به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، آن روز هرگز از خاطرم نمیرود، تمام برنامهمان حضور در افتتاح پروژههای هفته دولت بود که همراهی با مسؤولان استانی و شهرستانی جهت انعکاس خبر، ناگهان خودروی مسؤولان در مسیر ییلاقی قرار گرفت که سالهای سال نام شخصیتی را شنیده بودم در آنجا به سر میبرد.
وارد آن جاده پر پیچ و خم شدیم، اصلا نمیدانستم طول آن جاده چقدر است، چون اصلا برایم مهم نبود و تو ذهنم فقط دیدار او تداعیکننده شده بود، خیلی استرس و در کنارش هیجان داشتم آخر خیلی در موردش و برخوردهایش با مردم، دوستدارانش، شاگردانش و حتی مسوولی در هر پستی شنیده بودم.
با خودم از نوشتههای الهی نامهاش را زمزمه میکردم؛ " الهی آن ده، که آن به"، " الهی خودت آگاهی که دریای دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن"، "الهی دست با ادب دراز است و پای بی ادب، یا باسط الیدین بالرحمه خذ بیدی"... که به ما رساندند لازم به رفتن بالا نیست، چون علامه عازم رفتن به تهران برای معالجه هستند و شما را در مسیرخواهند دید.
واقعا چه حکمتی بود را نمیدانستم، اما فقط خوشحال از این دیدار مهم بود که داشت اتفاق میافتاد و کمتر از نیم ساعت انتظار، خودروی ایشان به رانندگی دامادشان به ما نزدیک شد.
چه چهره نورانی و لبخند دلنشینی داشت، خیلی نگاهش خاص بود، وقتی دستش را برای جواب سلاممان بالا گرفت چه حس دلگرمکنندهای دست یافتم، با خود میگفتم چه سعادتی نصیبم شد علامه را دیدم و خوشحالتر اینکه با مهربانی و لبخند نگاهمان میکرد.
به گفته آیتالله سید یداله یزدان پناه یکی از شاگردان علامه دهر حسنزاده آملی ایشان اخلاقمداری در خود بینظیر بود و با مردم رفتار نوع دوستی داشت.
وی میگوید: درب منزل علامه همیشه به روی همه باز و با خوشرویی پاسخگوی به سوالات مردم بود و این شیفتگی را در این چندروز پس از عروج علامه ذوالفنون از پشت درب بسته بیمارستان امام رضا (ع) آمل گرفته تا آن جمعیت دهها هزار نفری روز تشییعشان به اثبات میرساند.
۹۳ سال عمری که از خدای متعال گرفت، بیشتر آن را صرف کسب علم و فضل و دانش کرده بود، علمی که عمل صالح هم در آن بود و به خاطر همین علم و عمل صالح باعث شیفتگیاش بین دوستدارانش شد، دوستدارانی که حتی یک بار هم ایشان را ندیدند و فقط یک عکس دیدند که محاسن سفید، عبایی ساده قهوهای و عصای چوبی بر دست داشت و وقتی آن عکس را میدیدند با افتخار میگفتند: ایشان علامه حسنزاده آملی هستند..
علامهای که سالهاست محل سکونتش، زادگاهش"ایرا "شده بود و علاقهمندان خود را در آن جا ملاقات میکرد و امروز با سفر ابدی به یاد ماندنی اش در بین شیفتگانش فقط رفتن جسمشان هست و روح شان همچنان در میان آنها وجود دارد، اما با وجود چنین باوری در آن روز اربعین حسینی، اربعین ماندگاری را برای همیشه در شهر دارالمومنین استان مازندران به ثبت رساندند.
همانهایی که فقط عکسش را دیده بودند، همان آنهایی که تا نام علامه حسنزاده آملی را میشنیدند برای سلامتیاش صلوات میفرستادند، همانهایی که مراسم ساعت ۱۰ صبح اعلام شده بود سه ساعت قبل آن در میدان مرکز شهر با پوششی سیاه حضور رساندند و با وجود شرایط کرونایی و تاکید بر رعایت پروتکلهای بهداشتی باز آمدند تا علامه دهر شهر، استان، کشورشان و مهمتر جهان اسلام را مشایعت کنند.
چه استقبال گرمی از این مشایعت پس از آمدن پیکر پاک و مطهرش به میدانگاه با انداختن چفیه، روسری و دستمالشان به منظور متبرک کردن با همراهی شان به سمت میدان قائم (عج) آمل نشان دادند تا بعد از آنجا با بالگرد هوایی طبق وصیت شان به زادگاهش"ایرا"انتقال داده شود؛ و چه شوری در این اربعین سال ۱۴۴۳ رقم خورد که پذیرای علامهای شده که از علوم فقیه، ریاضیات، فلسفه، اخلاق، طب برخوردار بود و به گفته آیت اله عباسی خراسانی یکی دیگر از شاگردانش: علامه در زندگی شان قلهنشین بود و با چله نشینی شان در مسیر اهل بیت و دین اسلام روشنگری و هدایت داشتند، پیکر پاک و مطهر علامه ذوالفنون با خلوص پاک و پرشور شیفتگان ایشان در شهر آمل وداع شد و مردم با تاسف از جای خالی شان در "ایرا" با سری افکنده و دلی شکسته به خانههای خود بازگشتند.
و، اما من بار دوم راهی ایرا شدم اینبار هم برای دیدن علامه حسنزاده آملی، ولی به شکلی دیگر... ابتدای ورودی جلوی خودرو ونمان را گرفتند و گفتند بهخاطر سربالایی ماشین نمیکشد و باید پیاده بروید.
همراه همکاران خبر راهی شدیم، از همان ابتدا ازدحام جمعیت و خودرو نظرمان را به خود جلب کرد و برخلاف دستور ستاد ارتحال علامه بر نرفتن مردم به "ایرا" جهت حضور تدفین ایشان، خیلی آمدند و جالبتر اینکه با پای پیاده از ورودی روستا راهی منزل علامه شدند و وقتی ما نیز همراه شان شدیم و مقدار مساحت را پرسیدیم گفتند چهار کیلومتر واقعا غصهمان گرفته بود که چگونه این همه راه را برویم؟!
اما با خودمان گفتم حتما حکمتی هست که در چنین روزی برای چنین شخصیتی گام بر میداریم و به گفته یکی از همکاران به این تصور که علامه چقدر این مسیر را پیاده طی کردند و هر یک از این موجودات زنده و غیر زنده با علامه چه مباحثهای داشتند ما نیز پای پیاده ادامه دادیم.
بالاخره به زادگاهش رسیدیم، زادگاهی که پیر و جوان، پیرزن و پیرمرد، کودک و نوجوان، خانمها و آقایان بسیاری را به آن سمت کشانده بود تا در مراسم تدفین علامه شان شرکت کنند، بماند آن عدهای که به آنهایی گفته بودند خاکسپاری فردا صبح انجام میشود راه آمده را برگشته بودند.
گرسنه و تشنه بودیم، اما این باعث نشده بود تا دلدادگیهای شیفتگان علامه ذوالفنون از چشم بینای ما دور و محو شود به خصوص با شنیدن نام علامه بین آنها، اشک بر چشمهایشان جمع میشد.
طبق وعده بالگرد حمل پیکر مطهر علامه ساعت ۳ بعدازظهر بر آسمان "ایرا" نمایان و بر نقطهای از ارتفاعات قابل فرود این منطقه کوهستانی فرود آمد و آن لحظه بیرون آوردن تابوت سیاه پوش سالک عرفانی و هجوم مریدانش برای حمل پیکرشان چه صحنه زیبایی بود که در قلم و حتی ضبط فیلم با هر دستگاه پیشرفتهای قابل وصف نبود.
بین بالگرد تا آمبولانس مسافت زیادی برای انتقال پیکر علامه نبود، اما انگار پیکرشان توسط مریدانش مسافتهای بیشماری طی شده بود و بالاخره مراسم تشییع در عصر اربعین در میان دستهای دوستداران و شیفتگان علامه حضرت حسنزاده آملی در زادگاهش "ایرا" انجام شد و چه ضجههایی با گفتن "یا حسین یا حسین"، " عزا عزاست امروز مهدی صاحب زمان صاحب عزاست امروز" از دل خیل عزاداران علامه بیرون میزد؛ و ما اصحاب رسانه پس از درج آخرین خبر از انجام مراسم تشییع "ایراییها" و سپردن پیکر علامه به خانوادهاش و شنیدن آخرین خبر بر خاکسپاری ایشان صبح فردا توسط فرزندانش تصمیم به برگشتن گرفتیم و با وجود دل کندن سخت از علامه "ایرا" را ترک کردیم.
"ایرایی" که به گفته آیت الله سیدیداله یزدان پناه شاگرد علامه لازم است تا منطقه عشاق الهی تبدیل شود و برای ایجاد چنین منطقهای رسم و رسومات لازمه را مسؤولان امر به جا آورند تا شیفتگان و دوستداران علامه حسنزاده آملی برای زیارت بهرهمند شوند.
منبع: فارس
انتهای پیام/