به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، داستان لقب ضامن آهو بودن امام رضا (ع) برای ما شیعیان از کودکی این چنین بیان شده است که صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو شکارچی را مسافت قابل توجهی به دنبال خود میدواند و عاقبت خود را به دامن امام رضا (ع) که اتفاقاً در آن حوالی حضور داشتند، میاندازد.
صیاد برای گرفتن آهو با ممانعت حضرت رضا علیه السلام مواجه میشود؛ ولی صیاد، چون آهو را صید و حق شرعی خود میدانست، در مطالبه و استرداد آهو پافشاری میکند. امام حاضر میشود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. اما شکارچی نمیپذیرد.
نقل شده است که آهو به امام میفهماند که فرزندانش در انتظار او برای نوشیدن شیر هستند. امام رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی میکنند و میفرمایند: فرزندان آهو در انتظار او هستند تا مادرشان بازگردد. من ضامن آهو خواهم شد که پس از شیر دادن به فرزندان خود بازخواهد گشت. امام نزد شکارچی گروگان میماند تا آهو بازگردد. آهو میرود و به سرعت باز می گردد و خود را تسلیم شکارچی میکند.
شکارچی که این وفای به عهد را میبیند، منقلب میگردد و آنگاه متوجه میشود که گروگان او، علی بن موسی الرضا است. بدیهی است فوراً آهو را آزاد میکند و خود را به دست و پای حضرت میاندازد و عذر میخواهد و پوزش میطلبد. حضرت نیز مبلغ قابل توجهی به او میدهد و تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش میکند و صیاد را خوشدل روانه میسازد.
اما این داستان به این شکل درمنابع شیعه وجود ندارد و شبیه به نقلی که در میان عامه مردم مطرح است، در معجزاتی که منسوب به رسول خداصلی الله و علیه وآله، امام سجاد و امام صادق علیه السلام است نیز وجود دارد.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام این حادثه را چنین نقل میکند:
«ابوالفضل محمّد بن احمد بن اسماعیل سلیطی گفت: از حاکم رازی، دوست ابی جعفر عتبی شنیدم که میگفت مرا ابو جعفر به عنوان پیک پیش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد، روز پنجشنبه برای زیارت امام رضا علیه السلام از او اجازه خواستم. او در پاسخ به من گفت آنچه دربارۀ این مشهد (مرقد امام رضا) برای من اتفاق افتاده، برای شما نقل میکنم: در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه، به غارت زائران میپرداختم، لباسها، خرجی، نامهها و حوالههایشان را به زور از آنان میستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو میدوید تا به ناچار، آهو به کنار دیواری پناه برد و ایستاد. یوزپلنگ هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمیشد.
هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمیرفت و از جای خود تکان نمیخورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور میشد، یوزپلنگ هم او را دنبال میکرد؛ اما همین که به دیوار پناه میبرد، یوزپلنگ باز میگشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.
آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم و فضولات آهو را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی میآورد و مشکلی در زندگی پیدا میکردم، بدین مشهد پناه میآوردم و آن را زیارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خویش را مسئلت میکردم و خداوند نیاز مرا بر طرف میکرد. من از خدا خواستم که پسری به من عنایت فرماید. خدا پسری به من مرحمت فرمود، و چون آن پسر بچه به حد بلوغ رسید، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرماید و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم، مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و این چیزی است از جمله برکات این مشهد (سلام الله علی ساکنه) که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد.»
انتهای پیام/
که در جای جای کشورمان چه به ثبت رسیده و یا نقل شده اشت وجود دارد یکی از آنها که در غفلت زمانه کمرنگ و یا فراموش شده است و ناشناخته است وجود خانه ای در شهرستان آران و بیدگل است
به نقل از آیت اله عاملی وقتی حضرت امام رضا علیه السلام در قدمگاه سرمحله از کاروان پیاده شدند بعد در مسجد جامع قاضی آران نماز اقامه نمودند و سپس در خانه کرباسی ها اقامت و استراحت فرمودند
و اقامت بعدی آن حضرت در محل چاله دست کن در نزدیکی قلعه مرنجاب بوده است و واقعه ضامن آهو در آن مکان اتفاق افتاد است حضرت با دست مبارک چاله ای کنده و مشتی آب به صیاد تعارف می کنند و وقتی صیاد که نه مسلمان بوده و نه امام رضا علیه السلام را می شناخته است وقتی آب شیرین در 100 متری دریاچه نمک را می نوشد و این معجزه را می بیند اعتماد کرده و پذیرفتند که آهو برای شیر دادن بچه اش رها شود واین چاله با عظمت حضرت در قرون گذشته که دسترسی به آب زمزم بعلت سختی فراهم نبود علما ی منطقه از این آب متبرک برای شفا بجای آب زمزم استفاده می کردند و اما هم اکنون که این موارد دارد به فراموشی می رود
اللهم عجل لولیک الفرج
نگاه حیوانات طوریکه،روح یا میدان مغناطیسی انسان رو کامل میبینند،حتی قدرت های درونی انسان رو میبینند،نعمتی که انسان ها ازش برخوردار نیستند مگر...
درود خداوند برتو و پدران و فرزندانت باشد
الهی ارزقنا فرج