مرتبط با برجام و یا ارتقاء سطح آمادگی دفاعی باشد و البته به جای راهبرد عکسالعملی و تدافعی بایست راهبردهای پیشدستانه فوقفعال را در دستور کار قرار داد.
راهبرد مهم سیاست خارجی
آنچه پس از استقرار دولت منتخب ضروری به نظر میرسد، داشتن برنامهای جامع در حوزه سیاست خارجی است. در این برنامه جامع، خنثیسازی تحریمها به همراه تلاش برای رفع تحریمها دو اولویت اساسی است که به نظر میرسد خنثیسازی تحریمها بهای بیشتری دارد. در این برنامه سیاست خارجی معطوف به چند کشور نبوده و اولویت تعامل با کشورهای همسایه است.
بایدن، تکمیلکننده پازل ترامپ
برخلاف تصور رایج در کشور ما سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در دوره بایدن، به نوعی اصلاحکننده و تکمیلکننده دوران ترامپ است. برای نمونه در مذاکرات جاری وین، آمریکا تحریمهای اعمال شده علیه ایران را به سه دسته سبز، قرمز و زرد تقسیمبندی کرده و حتی حاضر نیست که برخی تحریمهای اعمال شده در دوران ترامپ را لغو کند. به عبارت دیگر ترامپ مسیری را در اعمال تحریمها علیه ایران دنبال کرده که به نظر میرسد دولت جدید آمریکا نیز دنبالهرو همین مسیر خواهد بود. بنابر این تصور این امر از سوی مسوولان که رویه دولت ترامپ با دولت بایدن در سیاست خارجی تفاوت قابل توجهی دارد امری نادرست است که نباید در سیاستگذاریها و تصمیمات دخیل باشد.
ذکر این نکته نیز ضروری است که مساله اصلی تقابل ایران و آمریکا مانند دهه گذشته متمرکز بر پرونده هستهای ایران نخواهد بود. آمریکاییها معتقدند که شرایط سال ۲۰۱۵ با سال ۲۰۲۱ متفاوت است. به همین دلیل به دنبال توافقی هستند که زمینه دسترسی به سایر توافقات را تسهیل کند. از طرفی دیگر به نظر میرسد که در مذاکرات پیش رو، مسائل غرب آسیا نیز مطرح شد؛ بنابراین مسوولان جمهوری اسلامی باید این نکته را در نظر بگیرند.
منبع:روزنامه جام جم
انتهای پیام/