به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از البرز، تاریخ ادبیات پر است از ادیبان البرزی و بسیاری از شاعران به نام امروز کشور، شعرخوانی و سرودن را از کرج آغاز کرده اند.
در این روزها که شیوع ویروس کرونا مانع از خروج بعضی ها از خانه می شود، اشعار آیینی تعدادی از شعرای البرز را در ذیل قرار داده ایم تا در حریم ادبیات برای سید الشهدا(ع) و یاران و خاندانش سوگواری کنیم.
تاداغ غم به سینه این آسمان نشست
آتش ز داغ سینه، به دامان جان نشست
باران اشک سیل دمادم چوشد روان
سیلاب خون به کاسه ی چشم زمان نشست
دست شفق زخون حسین نقش تازه زد
خون نقش غم،به چهره ی رنگین کمان
نشست
خورشید سرکشید زمشرق،ولی دلش
درزیر بار ماتم و رنجی گران نشست
آه از نهاد سینه دلخستگان جهید
شدناله ها بلند و به لب ها فغان نشست
از هرم آفتاب چوشد سینه ها کباب
آمد عطش برلب لب تشنگان نشست
آبی که بود تشنه لبان را حیات جان
ازمشک غم چکیدوبه شط روان نشست
دشتی که داشت حرمت یاران خسته را
غرقابه شدبه خون ودرآن ناتوان نشست
مردانگی نکرد گلوئی نشانه رفت
تیر جفاکه آمدوبرآن نشان نشست
لب تشنه برفرات و خودآبی نزد به لب
محکم به راه عاشقی تاپای جان نشست
هرتیر فتنه ای که جهید ازکمان خصم
شرمنده شدزخویش و به غم، لب گزان نشست
گلهای باغ چو پرپر شد ازخزان، نبود
جزخارغم، که برجگر باغبان نشست
دستی برآرو برسرو برسینه زن،زغم
تیری شده روانه که بر استخوان نشست
هردیده ای که لایق دیدار دوست نیست
خوش جلوه ای که آمدوبر چشم جان
نشست
آزاده را غمی به دل از جان و مال نیست
عاشق بود کسی که برآن آستان نشست
شهد وصال عشق نصیب کسی شود
کو سربلند نوری از این امتحان نشست
محسن توکلی(نوری)
ای زینت زن، بنت نبی، دختر طاها
دریاب دل سوخته و خسته ی مارا
ای صبر تو سر مشق زنان همه عالم
یادت ببرد از دل آشفته سران غم
معصومه کاظمیپور(هلیا)
از زبان حضرت زینب(س):
باید از کوفه حذرکرد حسین(ع)
ازسفرصرف نظر کرد حسین(ع)
گرگ ها تشنه به خونت شده اند
زود از این دشت گذر کرد حسین(ع)
راز این غربت تو آقا چیست؟
بازهم وای پدر کرد حسین(ع)؟
وای از این داغ دوسر سوزانت
مادرت را که خبر کرد حسین(ع)؟
بعد تو باچه دلی باید ماند؟
صبر با خون جگر کرد حسین (ع)
صبر برداغ تو کار ما نیست
تا ابد خاک به سرکرد حسین(ع)
سیف الدین حسین زاده
وسعتِ فاجعه را زیرِ نظر داشت حسین(ع)
از دلِ مردمِ نامرد خبر داشت حسین(ع)
گفت باید بروم کرب و بلا منتظر است
با خود هفتادو دو منظومه قمر داشت حسین(ع)
جان به قربانِ امیری که به هنگام نبرد
خط شکن شیرِ دلاور سه پسر داشت حسین(ع)
کی به تاراجِ خزان رفت علی اصغر او ؟
باغی از غنچه ی بشکفته ثمر داشت حسین(ع)
از شبِ کوفه ی دلگیر و ز پیمان شکنان
عزمِ دل کندن و آهنگِ سفر داشت حسین(ع)
بس که زد تیر، عدو بر بدنِ خسرو دین
مثلِ سیمرغ توان گفت که پَر داشت حسین(ع)
نی، فغان کردز سوز دل خود، وقتی دید
بر سرِ نیزه در آن وادیه سَر داشت حسین(ع)
حجتالاسلام اکبر حمیدی(شایق)
آتش زد این سوال همه هستی رباب
کودک چقدر می خورد از نهر آب، آب
قرآن به دست رفت به میدان خدای عشق
شش آیه داشت سوره الحمد این کتاب
داغ زلال نوش لبش را فرات داشت
می سوخت از عطش گلوی علی نه گلوی آب
حنجر بپوش طفلکم این گرگ سیرتان
با دشنه می دهند به لب تشنگان جواب
بی تاب شد شد ز ناله اصغر تمام عرش
آهی کشید و شد دل کروبیان کباب
تیر سه شعبه حرمله دستت بریده باد
در جان عرش و خیل ملائک زد التهاب
با حلق خویش معجز شق القمر نمود
پیش پدر پیمبر شش ماهه رباب
در خون نشست غنچه صدپاره حسین(ع)
نیلوفر کبود پدر شد به پیچ و تاب
میکند مدفنی و غریبانه می گریست
می گفت اصغرم سند غربتم بخواب
تنها همین قضاوت تاریخ را بس است
کودک چقدر می خورد از نهر آب، آب
سیدامیر عربی(خلوت)
انتهای پیام/د.خ