نتایج کنکور کارشناسی مشخص شد و حالا داوطلبان باید برای انتخاب رشته اقدام کنند. انتخابی که سرنوشت باقی عمرشان را رقم خواهد زد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، قدیم‌تر‌ها همه دوست داشتند بچه‌هایشان یا دکتر شود یا مهندس، اصلا همینکه با این پسوند صدایشان کنند گویی عاقبت‌بخیر می‌شدند. رقابت‌ها آنقدر سر رشته‌های دکتری و مهندسی بالا گرفت که کسی حواسش نبود آیا واقعا ماموریتش در این دنیا این است که مهندس یا دکتر شود؟ بچه دبیرستانی‌هایی که به هوای مهندسی و دکتری با هزاران ساعت درس‌خواندن وقتی وارد دانشگاه شدند همان ترم اول فهمیدند این‌کاره نیستند.

دیدند هرچه می‌خوانند به دلشان نمی‌نشیند. بعضی‌هایشان انصراف دادند، بعضی‌هایشان تغییر رشته دادند. بعضی‌هایشان لیسانس‌شان را از روی رودبایستی با خودشان و خانواده گرفتند و فقط قاب دیوار خانه کردند و فقط یک عده‌ای بودند که انگاری انتخاب‌شان درست بود. مهندس زوری‌ها و دکترزوری‌ها پایشان به مشاغل دیگر باز شدند و دقیقا شدند همان آدم‌هایی که کارشان با رشته‌شان نمی‌خواند.

برخی مجبور شدند کاری را انتخاب کنند که حداقل به درآمد برسند و برخی هم حرفه موردعلاقه‌شان را خارج از دانشگاه ادامه دادند، اما هنوز هم ازشان بپرسید حسرت درس خواندن در حرفه و رشته‌ای که دوستشان داشتند به دلشان مانده‌است.

روز‌های پیش‌رو روز‌های پرالتهاب و استرس کنکور ۱۴۰۰ است. داوطلبان از این مشاوره به آن مشاوره می‌روند تا تکلیف آنچه قرار است در آینده برایشان رخ دهد را به زبان کد‌ها روی فرم انتخاب رشته بنویسند.

همین موضوع بهانه‌ای شد سراغ آدم‌هایی برویم که فضای حاکم بر ذهن‌شان باعث شد انتخاب رشته اشتباه داشته باشند و حالا بعد از چندسال درباره آن صحبت کنند.

مریم / به دخترم می‌گویم به دلت نگاه کن!

اول دبیرستانم تمام شده بود مغزم از حرف‌های دوستان و معلمان و خانواده و مشاور‌ها برای انتخاب رشته پر شده بود. هرکس چیزی می‌گفت و انگار دلشان می‌خواست چیزی که خودشان دوست دارند را من هم بخواهم.

جو اطرافم جو تجربی خواندن و دکتر شدن بود. جو اینکه تو معدلت خوب است و حتما باید دکتر شوی. اگر دکترا نمی‌خواهی پس باید داروساز شوی و خب من هیچ کدامشان را نمی‌خواستم. من خودم را شبیه یک معلم ادبیات می‌دیدم. از بچگی شعر می‌گفتم و با کلی ذوق برای همه می‌خواندم و می‌نوشتم.

اصلا شاید ضعیف بود، ولی حال دلم با نوشته‌هایم خوب می‌شد. سعی کردم جای خالی این حس را با مجری گری در مدرسه برای مناسبت‌های مختلف یا اجرای تئاتر و سرود و هرچیزی که بتواند احساساتم را بیرون بریزد پر کنم. هر چیزی که پاسخگوی برونگراییم باشد. من ادبیات می‌خواستم.

من راه رفتن بین نیمکت‌ها و بلندبلند شعر خواندن برای دانش آموز‌ها را می‌خواستم. توی چشم‌هایشان نگاه کنم و آن‌ها سعدی بخوانند. ولی با این همه ذوق و خواستن تسلیم انتخاب دیگران شدم. انتخابی که باعث شد از همان روز اول تا الان که سه ماه دیگر دخترام را بغل می‌گیرم بابت هر روزش پشیمان باشم و هر روز به خودم بگویم: دختر تو را چه به خون دیدن و دل و قلوه مردم زیر چراغ جراحی؟ تو باید می‌نشستی مولوی می‌خواندی!

حالا می‌گویم اگر روزی دخترم بخواهد انتخاب رشته کند، فقط می‌گویم ببین دلت چه می‌خواهد. کاری نداشته باش چی بهتر است. کدام پولش خوب است یا کدام به صرفه است. فقط به این فکر کن اگر چندسال بعد برگشتی باز همین راه را انتخاب می‌کنی یا نه!

فرزانه / من مجری خواسته‌های بقیه شده بودم!

قبل‌تر‌ها یکبار توی دفترم نوشته بودم: «پدر اول دنیا هنرمند نبوده و مثلا نت‌های موسیقی را با سر انگشت روحش لمس نمی‌کرده، وگرنه ما الان هر کدام هنرمند‌هایی بودیم در صفحه روزگار.» کاری ندارم که چقدر یک‌طرفه و تعمیم یافته نوشته بودم، اما هنوز سر حرفم هستم. هنوز معتقدم باید نظریه‌ای باشد که درد اکثر همسن و سال‌های من را نشان بدهد، نظریه‌ای با اسم مثلا «آرزو‌های پدر، دست‌های فرزند».

هشت ساله بودم که خیلی خوشحال اعلام کردم: «من می‌خوام نویسنده بزرگی بشم!» پاسخ من خنده بود و خنده. بعدش هم تاکید اینکه «تو مدرسی نگی اینو، بهت می‌خندن!» من توی مدرسه هیچی نگفتم. فقط توی صفحات اضافی دفتر املا، داستان کوتاه می‌نوشتم و هر سال، معلم‌ها با شنیدن انشا‌های من، یا قهقهه می‌زدند یا به پهنای صورت اشک می‌ریختند.

من و دفتر انشا دست به دست توی کلاس‌ها می‌چرخیدیم و مسابقات فرهنگی مدرسه را درو می‌کردیم. سوم راهنمایی بودم که نوشته‌ام توی ناحیه رتبه آورده بود و باید می‌رفتم اجرا، اما صدایم گرفته بود. من ناراحت بودم و بابا می‌گفت چه بهتر! بنشین خانه و چندتا تست اضافه‌تر بزن برای آزمون. نشستم و تست‌های کتاب را ده دور کردم و تیزهوشان قبول شدم و نرفتم.

دبیرستان، اما متفاوت بود. اول دبیرستان مقاله علمی نوشتم و اول شدیم و برای اولین بار شنیدم «آفرین دختر.» دوم دبیرستان سوال‌های فیزیک را مثل آب خوردن حل می‌کردم و سوم دبیرستان مسابقات آزمایشگاهی مدارس تیم اول شدیم. چهارم دبیرستان با دنیا خداحافظی کردم و یک‌سال شدم مجری آرزو‌های بقیه.

کسی توی دبیرستان انشا نمی‌نوشت، زنگ‌های ادبیات همه به بررسی آرایه و دستور زبان می‌گذشت و با این حال، من هنوز هم نشاط آن دو ساعت‌ها را فراموش نمی‌کنم. توی ذهنم، من هم مثل همان معلم بودم و در حال بررسی ترکیب اضافی و وصفی. ساعت‌های مطالعه برنامه کنکور، نصفش ادبیات بود و نصف دیگر... بگذریم. مزدش را هم گرفتم، ادبیات کنکور را ۸۰٪ زدم و باقی دروس... بگذریم!

رتبه آن سالم شد ۱۶۲۵. یک عدد چهار رقمی ساده که مثل مشت کوبیده شد توی صورتم. عددی که آنقدر سنگین بود، که هنوز بعد از چهارسال رمز همه اطلاعاتم شده. انتخاب رشته فرایند عجیبی بود، نزدیک به هشتاد انتخاب داشتم و همه دور و بر پزشکی و دندان و دارو می‌گذشت. راستش، بابا انتخاب کرده بود. اصلا همه‌چیز را بابا انتخاب کرده بود.

انتخاب من همان انتخاب ۸ سالگی بود که دیگر درباره‌اش حرف هم نزدم، ماند گوشه دلم، برای خودم و دفتر‌ها و وبلاگ‌ها. بابا هربار در حال نوشتن مرا می‌دید، چشم غره می‌رفت و می‌گفت افسرده می‌شوی و گوشه‌گیر و غیراجتماعی! ولی من توی نوشتن زنده بودم.

بابا انتخاب کرده بود و من روانشناسی آورده بودم و هردو سرخورده بودیم ولی، بابا بیخیال نمی‌شد. قول گرفت تا دکتری بخوانم وگرنه بنشینم برای سال بعد کنکور. می‌خواستم فرار کنم، قول دادم.

ورود به دانشگاه، ورود به دنیای دیگری بود، چهار سال، به جای خواندن روانشناسی، ادبیات خواندم. از نویسندگی خلاق و پیشرفته تا نقد رمان و داستان و طنزنویسی و نمایشنامه نویسی و... همه شاخه‌ها را امتحان کردم. چهارسال، معادل یک لیسانس، من نوشتن خواندم و با بهترین مدرک فارغ التحصیل شدم.

سال سوم کارشناسی بودم که توی یک مجموعه آموزشی مجازی استادیار نویسندگی شدم و آموزش می‌دادم. برای مجلات می‌نوشتم. وارد حوزه کپی‌رایتینگ و مشتقاتش شده بودم و خلاصه... دنیا داشت روی خوب نشان می‌داد. تا اینکه کنکور ارشد رسید و یادآوری قول... جنگ جهانی شروع شد! جنگی که حداقل تا الان، من پیروزش نبودم.

اوایل سال آخر کارشناسی بودم که ازدواج کردم. اینجا خدا ر اشکر عقل‌رس‌تر شده بودم و از همان اول، میخم را محکم کوبیدم. خیلی واضح گفتم که کار و عشق و علاقه‌ام کلمه است و می‌خواهم پیشرفت کنم. مسیرم را نشان دادم و در کمال تعجب (برای من که همیشه از آرزوهایم منع می‌شدم) دیدم که همسفرم، نه تنها مشکلی ندارد که خیلی هم خوشحال شده. بعد‌ها هم گفت که چقدر افتخار کرده و... بگذریم!

با خودم گفتم حالا انتخاب راحت‌تر است. من توی این جنگ نابرابر یک نفر توی ارتش خودم دارم. همه‌چیز را چیدم، مسیر را مرتب کردم، حساب بانکی را که همه مبالغ کوچک و بزرگ حاصل نوشتن‌ها را داشت، آوردم جلو و خواسته‌ام را گفتم. «می‌خوام ارشد رو برای دانشگاه صداسیما یا ادبیات نمایشی بخونم.»

چیییی؟! انگاری گفته بودم می‌خواهم... لااله الا الله!

از در نصیحت وارد شدند. از پولی که توی این کار نیست و من اصلا پول می‌خواستم چکار؟ قدر نیازم داشتم درمی‌آوردم خب! تازه داشتم مزه پس انداز کردن و خرید احتیاجات و خواسته‌های خودم را می‌چشیدم. از این گفتند که جایگاهی در جامعه ندارد. اما من جایگاه داشتم، نویسنده بودم. از روانشناس بودن بهتر بود.

داشتم حس می‌کردم، داشتم یاد می‌گرفتم چطوری باید کار کنم. گفتند که ننگ است، می‌مانی توی انتخابت! به ما اعتماد کن. اما من به انتخاب خودم بیشتر اعتماد داشتم. به مسیری که تا نیمه رفته بودم و چشیده بودم. دو هفته طول کشید، سال نو را با بغض تحویل کردم. با غم کشتن آرزوها.

توی صفحه‌ام نوشتم که درد به اوج رسید و طفل آرزو مرده به دنیا آمد. جنگ را من نبردم، اما بابا هم نبرد. مامان دو روز مریض شد و افتاد توی رختخواب و این جنگ نابرابری بود. این حربه‌ها ناجوانمردانه بود. پاسخ من سکوت بود. همسرم خواسته بود مداخله کند، اما ترجیح دادم کار به جنگ خارجی نکشد و در داخل حلش کنیم.

همه رفته بودند توی لشکر بابا و هیچکس نمی‌دید من چطور با چنگ و دندان از رویایم محافظت می‌کنم، تنهایی. روز به روز امیدم کمتر می‌شد و روحم شکننده‌تر، باید هم برای خواسته خودم می‌جنگیدم و هم برای آرزو‌های بابا. کار داشت به مو می‌رسید. توی حمله آخر بابا گفت که آبرویم را بردی با این کارها! با این تلاش نکردن و به هیچ جا نرسیدن.

با پزشکی قبول نشدن. با روانشناسی خواندن. با ادامه ندادن. گفت تو هیچوقت توی نوشتن بین ده نفر اول که هیچ، بین صد نفر اول هم نمی‌شوی. گفت هیچ افتخاری نداری... گفت و یادش نبود هفته قبل، جایزه بهترین سرمقاله را برده بودم و نشریه‌ای که سردبیرش بودم، برتر شد. یادش نبود توی جشنواره تیتر جزو آثار راه یافته به مرحله نهایی بودم. یادش نبود خودش هیچکدام از نوشته‌ها را نخوانده، اما دوستانش که خواندند چقدر خوششان آمده. گفت و نشنید که از درون شکستم.

دیگر چیزی باقی نمانده بود که بجنگم. مثل یک سرباز بی‌اراده، رفتم نشستم سر جلسه کنکور. زمزمه «امسال آماده نبودی، برای سال بعد بخون» را می‌شنیدم و بین خودمان باشد، من طالب مرگ بودم فقط. همه می‌گفتند بجنگ! برو جلو! کار خودت را بکن! و هیچ‌کس ندید که دیگر چیزی برای جنگیدن باقی نمانده.

حدیثه/شاید شاغل نبودم، اما خوشحالتر بودم

آن روزها، اگر کسی، بچه باهوشی داشت و فرزندش را رشته علوم انسانی می‌فرستاد انگار کار قبیحی انجام داده باشد، حکمش نگاه‌های چپ چپِ معلم‌ها و بقیه بود. من هم از این قاعده مستثنی نبودم، موقع انتخاب رشته وقتی با خانواده مشورت کردم، حتی زمانی که مدیر مدرسه نگاهی به لیست نمراتم انداخت، کسی علاقه مرا ندید و همه توصیه کردند رشته تجربی بروم.

رشته‌ای که من هیچ سنخیتی با آن نداشتم، من حتی تحمل دیدن یک قطره خون رو هم نداشتم چه برسد به این که بخواهم دکتر بشوم. چهارسالِ دبیرستان را بی هدف گذراندم، توی اون چهارسال هم جزو دانش آموزان نمونه‌ی مدرسه بودم، اما زمان کنکور دیدم دیگر واقعا انگیزه‌ای برای ادامه دادن ندارم.

کنکور را به هرطوری که بود گذراندم و عاقبت هم شیمی محض قبول شدم، که به آن هم کاملا بی علاقه بودم، روز‌های دانشجویی هرکاری انجام میدادم جز درس خوندن، فعالیت فرهنگی، کار‌های جهادی و ... بالاخره چهارسال دیگر هم گذشت، و من همیشه از انتخاب اشتباهی که انجام دادم پشیمانم و فکر می‌کنم اگر این انتخاب را انجام نداده بودم، اگر رفته بودم همان رشته‌ای که میخواستم را خونده بودم، الان شاید شاغل نبودم، اما حداقل کاری را انجام داده بودم که خودم دوست داشتم و به گذشته که فکر می‌کردم این حجم از پشیمانی همراهم نبود و خوشحال‌تر بودم.

فاطمه/هرچه توی دلم بود را در اتاق تشریح بالا آوردم!

من همان روزی که پایم به اتاق تشریح رسید، فهمیدم باید تعارف را از زندگی‌ام حذف کنم. تعارف با پدر را که دوست داشت ژن پزشکی در کروموزوم‌هایم جا خوش کرده باشد، تعارف با مادر که تمنا می‌کرد آموزگار مدرسه‌ای غیرانتفاعی در حوالی خانه‌مان باشم. راستش من آدم هیچکدام این‌ها نبودم.

هرچه قدر که خون و زخم دیدم؛ برایم عادی نشد. تلاش می‌کردم، اما بی‌فایده بود. خدا هم اعصاب درست و درمان نداده بود که ساعت‌ها با دخترکان هفت ساله سر و کله بزنم تا شاید بیاموزند که: «ب با آ چی میشه؟ با، با، با میشه»

من از همان موقعی که خودم را شناختم، سرم توی کتاب‌ها بود. عضو کتابخانه‌ی مسجدمان شده بودم تا هفته‌ای یک کتاب و رمان را قورت بدهم. شیرین‌ترین زنگ درسی برایم فارسی و انشاء بود. فارسی ایده بود که به جانم می‌ریخت و انشاء فرصتی بود برای اینکه نشان دهم چند مرده حلاجم.

تا اینکه معلم کلاس چهارم ابتدایی بذرش را کاشت، همان موقعی که برچسب نویسنده‌ی کلاس به پیشانی‌ام زد. راستش سال‌ها می‌نوشتم و جایزه می‌گرفتم. اینقدر که جایزه‌ها را به دیگران هدیه می‌کردم. مخصوصا کیف سامسونت چرم را که دودستی به پدر جان تقدیم کردم تا شاید زیرپوستی تمنا کنم که: «استعدادم را دریاب». اما فایده نداشت.

اقوام ما همگی دکتر و پرستار بودند. انگار یک ژن غالب بقراط گونه‌ای به همه‌شان به ارث رسیده بود. پدر، این مفاخر علم پزشکی را که می‌دید، آه و فغانش بلند می‌شدکه: «آخه نویسندگی هم شد کار؟» مادر هم بسته‌ی حمایتی رو می‌کرد که: «بابات راست میگه، حالا پزشکی نشد عیبی نداره، حداقل بچسب به معلمی. الان کله‌ات باد داره نمی‌فهمی.»

راستش نمی‌دانم کله‌ام باد داشت و هنوز دارد یا نه؟! اما گمانم مقاومت عجیب جواب داد. همان روزی که پایم به اتاق تشریح رسد، هرچه توی معده‌ام تلنبار شده بود را بالا آوردم، به علاوه‌ی تعارف. کلی اشک ریختم و فحش نثار خودم کردم که حالا چندسال به هر ضرب و زوری درس خواندی تا نام پزشکی را یدک بکشی، ایرادی ندارد. ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است. همین امروز تعارف را بگذار کنار. برو پی علاقه ات؛ و این شد که دوئل را شروع کردم و پیروز شدم.

راستش را بخواهید خیلی راضی‌ام از انصراف از پزشکی و خیلی ناراحتم از سال‌هایی که پشت میز مطالعه سوزاندم برای اینکه رتبه‌ام دورقمی شود و پدر و مادر آرزو به دل نمانند. سال‌هایی که اگر پی علاقه و استعدادم را گرفته بودم، الان به بار نشسته بود. حداقل الان کتاب‌هایم چاپ شده بود. برای خودم صاحب قلم و صاحب سبک شده بودم و ده سال از عمرم به باد فنا نرفته بود.

از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، دارم تلاش می‌کنم استعداد‌های فرزندانم را کشف کنم و در همان مسیر هدایتشان کنم. اینکه آن‌ها مهارت محور بار بیایند سودمندتر است از اینکه مدرک دانشگاهی فلان رشته‌ی دهان پرکن را داشته باشند که ذره‌ای به آن‌ها حس رشد و موفقیت نمی‌دهد.

حواسمان باشد، فرزندانمان انسانند. علائق و استعداد‌های ویژه‌ی خودشان را دارند. این هم تقصیر آن‌ها نیست. مقصر اصلی ژن یکی از آباء و اجداد ماست. پس به جنگ ژن‌ها نروید که بازی دو سر سوخت است.

فاطمه/ یواشکی تغییر رشته دادم و بسیار خوشحالم!

داستان من کمی قبل‌تر از کنکور شروع می‌شود. قبل از رفتن به دوم دبیرستان من رشته انسانی را انتخاب کردم، ولی در آن زمان جوابی برای این سوال که انسانی بخوانی که چه؟ نداشتم. برای همین نتوانستم خودم و بقیه را متقاعد کنم و (چون دو رشته‌ای که دوست داشتم ادامه بدهم روانشناسی یا بیوتکنولوژی بود) رفتم تجربی، بعلاوه‌ی اینکه تجربی خواندن دوستانم و تشویق خانواده ام بی تاثیر نبود.

سال سوم که تمام شد با اینکه از نظر درسی مشکلی نداشتم، ولی دیدم این چیزی نیست که می‌خواهم و نمی‌خواهم در یک رقابت وحشتناک خودم را برای تست فیزیک و شیمی بکشم.

بدون اطلاع خانواده رفتم فرم تغییر رشته ام را پرکردم و بعد از آن هم امتحانات تغییر رشته را دادم و سال پیش دانشگاهی نشستم سر کلاس‌های انسانی. به گفته‌ی مشاورم این درست‌ترین کار زندگی‌ام تا آن‌موقع بود. سال ۹۳ کنکور دادم و رتبه نسبتا خوبی هم داشتم، اما سراسری روانشناسی قبول نشدم و علوم تربیتی علامه قبول شدم. ولی من فقط روانشناسی می‌خواستم و حاضر نبودم اشتباه چند سال پیش را تکرار کنم. برای همین آزاد تهران مرکز روانشناسی خواندم و ازین بابت خوشحالم.

اما نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که مشاوران کنکور خیلی از چیز‌هایی که باید به کنکوری هابگویند را نمی‌گویند. مثلا در شرایط مشابه من اگر کسی رشته‌ای را در یک دانشگاه سراسری قبول شد، ولی آن رشته را دوست نداشت. می‌تواند آن رشته را دو ترم با معدل الف بخواند و بعد درون دانشگاهی تغییر رشته بدهد.

مهتاب/ هیچوقت خود را مهندس ندیدم!

داستان انتخاب رشته من به کلاش ششم بر می‌گردد که آزمون تیزهوشان و نمونه دولتی قبول شدم. با کمال ناباوری رفتم شاهد. خانواده می‌گفتند: «تو نمی‌کشی»

سال نهم دوباره فرزانگان رشته ریاضی قبول شدم؛ واقعا به مهندس شدن فکر نمی‌کردم حتی یک بار هم خودم را در قامت یک مهندس تصور نکرده بودم. از سر کنجکاوی رفتم. فقط میخواستم تجربه کنم ببینم: «واقعا چیه این فرزانگان» آش دهن سوزی نبود اوایل فکر کردم هر کسی که اینجاست یک سر و گردن از بقیه بالاتر است و قطعا آینده بهتری دارد، ولی به مرور دیدم نسبت به همه چیز عوض شد.

هوش، استعداد، امکانات، علاقه، تلاش، همه‌ی این کلمات تکراری را از نو برای خودم تعریف کردم و دست آخر به این نتیجه رسیدم علاقه اصلی من و حتی استعداد واقعی ام در ریاضی نیست.

مهرماه سال یازدهم تصمیم قطعی ام را گرفتم. رشته‌ی انسانی دبیرستان شاهد. البته که نتوانستم همان سال تغییر رشته بدهم و ناچار شدم ریاضی را در مدرسه شاهد ادامه بدهم. این وسط شرکت کردن در المپیاد سواد رسانه‌ای مرا برای انتخاب رشته ارتباطات هوایی کرد. دیگر می‌دانستم هدفم از انسانی خواندن چیست.

دوازدهم انسانی در کلاسی که همه‌ی دانش آموزانش از دهم انسانی خوانده بودند، چالش‌های خودش را داشت. اوایل سعی می‌کردم با فرمول‌های ریاضی وزن‌های عروضی را حساب کنم. ولی عشق به جامعه شناسی مرا در رشته‌ام نگه داشت. کنکور برای من سخت نبود، چون آدم درسخوانی نبودم.

از وقتی سر و کله‌ی کرونا پیدا شد به خودم استراحت مطلق دادم تا یک هفته قبل از امتحانات نهایی. معدل نهاییم نوزده و نیم شد. برای کنکور نه کلاس رفتم نه مشاور گرفتم. فقط در ارزانترین آزمون آزمایشی شرکت کردم برای اینکه فضای کنکور را تجربه کنم که آن هم با وجود کرونا، تعطیل شد. رتبه ام ۷۹۸ (منطقه۲) شد. می‌توانستم ارتباطات قبول شوم به شرطی که قبلش فرهنگیان رو نزده باشم.

منبع: فارس

انتهای پیام/

برچسب ها: کنکور ، انتخاب رشته
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۸۵
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
..
۱۳:۱۱ ۲۳ آبان ۱۴۰۱
از کودکی شعر میگفتم. عاشق ادبیات و شاعری. توی کلاس، محبوب معلم های ادبیات بودم و بهم میگفتن فلانی تو این شعرو بخون، بعدشم به بچه های کلاس میگفتن تشویقم کنن. ناآگاهانه انتخاب کردم و توی لیسانس رشته ی برق قدرت رو خوندم که حالا بابت تک تک لحظه هاش پشیمونم. چهار سال از بهترین روزهای زندگیم که میتونستم توی دانشگاه تهران سر کلاس ادبیات استاد کدکنی و غیره باشم رو حروم کردم. برای رشته ای که هیییچ ربطی به من نداشت. و الان سخت پشیمونم کاش چاره ای بود برای جبران گذشته ولی خیلی دیر شده و ناچارم فقط با حسرت به اون روزها نگاه کنم. کاش زمان به عقب برمی‌گشت یا حداقل جای جبران بود برای بعضی اشتباهات بزرگ. افسوس
Iran (Islamic Republic of)
پ الف
۲۲:۵۴ ۲۷ شهريور ۱۴۰۱
سلام‌
‌من تعجب میکنم کسی که رتبه ۲۱۰۰ منطقه دو هست اصرار را درست ننوشته
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۲ ۰۶ شهريور ۱۴۰۱
خوشم میاد همه مثل همیم
Iran (Islamic Republic of)
محمدرضا نژادقاسم
۰۰:۲۷ ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
سلام من محمدرضا هستم واقعا برید دنبال علاقه تون من رشته ام ریاضی بود و عاشق این رشته هستم و تازه انتخاب رشته کردم نقشه برداری اگه علاقه دارید برید هرچی خودتون دوست دارید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۱۵ ۳۰ مرداد ۱۴۰۱
سلام من امسال میخام انتخاب رشته کنم وضعیت درسم متوسطه و معدلم ۱۷/۵ شده خودم به رشته تجربی علاقه دارم ولی همه میگن که خیلی سخته و تو نمیتونی حتی مدیرمون هم میگه نمیتونی و باید بری انسانی ولی من هیچ علاقه‌ای به رشته انسانی ندارم به نظرتون چیکار کنم؟☹️
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۳۹ ۰۱ مرداد ۱۴۰۱
سلام خسته نباشید
من امسال کلاس نهم هستم و به شدت فکرم درگیر انتخاب رشته هست و نمیدونم چه رشته ای برم به چیز خاصی علاقه ندارم و اینم بگم که معدلم درهمه درس ها 20 هست.
حفظیاتم و طراحی و نقاشیم هم عالیه و اینکه میخوام در رشته ای تحصیل کنم که حتما در آینده شغل داشته باشم لطفا راهنماییم کنید.
Iran (Islamic Republic of)
بهاره
۰۵:۴۲ ۲۳ تير ۱۴۰۱
سلام به دوستان عزیز
من یک معلمم که هم رشته تحصیلی و هم شغلم را دوست دارم و واقعا در آن موفق بوده ام. اگر شما هم در کارتون تخصص، تجربه و احترام و انسانیت را در آمیخته کنید مطمئن باشید که بهترین و بالاترین مقامات هم در مقابلتون تعظیم می کنند. همیشه معتقدم انسان باید در حرفه خودش بهترین باشه یعنی تلاش کنه تا بهترین باشه. یک آشپز، راننده، معلم، پارکبان، نکهبان، پدر، مادر و... خوب ارزشش بیشتر از یک فوق تخصص پزشکی طماع، بیسواد و بداخلاق هست که شب و روزش درس و کار بوده و خودش هم نمی تونه واقعا لذتی از زندگی الانش ببره ولی خانواده اش تو کشورهای خارجی آتیش به مالش می زنن.
زندگی فقط پول نیست بلکه آرامش، دوستی، صمیمیت و همدلی در خانواده بسیار مهم هست. همه چیز باید متعادل باشه. فقط به پول فکر نکنید ببنید مسئولیت شما در برابر خودتون، جامعه و خانواده چیه و بعد تصمیم بگیرید. در انتخابتون به جنبه های شخصیتی، استعداد و توانایی، امکانت محیط زندگی خودتون نیازهای فردی و جمعی و اجتماعی هم فکر کنید البته زیاد فکر کردن آدم را بیشتر گیج می کنه یه حس داریم به نام حس ششم که شهود هست و شما در درون خودتون می تونید بفهمید واقعا چی می خواهید؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۰۶ ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۱
من علاقه زیادی به رشته علوم سیاسی دارم ولی با اون وضع چه فایده واقعا؟؟؟
الان مجبورم برم پزشکی یا مهندسی بدون علاقه بنظرتون دکتر مهندس خوبی میشم واسه این مملکت؟
چه وضعشه...
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۴۷ ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۱
هیچ آ دم موفقی وقت اصافه نداره بیاد اینجا نظر بذاره ،همه ناامیدن .چتونه؟ من غیر انتفاعی شهریتان خوندم .لیسانس برق دارم و شاغلم و حقوقم یک و نیم برابر وزارت کار.
اوضاع کار بده . اما نه برای کسی که به وزارت کار قانعه. برای برجی میلیونها تومن بده .
لیسانس بگیری و یه نرم افزار یا یه دوره اموزشی بری که تو یه فیلدی تخصص داسته باشی بیکار نمیمونی. من خو دم تو کارخونه کار میکنم و کنترل کیفیتم . نظر دادم که جو داغون رو عوض کنم. دورو بری های من همه با یاد گرفتنهای مهارتهای بازار مار، تو آ آموزشگاههای آ زاد، کار برای خودشون زدن . در آ مد خوب دارن . ربطی به مدرک دانشکاهی ندارهو و حای برق هم دوست داری برو آ آموزشگاه برق یاد بگیر. مدرک برای استخدام شدنه.
Iran (Islamic Republic of)
فروز
۰۶:۰۸ ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۱
دوستان عزیز!
مخصوصا جوانترها که الان موقع انتخاب رشته شون هست!
موفقیت به عوامل خیلی زیادی نیاز داره که «علاقه و استعداد» فقط یکی ازین عوامله
چه بسا شما دنبال علاقه تون برید اما فرصت و امکانات رشد هیچوقت براتون فراهم نشهیه استاد داشتیم (تو دانشکده ی برق دانشگاه شریف!) میگفت رمز موفقیت اینه: پول...پارتی... پررویی!
اینا رو نداشته باشی هیچی نمیشی حتی با علاقه ی زیاد!
Iran (Islamic Republic of)
فروز
۱۸:۳۳ ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۱
دوستان عزیز!
مخصوصا جوانترها که الان موقع انتخاب رشته شون هست!
موفقیت به عوامل خیلی زیادی نیاز داره که «علاقه و استعداد» فقط یکی ازین عوامله
چه بسا شما دنبال علاقه تون برید اما فرصت و امکانات رشد هیچوقت براتون فراهم نشهیه استاد داشتیم (تو دانشکده ی برق دانشگاه شریف!) میگفت رمز موفقیت اینه: پول...پارتی... پررویی!
اینا رو نداشته باشی هیچی نمیشی حتی با علاقه ی زیاد!
Iran (Islamic Republic of)
ابوالفضل
۲۳:۰۸ ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱
خیلی هایی که میگن درس بده ،، ما ارشد برق یا کامپیوتر داریم باید بگم
الکی تو هنرستان خوندید میاد حرف مفت می زنید
Iran (Islamic Republic of)
امین
۱۳:۵۲ ۲۷ فروردين ۱۴۰۱
یه نظریه طنزی درمورد پدر و مادر ایرانی هست که میگه :
یا باید خودشون دکتر مهندس شن
یا با ی دکتر، مهندس ازدواج کنن
یا بچه شونو دکتر مهندس کنن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۳۲ ۲۳ فروردين ۱۴۰۱
منم میخواستم برم تجربی اما موسسات کنکور آنقدر که از ریاضی تعریف کردن من رفتم ریاضی الانم پشیمانم که انسانی نرفتم
Iran (Islamic Republic of)
صبا حسین زاده
۰۲:۴۶ ۰۸ فروردين ۱۴۰۱
هعی
ما که تباه شدیم رفت
بچه دوم خانواده‌مم خواهر بزرگم رفت تجربی درس مون تو ی سطح بود میخواستم انتخاب رشته کنم خودم عاشق ادبیات و شعرم میمیرم براش اما موقع انتخاب رشته همه رفتن رو مخم ک انسانی خوب نیس تهش میشی معلم با ی حقوق بخور نمیر
با این حرفا رفتم تجربی
منی ک عاشق درس بودم و نفر اول راهنمایی دوسال موندم پشت کنکور رتبه ام داغون بود با زور رفتم شنوایی سنجی آزاد الان بیکارم و دوستام ک رفتن انسانی الان دبیر ادبیات و عربی و ...
توروخدا برید دنبال علاقه تون
جون هرکس که دوسش دارید
نشید عین من
از ی دختر پر شروشور شدم ی آدم ساکت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۳۲ ۰۵ فروردين ۱۴۰۱
سلام
من رشته م حسابداری ولی به تجربی علاقه دارم
به نظرتون عوض کنم؟
Turkey
محمد
۱۷:۳۲ ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱
به آینده ی شغلیت هم فکر کن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۴۹ ۲۸ تير ۱۴۰۱
آره حتما عوض کن
Iran (Islamic Republic of)
Mmm
۱۸:۰۰ ۲۳ بهمن ۱۴۰۰
عاشق‌انسانیم.عاشق وکالت و استدلال کردنم.بابام نذاشت برم تجربی دوره‌دوم از مدارس خاص رسیدم ب ی مدرسه عادی.ولی بازم نذاشت برم انسانی.چون درسم خوب بود و میگف پزشکی،پزشکی،پزشکی.چرا من لال شدم و دارن برام زندگیمو میسازن؟مگه نه اینکه این زندگی منه؟خدایا کی میخواد این عقاید مزخرف خانواده های ایرانی تموم شه.بخدا تموم کردن مارو.افسرده کردن.بیچاره کردن.الانم ک ۱۷ سالمه دارن اسم ازدواجو میارن (تو خانواده ما رسمه نخبه ام باشی ۱۹ ب بالا ترشیده میشی پس باید ازدواج کنی).دارم میجنگم ولی اگه کم بیارم،خودکشی میکنم.اره من ضعیفم...
Iran (Islamic Republic of)
سارا
۰۳:۳۲ ۱۳ فروردين ۱۴۰۱
عزیزم من واقعا دلم شکست با این متنت. با دوتا جمله اخرت. میخوام ازت خواهش کنم قوی باش و اصلا به رفتن و خدایی نکرده خودکشی فکر نکن. میدونم سخته اما باید جنگید:))
Iran (Islamic Republic of)
aaa
۰۹:۰۴ ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱
باختن راهته.بردن سخته.اگر فک میکنی لیاقتت بیشتر از ایناس پس بجنگ .تا وقتی چند سال دیگه به گذشته فکر کردی حسرت نخوری چرا قوی نبودی.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۱۲ ۱۸ بهمن ۱۴۰۰
سلام زیبا و البته بسیار جانگداز بود.چی بگم؟پسرخاله ی خودم،یک استعداد درخشان رشته علوم انسانی بودولی متاسفانه پدرش به اجبار و باکلی جنگ و دعوا اورا به رشته تجربی فرستاد.واقعا متاسفم برای بعضی والدین که چنین کوته نظر و سطحی نگر هستند.اگر الان ما چندنفر بااستعداد در علوم مختلف انسانی(ادبیات،تاریخ،جغرافیا و ...)بیشتر داشتیم وضعیت کشورمان بسیار بهتر بود و اگر مردم به جای اینکه هزاران دکتر و مهندس بسازند،کمی به فکر ارزش های اخلاقی و انسانی بودند و به این توجه می کردند که باید انسان را در مسیر رسیدن به هدف والای خلقتش یاری کرد،ما بیشتر پیشرفت می کردیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۴۲ ۲۸ دی ۱۴۰۰
بعد از کلی زحمت و برنامه ریزی پزشکی شهید بهشتی قبول شده الان میگه علاقه ندارم کاش میرفتم رشته دیگه!!!!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۱۹ ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
منم دوست دارم راحت باشم من میخوام برم دبیرستان من هم علاقه زیادی به تجربی دارم من آنقدر با خانواده ام بحث کردم که گذاشتن من برم تجربی و این واقعا خوبه چرا خونواده ها باید هرچی که خودشون میخوان رو تایید بشه این واقعا خیلی بده و مثلا من دوست دارم روی پای خودم باشم و دوست ندارم منت کسی رو سرم باشه ولی خونوادم نمیزارن
Iran (Islamic Republic of)
Pune
۱۴:۴۸ ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
من امسال میرم یازدهم ولی خیلی علاقه ای ب انسانی ندارم خواستم برم هنر خانوادم مخصوصا بابام نمیزارع میترسم پا فشاری کنم بحثمون بشع
من ب هنروموسقی علاقه زیادی دارم
ولی متاسفانه نمی‌زارن
مخصوصا موسیقی ، مامانو بابام مخالف صد درصد موسقین حتی گوش دادنش

من نمی‌دونم ب ساز علاقه اونا بسازم یا علاقه‌ای ک خودم دارم
تو هرکاریع می خوان چیزایی ک خودشون میپسندنو حتی ب زورو کتکم ک شدع بهم بچسبونن
در این مورد باید چیکار کنم
نیاز دارم ب یکی ک کمکم کنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۱ ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
شما ازدواج کنی راحت تری
Iran (Islamic Republic of)
Nilva
۱۹:۴۱ ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
از شنیدنش ب شدت ناراحت شدم
چون دورادور درک میکنم این موضوع رو
در وقابل پا فشاری والدین گاه عاجزیم و کاریش نمیشه کرد مگه اینکه سبب شیم تو جایگاه ما قرار بگیرن که اونم کار آسونی نیست
و بستگی به خصوصیات اخلاقی اونها داره
اینکه درکمون کنن کار سختیه تو این شرایط
ب نظرم با امید واری کامل ب خاطر خودت هم که شده تلاش کن تا دیدگاهشونو عوض کنی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۵۲ ۲۸ تير ۱۴۰۱
به نظر من برو سمت علاقت
Germany
ناشناس
۲۲:۲۹ ۲۰ مرداد ۱۴۰۰
خدا خیرت بده با این مقاله ات، ،
واقعا بجا و درست بود
چرا که بعضی از افراد تونستن حرف دلشون رو بزنن
دست مریزاد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۵۲ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
منم راضی نیستم از رشتم
Iran (Islamic Republic of)
Abolfazl
۰۱:۰۳ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
من عاشق مهندسی برق هستم
Iran (Islamic Republic of)
فاطمه
۲۳:۴۹ ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
سلام من فاطمه هستم
من امسال انتخاب رشته دارم و معدلم تا حالا کمتر از ۱۹ نشده
از ادبیات بدم میاد
ریاضی خوبه
کامپیوتر خوبه
تجربی هم خوبه
ولی من نمیدونم به چی علاقه دارم راستش استرس دارم نمیدونم چیکار کنم میشه منو راهنمایی کنید ؟
Iran (Islamic Republic of)
‌‌‌‌
۰۴:۲۰ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
کامپیوتر حال ندارم تایپ کنم ولی دلیلاش زیاده
Iran (Islamic Republic of)
Sajjad
۱۴:۴۷ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
والا منم با یع تفاوتای دیگه نمیدونم ب کدوم رشته علاقه دارم و استرس دارم
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۲۳:۱۱ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
بله
Iran (Islamic Republic of)
امیرمهربان
۱۷:۰۰ ۲۰ مرداد ۱۴۰۰
سلام دوست عزیزبااین تفاصیروموقعیت جامعه بنظرم تجربی ویکی ازرشتهای پزشکی بخون.
Iran (Islamic Republic of)
امیر.....
۰۱:۰۴ ۲۲ مرداد ۱۴۰۰
رشته کامپیوتر خوبه چون الان هرجا بخواهی بری سرکار باید با کامپیوتر کار کنی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۵۳ ۲۸ تير ۱۴۰۱
تجربی خیلی خوبه من خودم تجربیم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۵۲ ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
سلام من خوندم تنها اطلاعاتی درمورد فضا نبردی میدونم در مورد سیاه چاله و فضا نبردا توی فضا هستن میان روی زمین چند ماهی نمیتونن راه برن چون اونا چند ماهی روی زمین نیستن بخاطر همین اتفاق نمیتونن روی زمین راه برن اسمم رادین هست ۱۸ سالمه دوست داشتی پاین رای بده
Iran (Islamic Republic of)
مرتضی
۱۸:۴۷ ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
سپاس عالی
Iran (Islamic Republic of)
معلم
۱۸:۰۹ ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
با ۲۹سال سابقه کارمعلمی ومدرک لیسانس ۶تومن میگیرم.از من به شما نصیحت ضایعات جمع کنید بهتر از این شغله، جسم و روحتون از بین میره صاحب هیچی هم نمیشد.این میشه نتیجه درس خوندن.
Iran (Islamic Republic of)
امیر
۱۶:۰۴ ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
اگه بده پس‌جرا همی امروز استعفا نمیدی اگه بده برو استعفا بده ضایعات جمع کن بزار یکی دیگه بیاد جایه تو کار کنه تا مغز دانش آموز هارو هم با چرتو پرت پر نکنه
Iran (Islamic Republic of)
پیام
۰۷:۳۳ ۳۰ بهمن ۱۴۰۰
نمیتونه انصراف بده داداش
با لیسانس آموزش ابتدایی کجا بره ها؟بعد 29 سال سابقه ایشون حداقل 50 سال سن دارن و تو این سن بیاد بیرون که چی؟زن و بچه هاش چی پس؟
داش میخوای معلمی قبول شی بقیه رو ترور نکن گل
Iran (Islamic Republic of)
حسین
۱۸:۱۲ ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۱
جناب آقای معلم
پدر من الان بیست ساله که داره تو بازار کار می‌کنه
هنوز هم هشت مون گرو نهمونه
سر جمع ماهی پنج میلیون با زور در میاد
بماند که چقدر استرس چک برگشتی هست
از وقتی که یادمه نه لباس درست پوشیدیم نه مسافرت رفتیم

نفست از جای گرم بلند میشه
Iran (Islamic Republic of)
فاطمه
۰۳:۴۲ ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۱
کاملا اشتباه میکنید...
شما چون علاقه به معلمی ندارید سختتونه
پدر من عاشق معلمیه و هر روز با عشق و ذوق میره مدرسه و خیلی هم دوست داره...
پس لطفا این حرف رو نزنید و نا شکری نکنید
Iran (Islamic Republic of)
Dr.shahbazi.yahya@gmail.com
۰۴:۴۱ ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
سلام.
خیلی جالب است
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۲۹ ۱۸ مرداد ۱۴۰۰
من
United States of America
ناشناس
۲۰:۳۷ ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
میره اونجای آدمایی که هنوز باور میکنند این خزعبلاته دروغ ناسا رو
Iran (Islamic Republic of)
علی
۱۲:۳۷ ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
همه که نباید دکتر مهندس بشن،مملکت سه چهارتا دزد و قاچاقچی هم نیاز داره،اصلا اگه همچین کسایی نباشن ملیون ها آدم مثل پلیس ها کارگاه ها و خیلی شغل های دیگه وجود ندارن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۳۵ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
عزیز من پس انداز من ١٠ تومن شد دوچرخه پسرم سه روز پیش دزد برد خودم با پول به دزدها دادن گرفتمش تحویلش دادم اومده تو خونه من از من زودتر اومد بیرون دوچرخه منم فروخته نداده الآنم همه اینا که گفتی بیکارم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۲ ۱۹ تير ۱۴۰۱
سلام
میدونم شاید تیکه انداختین ولی توجه داشته باشین که کاربران اینجا از هر سنی ممکنه باشن. لطفا یکم درست تر به قضیه نگاه کنین و این افکار رو وارد ذهن مردم نکنین که چند سال دیگه بدبخت بشن و دنیا و آخرتشون به فنا بره.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۲۳ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
بهتون دلسوازنه میگم درس نخونید تا پیشمون نشید
در ایران کمتر 14 صدم درصد کارهای نیاز به تحصیلات دانشگاهی داره
یعنی 99.86 درصد موقعیت کاری در ایران احتیاجی به درس خوندن در دانشگاه نداره
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۰۳ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
حرفتون تا حدودی درسته ولی به شخصه خیلی هارو دیدم که به دلیل رها کردن تحصیلات در زندگی و خانواده شون دید سطحی به مسایل داشتن و همه چیز و همه کس رو به چشم اسکناس میدیدند ادم اگه درس بخونه و پول دربیاره حینش لذت میبره ن فقط تنها پول دراوردن در کار باشه ، تفاوت زیادی بین یه تحصیل کرده با درامد متوسط و یه بی سواد با پول کلانه!!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۲۷ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
منم معدلم خوب بود رتبه کنکورم هم خوب بود. مهندسی برق خوندم در حالی که از برق متنفر بودم بعدشم به اصرار خانواده ارشد خوندم میگفتن دکترا بخون نخوندم الانم بیکارم. اگه برگردم به هشت سال پیش ریاضی محض می خوندم حداقل میتونستم معلم بشم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۴۸ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
من ارشد ریاضی دارم بیکارم.
این خبرا هم نیست. وقتی همه چی بهم ریخته ست وقتی هیچکس سرجاش نیست وقتی هرکی به یه جایی بنده بند کار میشه دیگه انتظار اینکه کار درست تنجام بشه نمیشه داشت انتظار اینکه با تلاش بشه به نتیجه رسید نباید داشت و ...
باید خونه تکونه بشه و هرچی سرجاش بره...
Iran (Islamic Republic of)
جوادساقی
۰۰:۲۳ ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
سلام
منم ارشد رشته کامپیوتر خوندم! سالها بیکاری کشیدم حدود۲۰جا ازمون استخدامی شرکت کردم، بالاخره گفتم کاردولتی مال ما بی رابطه ها نیست رفتم با۷تومن پول قرضی که اون موقع۱۳۹۳ همچیزی نبود و چهار تومن رو پول پیش دادم نشستم کار کردم و درآمد خوبی داشتم. و اعتقاد داشتم قرار نیست دولت برای همه کاربده، اما خدا خواست در یک استخدامی که قبل از راه اندازی دفتر شرکت کرده بودم تماس گرفتن و گفتن بیا مصاحبه همه کلی خوندن بودن اما من برای مصاحبه یک کلمه نخونده بودم. خداخواست و پذیرش شدم. الانم حدود ۷ساله مشغولم. و خداروشکر راضیم. اینو گفتم دیدم جو خیلی منفیه تا بچه ها اینقدر ناامیدنشیم کار ما رکاب زدن دوچرخه زندگیه اونجا که رزویت باشه قسمتت میشه! اما من درانتخاب رشتم همیشه علاقم، بازار و آگهی هااستخدامها را از همون اول دوم دبیرستان در نظر داشتم. شاید خیلی خواهر وبرادرم شاگرد زرنگ نبودم اما با درس گرفتن از انتخابها اونها شرایط تحصیل و کارم خیلی بهترشداز اونها. ما بیشتر از اینکه با استعدادهای مون موفق میشیم با انتخابهای درستمون موفق میشیم. انشاالله همیشه با انتخاب درست موفق بشید....
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۱۹ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
هيچ وقت دير نيست من هم اولش راه را اشتباهي رفتم بين تجربي و انساني شك داشتم ولي با كمي اجبار ولي نه خيلي زياد رفتم تجربي اما بعد از گذشت دوسال فهميدم راه را اشتباهي مي رم اما كار از كار گذشته بود و تا اخر تجربي رفتم اما در لحظه اخر يعني چند روز قبل از اتمام زمان ثبت نام كنكور با كلي جرئت و جسارت گفتم كنكور انساني مي خوام شركت كنم اولش پدر و مادرم كلي ناراحت شدن انگار كل زحمات چند ساله شون را در يك لحظه به باد دادم و كلي مشاور و روانشناس من رو بردن اما من از حرفم كوتاه نيومدم خوشبختانه هومخ سال اول قبول شدم و باافتخار الان دانشجو معلمم اين ها رو گفتم كه بدونيد تنها راه نجات كمي جسارته حتي به قيمت ناراحتي كل دنيا
Iran (Islamic Republic of)
آسودی
۱۱:۲۴ ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
من هم از ابتدا مخالفت کردم و رفتم رشته ریاضی... الان هم دانشجو معلمم،. شک ندارم اگه میرفتم رشته تجربی و پزشکی قبول میشدم الان کلی ناراحت میبودم.. اما خداروشکر الان از تصميمی که گرفتم خوشحالم.. خداروشکر
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۴۴ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
می دونید مشکل کجاست؟
در سایر کشورها اصلا کنکور ندارند چون آموزشون درسته و در دبیرستان استعدادیابی می شوند و هرکس اون رشته ای که علاقه داره میره.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۴ ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
کنکور ندارند؟ چرا احساسی حرف میزنید ؟ همین ژاپن و اسپانیا و چین و کره جنوبی و فرانسه چیزی شبیه کنکور ما دارن ، تازه اکثر جاهایی هم که برگزار نمیشه خود دانشگاها امتحان گزینش دارند
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۱ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
در شرایط فعلی هیچ فرقی نمیکنه چه رشته ای و کدوم دانشگاه بخوانی آخرش بیکاریه. مگر ابنکه پارتی داشته باشی بری سرکار.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۶ ۱۹ تير ۱۴۰۱
سلام
همیشه هم اینجوری نیست.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۱۱ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
من رشتم تجربه دوازدهم هستم از امسال خیلی دوست دارم هنر بخونم موقع خواندن دروس تجربی همش ذهنم درگیر میشه نمی‌دونم چیکار کنم
من چهار سال نقاشی رفتم و دوساله ک ویولون میرم گیج شدم واقعا
همه میگند ک هنر رو به عنوان شغل دوم داشته باش ☹️ و پولی نداره
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۲۷ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
برو هنر
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۱۹ ۱۷ مرداد ۱۴۰۰
برو هنر به در.ک که پولی داشته باشه یا نداشته باشه
Iran (Islamic Republic of)
Pune
۱۴:۵۴ ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
توی اون چیزی ک خیلی علاقه داریع موفق تریع پس برو هنر کاری ب پولش نداشتع باش باید برای هرکاریع عشق داشتع باشی ک ب طرز خیلی خوبی انجامش بدی و موفق بشیو لذت ببریع
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۵ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
Yjc میدونی جواب سوالمو ؟ زنگ زدم دانشگاه صدا و سیما جواب نداد
دانشجویان دانشگاه صدا و سیما ، استخدام مستقیم هستند؟ در خود صدا و سیما ، یعنی به نوعی این دانشگاه بورسیه هم می‌کنه؟
لطفاً جواب میدید
چون احتمالا خودتون هم باید تحصیل کرده همین دانشگاه باشید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۱۴ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
من یه چیز بگم برعکسشم شده کسی فکر میکرده رشته ای رو دوست داره رفته دوست نداشته یا رشته ای رو دوست نداره رفته دوست داشته پس همیشه از خدا بخواهید اونی که برایتان خیرترین هست رو پیش بیاره من از وقتی اینجور دعا میکنم همیشه شادی و رضایت نصیبم شده این یک تجربه گرانبهاست توسل و توکل
United States of America
ناشناس
۱۵:۱۰ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
پارتی داشته باشید با دیپلم هم سر کار میرید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۷ ۱۹ تير ۱۴۰۱
سلام. همیشه هم اینجوری نیست
Iran (Islamic Republic of)
مهدی
۱۴:۵۶ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
سلام در خصوص قبولی دانشگاه فرهنگیان سهمیه بومی مناطق رو حذف کرده آند و در عوض سهمیه بومی استانی رو اضافه کرده آند که باعث ظلم شدید به مناطق سه ای می شود که هرگز توان رقابت با با مناطق یک و دو را ندارند و عدالت آموزشی زیر سوال می رود و اعتراض همه کنکوری های 1400 را به همراه آورده است لطفاً در این مورد مصاحبه ای با رییس آموزش و پرورش کشور انجام دهید جواب سوالات ما را از آنها بخواهید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۴۹ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
عالی بود من هم دوست داشتم روانشناسی بخوانم شیمی خوندم و الان چیزی از شیمی یادم نمیاد وهمیشه در حال خوندن کتابهای روانشناسی هستم ولی دیگه سنی ازم گذشته حالا از خدا میخوام اونی که برای دخترم عاقبت بخیرترین هست قبول بشه ان شاءالله شما هم دعاش کنید خواهش میکنم ممنون
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۳۹ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
من هم جزو پشیمون ها هستم، البته زمان انتخاب رشته تجربی و ریاضی، که اشتباها به جای تجربی به رشته ی ریاضی رفتم و علاقه ام تجربی بود ولی میترسیدم که دکتر بی کار باشم و اون زمان اشتباه میکردم و باید دنبال علاقه ی خودم میرفتم. مثلا اگه آبیاری گیاهان دریایی(به مزاح) علاقه داری ، و عاشقش هستی ادامه اش برات خیلی راحت تره و با هدف پیش میری و بهتر از اینه که رشته ی تاپ بری ولی نتونی در اون موفق بشی
Iran (Islamic Republic of)
سعید
۱۴:۱۶ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
چه سرنوشتی بعد باید فارغ التحصیل بشن و بیکار بیکار
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۴۳ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
ممنون
Iran (Islamic Republic of)
مجتبی شیرازی
۱۳:۴۳ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
یه معلم درس تعلیمات اجتماعی داشتیم که داشت نصیحتمون می کرد: بچه ها هر کسی باید به دنبال علاقش برود تا بتواند از زندگی لذت ببرد اما حقیقت این است اگر ما به دنبال علاقمان برویم نمی توانیم زندگی کنیم ما بچه پایینیم دنبال چیزی بروید که بتوانید نانی دربیاورید
Iran (Islamic Republic of)
حسن
۱۵:۳۲ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
بچه های پایین که هیچ شانسی تو قبولی رشته های خوب ندارن ،
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۸ ۱۹ تير ۱۴۰۱
سلام
کاربر "حسن"، انقدر منفی نگر نباشید. پس تلاش برای چی هست؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۴۳ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
همه اش نظر خانومهاست!!!!!! و کار برای همه ی خانم ها مهم نیست برای همینه که علاقه در اولویت هست براشون.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۴۷ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
آقا و خانم نداره به هرچیزی علاقه داشته باشی تاپ میشی و پول زیادی ازش درمیاری چه پزشکانی که پس از سالها هنوز خونه اجاره ای هستند.چون تاپ نبودن تو رشته اشون
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۱۳ ۱۶ مرداد ۱۴۰۰
چون خانم ها هستند كه انقدر تحت فشارن كسي به پسرش كاري نداره مي گن بذار مستقل بشه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۴۱ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
کی میگه کسی کاری به پسرا نداره؟ من یه پسرم که خیلی تحت فشارم و تاحالا مستقل نبودم، با دوستام بیرون نرفتم به غیر از اردوهای مدرسه ای، تقریبا از وقتی یادم میاد پشت میز درس بودم بچه های دبیرستانمم مسخرم میکردن بابت اینکه همش درس میخونم و بیرون نمیام از خونه، بابا مامانمم نمیزارن از تلگرام و اینستاگرام و... استفاده کنم با اینکه ۱۸ سالمه، با اینکه رتبم ۲۱۰۰ منطقه دو شده و جاهای بهتری میتونم قبول بشم بابام اسرار داره برم آموزش ابتدایی چون هم نزدیک خونمونه هم چندرغاز حقوق میدن ولی دیگه این یکیو نمیتونم قبول کنم هرجوری شده میخوام از خونه فرار کنم حتی شده برم دانشگاه سومالی
پس دیگه نگید دخترا تحت فشارن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۵۹ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
دقیقا
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۲۴ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
همیشه اولویت واسه پسراس دخترا حق انتخاب ندارن
Iran (Islamic Republic of)
ناشن
۱۸:۱۶ ۱۴ خرداد ۱۴۰۱
همیشه خق انتخاب با دختراست دخترا صرفا زیاد مغزشون پره وگرنه پسرا همواره مظلومن