به گزارش خبرنگار نبض بازار گروه اقتصادی باشگاه خبرنگاران جوان، اگر حال و حوصله خواندن چند شعر زیبا با مفاهیم عاشقانه، زندگی، مسائل اجتماعی، طبیعت، دوستی و مانند آن را دارید، در این نوشتار سعی کردهایم، برخی از زیباترین اشعار معاصران ایران را گردآوری کنیم و یک شب شعر زیبای مجازی داشته باشیم.
۱. اشعار زیبایی از سهراب سپهری
سهراب سپهری یکی از شاعران ایرانی است که به سبک شعر نو، شعر میسرود و مجموعه آثار او را در کتابهای هشت کتاب، زندگی خوابها، هنوز در سفرم و ... خواهید یافت. در اشعار او توجه به عرفان، فلسفه شرق، طبیعتدوستی، سادگی و صمیمیت به چشم میخورد و غالبا نقدهای مختلفی بر اشعارش از گذشته تا به امروز وارد میشود. در اینجا سعی کردهایم گزیدههایی از اشعارش در مجموعه هشت کتاب را روایت کنیم:
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش، و تنها، و سربه زیر، و سخت.
****
من به مهمانی دنیا رفتم:
من به دشت اندوه.
من به باغ عرفان.
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته کوچه شک.
تا هوای خنک استغنا
تا شب خیس محبت رفتم.
***
۲. اشعاری از احمد شاملو
احمد شاملو، یکی دیگر از شاعران محبوب و بسیار تاثیرگذار معاصر است که بنیانگذار نوعی شعر به نام شعر سپید است و یکی از کارهای مهم او تحقیقات وسیعی است که در باب فرهنگ عامه انجام داده و آنها را در کتاب «کوچه» جمعآوری کرده است. یکی از نقدهایی که به مجموعه اشعار شاملو میشود را در ادامه میخوانیم: «شعر وی سرگذشت مهر و کین، یاس و امید، عشق و نفرت، غم و شادی، درد و دریغ و حمله و گریز است. اما محور تمام این عواطف اجتماع است و مردمش». در ادامه یکی از اشعار زیبای شاملو را میخوانیم:
زیباترین حرفت را بگو
شکنجهی پنهان سکوتات را آشکاره کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانهیی بیهوده میخوانید
چرا که ترانهی ما
ترانهی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتیست
چرا که عشق خود فرداست
خود همیشه است.
۳. اشعاری از هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج که با تخلص ه. ا. سایه نیز شناخته میشود، به اعتقاد بسیاری از دوستدارانش، بهترین غزلسرا پس از حافظ است. او غزلهایی با مضامین گیرا را با زبانی روان، تشبیهات خوشترکیب و هماهنگ خلق کرده و برجستهترین غزلهایش را در اشعار دوزخ روح، گریه لیلی و چشمی کنار پنجره انتظار خواهید یافت. برخی از کتابهای هوشنگ ابتهاج شامل حافظ به سعی سایه، سیاه مشق، تاسیان و راهی و آهی است. البته او شعرهایی با مضامین اجتماعی نیز دارد که بیشتر با سبک نو سروده شده است. در ادامه برخی از اشعار زیبای ابتهاج را با هم میخوانیم:
زمانه قرعه نو میزند به نام شما
خوشا شما که جهان میرود به کام شما
درین هوا چه نفسها پر آتش است و خوش است
که بوی عود دل ماست در مشام شما
...
زمان به دست شما میدهد زمام مراد
از آن که هست به دست خرد زمام شما
...
به شعر سایه در آن بزمگاه آزادی
طرب کنید که پرنوش باد جام شما
***
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظرنامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمهی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنهای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصهی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچهی عقل
هرکجا نامهی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکدهی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
۴. اشعاری از فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد، یکی از شاعران نامدار و محبوب ایرانی است که شعرهای نیمایی او در پنج دفتر شعر به نامهای اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد منتشر شده است. او یکی از شاعران نوگرا و بسیار بحث برانگیز بود که برای اولین بار نگاه زنان و مشکلات آنها را در قالب شعری مطرح کرد. او علاوه بر شعر، با همکاری ابراهیم گلستان، به فیلمسازی و بازی تئاتر نیز مشغول بود و در سن ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل جان خود را از دست داد. برخی از اشعار زیبای او را در ادامه با همدیگر میخوانیم:
ای ستارهها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشارهگر نشستهایدای ستارهها که از ورای ابرها
برجهان نظارهگر نشستهاید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامههای عاشقانه پاره میکنمای ستارهها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره میکنم
با دلی که بویی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوههای زیرکانه خوشتر استای ستارهها ستارهها ستارهها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟
***
آنگاه خورشید سرد شد
و برکت از زمینها رفت
و سبزهها به صحراها خشکیدند
و ماهیان به دریاها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود نپذیرفت
***
بگذار که فراموش کنم توچه هستی
جز یک لحظه
یک لحظه که چشمان مرا
میگشاید در
برهوت آگاهی
بگذار که فراموش کنم
۵. اشعاری از سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی که به نیمای غزل نیز معروف است در طول زندگی خود بیش از ۶۰۰ غزل را در ۲۰ مجموعه کتاب، به چاپ رساند و اشعار او در با مضامین عشق به وطن، آزادی بیان، حقوق برابر برای زنان، زلزله و جنگ است و همه این اشعار نشان میدهد که او تا چه اندازه به مسائل اجتماعی اهمین میداده است. در ادامه برخی از اشعار زیبای او را با هم میخوانیم:
رفت آن سوار کولی، با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب، تاریکی فشرده
کولی کنار آتش، رقص شبانهات کو؟
شادی چرا رمیده؟ آتش چرا فسرده؟
خاموش مانده اینک، خاموش تا همیشه
چشم سیاه چادر با این چراغ مرده
رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی
چشمان مهربانش یک قطره ناسترده
سودای همرهی را گیسو به باد دادی
رفت آن سوار با خود، یک تار مو نبرده
***ای زنای زن، چه دلفریب و چه زیبایی
گویی گل شکفتهی دنیایی
گل گفتمت، زگفته خجل ماندم
گل را کجاست، چون تو دلارایی؟
گل، چون تو کی، به لطف، سخن گوید؟
تنها تویی که نوگل گویاییای زن، به اتفاق کنون میکوش
کز تنگنای جهل برون آیی
بند نفاق پای تو میبندد
این بند را بکوش که بگشایی
اشعار زیبا از این شاعران بسیار زیادند و شما میتوانید بسته به حس و حالی که دارید، این اشعار را پیدا کنید. پیشنهاد میکنیم برای رعایت حق کپیرایت، اگر مایل به آشنایی بیشتر با این شعرا هستید، کتابهای آنها را تهیه کنید و لذت ببرید.
انتهای پیام/