به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، عبارت «او با اسلام میانه خوبی ندارد، اما به خاورمیانه علاقمند است» شاید بهترین توصیف درباره امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه باشد. از فردای انفجار بیروت در ۴ آگوست ۲۰۲۰ (۱۴ مرداد ۱۳۹۹) تا همین یکشنبهای که گذشت؛ ماکرون ۲ بار به لبنان و ۲ بار به عراق سفر کرد و در حد فاصل جمعه تا یکشنبه گذشته هم میهمان امارات، قطر و عربستان سعودی بود.
در همه این سفرها هم تکیه کلامش حل چالشهای منطقه بوده یا وساطت برای آشتی دادن یکی با دیگری که در این سفر اخیر به طور خاص منظور تنشهای عربستان و لبنان است.
بیشتربخوانید
پیشتر درباره فرانسه و نوستالژی خاورمیانه عربی که ریشه در سوابق استعماری پاریس در منطقه شمال آفریقا و شامات دارد و به ویژه در لبنان از شرایط خاص مذهبی و قومی این کشور ناشی میشود؛ به تفصیل سخن گفته ایم. این رویکردی است که از زمان تأسیس جمهوری پنجم فرانسه از سوی «شارل دوگل» در سال ۱۹۵۸ آغاز شد و تا زمان روی کار آمدن «نیکلا سارکوزی» در سال ۲۰۰۷ و گرایش او به آمریکا و انگلیس ادامه داشت –گرایشی که برای فرانسه نقش مکمل دخالتهای نظامی آمریکا در خاورمیانه را به ارمغان آورد.
اما خیز ماکرون برای احیای دکترین گُلیسم که مبتنی بر استقلال از آمریکا و احیای نفوذ فرانسه در مستعمرات سابق و منطقه غرب آسیا است؛ تا حد زیادی در ارتباط با دکترین گردش به شرق دور یا همان آسیاپاسیفیک آمریکا قابل تفسیر است.
سیاست آمریکایی تمرکز بر چین که به کاهش نیرو و تجهیزات در سطح منطقه غرب آسیا منجر میشود؛ عزم واشنگتن برای ایجاد ائتلافهای جدید در منطقه ایندوپاسیفیک که در برخی موارد مانند پیمان تسلیحاتی «آکوس» به نادیده گرفتن شرکای قدیمی اروپا منجر شد، نیاز آمریکا به اینکه میل اروپا برای استقلال طلبی راهبردی را مهار کند، وقوع برگزیت و در نهایت، تنشهای اخیر پاریس- لندن همه و همه دلیلی برای آن است که ماکرون شیفته خاورمیانه باشد.
از همه اینها که بگذریم، دو مؤلفه دیگر هم تردد بیش از اندازه ماکرون به منطقه را توجیه میکند: انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۲ فرانسه و ریاست دورهای این کشور بر اتحادیه اروپا.
تثبیت جایگاه اتحادیه اروپا به عنوان یک دستاورد
فقط چهار ماه تا آغاز مرحله مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه باقی مانده و ماکرون برای آنکه دور دوم زمامداری خود را تثبیت کند، به دستاوردی در عرصه سیاست خارجی نیاز دارد. رویکرد او هم تا حد زیادی مبتنی بر احیای عظمت سیاسی-نظامی قاره سبز در قالب استقلال طلبی راهبردی اتحادیه اروپا است. خروج آمریکا از افغانستان و ادعای کاهش نیروها در منطقه غرب آسیا به نفع حضور آنها در منطقه ایندوپاسیفیک، فرصتی برای اتحادیه اروپا است تا این به اصطلاح خلاء به وجود آمده در منطقه را با حضور حداکثری خود پر کند و از آنجا که از اوایل ۲۰۲۲، فرانسه برای شش ماه، ریاست دورهای اتحادیه اروپا را به عهده دارد؛ سفرهای خاورمیانهای ماکرون در واقع به منزله بزرگنمایی نقش اروپا در معادلات این منطقه است.
البته، این نقش آفرینی هم با چراغ سبز آمریکا و در قالب برون سپاری تعهدات در راستای اجرای سیاست چرخش به ایندوپاسیفیک انجام میشود. به عبارت بهتر، آمریکا برای آنکه اروپا داعیه استقلال نداشته باشد، به اعضای قاره سبز اجازه میدهد تا تحت عنوان مشارکت در اداره دنیا، حس غرور خود را ارضا کنند حال آنکه همزمان، واشنگتن این فرصت را مییابد تا به اسم احیای روابط فراآتلانتیکی، منافع راهبردی خود را در قرن ۲۱ که بر مهار چین متمرکز است؛ برآورده کند.
ایجاد محور عربی برای مقابله با ترکیه
همزمان، رویکرد جدید ماکرون در راستای ایجاد محور عربی موازی با اتحادیه اروپا برای مقابله با نفوذ ترکیه در منطقه قابل ارزیابی است. ترکیه در لیبی و شمال آفریقا که به لحاظ تاریخی، حیاط خلوت سیاسی- اقتصادی فرانسه تلقی میشود به کنشگری پرداخته و به دنبال تغییر معادله به نفع خود است. همزمان، ترکیه به بهانه مبارزه با پ. ک. ک در شمال عراق هم نقش آفرینی میکند. در سوریه نیز ترکیه به اسم مبارزه با یگانهای کُردی مدافع خلق حضوری سوال برانگیز دارد. البته از نظر فرانسه نه اصل مداخله جویی ترکیه بلکه تضاد منافع آنکارا-پاریس است که رابطه دو کشور را به بن بست میرساند. این تضاد منافع به ویژه در بهره برداری از منابع انرژی مدیترانه شرقی به اوج خود میرسد. البته، ترکیه هم در این میان صحنه را برای فرانسه خالی نمیگذارد چنانچه شاهد هستیم که «رجب طیب اردوغان» رئیس جمهورر ترکیه، بعد از ۱۰ سال تنش با ابوظبی، به فکر احیای روابط با امارات افتاده است. همزمان، اردوغان گوشه چشمی هم به احیای رابطه با رژیم صهیونیستی و مصر دارد. اما نکته قابل تأمل آن است که رئیس جمهور ترکیه سیاست کاهش تنش با همسایگان را از روی اجبار و در مواجهه با کاهش محبوبیت و نابسامانی اوضاع اقتصادی –آن هم ۱۸ ماه مانده به برگزاری رقابت ریاست جمهوری- انتخاب کرده و در این مسیر، ناگزیر از اعطای امتیاز به طرفین دیگر معادله است.
احساس عدم قطعیت در سایه تک روی آمریکا
ماکرون در بهترین فرصت ممکن به خاورمیانه بازگشته است چرا که در حال حاضر، قالب سنتی اعتماد به واشنگتن برای شرکای منطقهای و همچنین متحدان اروپایی تا حد زیادی شکسته شده است. این عدم قطعیت برای اعضای قاره سبز در شکل خروج آمریکا از افغانستان و عدم مشورت با آنها نمود پیدا کرد و وقتی از پیمان «آکوس» رونمایی شد؛ به اوج خود رسید. در نتیجه این پیمان نظامی که قرار است به واسطه آن، استرالیا از آمریکا و انگلیس زیردریایی هستهای بخرد؛ پاریس قرارداد ۶۰ میلیارد یورویی ساخت زیردریاییهای متعارف برای کانبرا را از دست داد. اما حذف یک شریک راهبردی از یک پروژه اقتصادی کلان تنها دلیل دلخوری فرانسه از آکوس نیست. موضوع مهمتر این است که با عقد چنین پیمانی، آمریکا به شرکای اروپایی اعلام کرد که در منطقه راهبردی ایندوپاسیفیک به دنبال ایجاد ائتلافهای جدیدی است که لزوماً اعضای قاره سبز در آن دخیل نخواهند بود حال آنکه پیشتر در قالب غیر رسمیتر «کواد» که شامل استرالیا، ژاپن، هند و آمریکا است؛ نیز شاهد چنین رویکردی بودیم.
شکاف ایجاد شده در دیوار اعتماد شرکای منطقهای واشنگتن هم زمانی نمود پیدا کرد که آمریکا از دوره ترامپ به این سو، با لحنهای متفاوتی که پیام کما بیش یکسانی دارد، از لزوم پرداخت سهم آنها در تأمین امنیت سخن گفت و این باور را القا کرد که باید در راستای تمرکز بر چین، نیروها و تجهیزاتش را در سطح منطقه کم کند. خروج پاتریوت از عربستان همزمان با بار روانی سقوط دولت «اشرف غنی» در افغانستان بعد از سالها مزدوری برای آمریکا، شرکای منطقهای واشنگتن را تا حد زیادی سردرگم کرده است.
در این میان، بازگشت فرانسه به منطقه، هم به اتحادیه اروپا فرصتی برای پر کردن این شکاف بی اعتمادی را میدهد و هم شرکای منطقهای واشنگتن نقطه اتکای جدیدی پیدا میکنند به ویژه آنکه پاریس صنایع تسلیحاتی پر رونقی دارد.
خبر اعلام فروش ۸۰ فروند جنگنده رافائل به امارات به ارزش ۱۶ میلیارد یورو که پیش از سفر ماکرون به ابوظبی رسانهای شد؛ در همین راستا قابل ارزیابی است. این قرارداد هم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، دستاوردی برای ماکرون تلقی میشود که دنبال جبران ضرر ناشی از پیمان آکوس بود و هم دلجویی برای امارات است که فعلاً قرارداد خرید ۵۰ فروند اف ۳۵ آمریکایی را از دست داده است. ناگفته نماند که فروش جنگنده اف -۳۵ به امارات متحده عربی به تعویق افتاد چرا که واشنگتن نگران روابط ابوظبی با پکن، از جمله استفاده از فناوری ۵ G شرکت چینی «هواوی» در این کشور است.
ماکرون؛ تکرار یک اشتباه در قبال ایران
فرانسه در خیزی که برای نقش آفرینی در منطقه برداشته، تا حد زیادی درگیر این توهم است که باید درباره مسئله هستهای ایران، از موضع قدرت و اعمال نفوذ وارد شود. ادعاهای «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه درباره اینکه «مذاکرات وین باید از نقطه توقف در دور ششم آغاز شود»، طرح این اتهام که «ایران با ژستی ساختگی» وارد مذاکرات میشود یا ادعای «نگرانی از رویکرد ایران در قبال آژانس»، در همین راستا قابل ارزیابی است. اما از ادعاهای معمول بلندگوی فرانسوی تروئیکای اروپایی طرف مذاکره با ایران که بگذریم؛ ماکرون هر از گاهی با احتیاط و در فواصل زمانی طولانی، ایدهای را سر زبانها میاندازد که قطعاً خوشایند تهران نیست. او سال گذشته، در همین ایام مدعی شده بود که عربستان سعودی باید در مذاکرات هستهای با ایران دخیل باشد. اینکه این ایده از کجا ناشی میشود؛ قبلاً به تفصیل شرح داده شده است. اما مسئله قابل تأمل آن است که رئیس جمهور فرانسه، در جمعهای که گذشت و همزمان با وقفه دور هفتم مذاکرات وین برای مشورت گرفتن از پایتختها، این ادعا را با چاشنی مشارکت رژیم صهیونیستی مخلوط و بار دیگر آن را مطرح کرد. او گفته بود «مهم است که به مذاکرات پویایی بیشتری بخشیده و قدرتهای منطقهای را نیز درگیر کنیم. بدون مشارکت کشورهای حاشیه خلیج فارس، اسرائیل و همه کسانی که امنیت آنها مستقیماً تحت تأثیر قرار میگیرد، دستیابی به توافق دشوار خواهد بود».
این ادعا که مبتنی بر «رسیدگی به برنامه موشکی و اقدامات منطقهای ایران است» در حالی مطرح میشود که رژیم صهیونیستی برای ایران فاقد مشروعیت است و در رابطه با سایر کشورهای منطقه هم ایران فقط در چارچوب همسایگی و نه در چارچوب برجام، حاضر به گفتگو و تبادل نظر است.
این در حالی است که پیشتر هم «سعید خطیب زاده» سخنگوی وزارت امور خارجه ایران به ادعاهای کمابیش مشابه پاسخ داده و گفته بود: آنچه در وین انجام میشود، تمرکز بر رفع تحریمها علیه ایران است. اگر کشورهای حوزه خلیج فارس فکر میکنند گفتگویی متفاوت داریم، باید این موضع را بشنوند. درباره وین و منطقه دستور کار ما روشن است.
این اظهارنظر یعنی آنهایی که آن سوی میز مذاکرات وین هستند، نباید سقف توقعات خود را از خط قرمزهای ایران بالاتر ببرند (که یکی از آنها برنامه دفاع موشکی است)؛ یا اگر فرضاً عربستان و امارات خواستار یخزدایی از رابطه هستند؛ ایران استقبال میکند، اما در چارچوبی متفاوت که مبتنی بر حق همسایگی است و به این شرط که آنها مطالبات خود را از روی نسخهای که غرب برایشان پیچیده، روخوانی نکنند.
فرش قرمز قاتل خاشقجی برای ماکرون
یکی دیگر از نکات قابل تأمل سفر منطقهای اخیر ماکرون این است که وی نخستین مقام بلندپایه غربی است که بعد از قتل فجیع جمال خاشقجی در اکتبر ۲۰۱۸، به عربستان سفر کرده است. دیدار او با بن سلمان که نقشی مستقیم در این قتل داشته بازخوردهای منفی را به همراه داشت. برای مثال، «مایک والاس» نماینده ایرلندی اتحادیه اروپا در پیامی توئیتری نوشت: تلاش ماکرون برای اعتبار بخشیدن به بن سلمان ولیعهد سعودی هیچ کمکی به اعتبار او نمیکند.
«اگنس کالامار» دبیرکل سازمان عفو بین الملل نیز در روزنامه «لوموند» از اینکه ماکرون شکوه ریاست جمهوری خود را برای بن سلمان هزینه میکند؛ ابراز تأسف کرد.
البته، رئیس جمهور فرانسه پیشتر هم ثابت کرده که برای حقوق بشر اهمیت چندانی قائل نیست، مثلاً او سال گذشته، «لوژیون دونور» یا نشان افتخار فرانسه را به عبدل الفتاح السیسی رئیس جمهور مصر داد که به سرکوبگری معروف است. به هر حال، تا وقتی که پاریس بتواند به کشورهای عرب منطقه سلاح بفروشد و از منابع انرژی شأن بهرمند شود؛ لزومی نمیبیند که نگران مسائل حقوق بشری باشد. اما وقتی این کار را میکند؛ بهتر است دست کم برای دیگران ژست اخلاق مداری را نگیرد.
منبع: مهر
انتهای پیام/