به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، قهرمان در سینمای ایران، موضوع مهمی است که همیشه از جذابیت خاصی برخوردار بوده؛ کاراکترهایی که به تنهایی بار فروش یک فیلم را به دوش میکشند. به عبارت دیگر میتوان گفت تجربه خلق قهرمان سینمایی همیشه بازارِ پررونقی در همه کشورها داشته است. اما در سینمای ایران مثل مسائل دیگر به دست فراموشی سپرده شده؛ کارنامه قهرمان در سینمای ایران چندان قابل قبول نیست و عصرِ طلایی حضور قهرمانان بعد از انقلاب به دهه ۱۳۶۰ برمیگردد که بیشتر سرمنشأ آن از سینمای جنگ است.
قهرمانان در اواسط دهه ۱۳۷۰ ناپدید میشوند و البته در مقاطع مختلفی، قهرمانان روانه پرده نقرهای شدند، اما بیشترشان در این راه شکست خوردند. اما به نسبتِ سینمای هالیوود و بالیوود، مدتهاست در سینمای ایران از قهرمان خبری نیست؛ و البته به بهانه باورپذیری شخصیتها از سیاهی و سفیدی مطلق به سمتِ شخصیتهای خاکستری میروند.
در این راستا برنامه تلویزیونی "هفت" به موضوع «جای خالی قهرمان در سینمای ایران» با حضور پرویز اجلالی مدرس دانشگاه و جامعهشناس و آرش قادری نویسنده آثار مختلفی از جمله سریال "گاندو" پرداخته است. محمدحسین لطیفی به عنوان مجری برنامه، بحث را اینگونه آغاز کرد که خلائی که این سالها در سینمای ایران بسیار چشمگیر دیده میشود بحثِ قهرمان است، اساساً یک قهرمان چگونه باید ساخته شود و بنیانِ هر فیلم سینمایی و فیلمنامهاش چیست؟ آرش قادری نویسنده اینگونه پاسخ داد: اول اینکه باید دید کارکرد قهرمان در سینما چیست. قهرمان در سینما یا تلویزیون کاری میکند که مخاطب یا شهامت و یا توان انجامش را ندارد. برای همین دوست دارد کسی این کار را پیش ببرد تا با آن همذاتپنداری کند.
او به مطالبهگری قهرمان برای تغییر شرایط نامطلوب اشاره کرد و گفت: ساختار این قهرمان و ساختن آن به فرمول تعریف شدهای نیاز دارد که این موضوع را در اکثر فیلمها میتوان پیدا کرد. اصولاً وقتی یک شرایط نامطلوب وجود دارد و فردی به این شرایط تن نمیدهد در برابر آن عصیان و مقابله میکند و سعی دارد این شرایط نامطلوب را به شرایط مطلوب تبدیل کند.
تلاش برای تغییر وضعیت نامطلوب، مطالبهگری به همراه دارد که به هدف قهرمان ختم میشود. اینجاست که قهرمان در هر بستر دراماتیکی شکل میگیرد چه در داستان، رمان و ادبیات؛ در واقع به واسطه این ابزارها میکوشد تا شرایط نامطلوب را به مطلوب تبدیل کند و به این صورت قهرمان شکل میگیرد.
نوبت به پرویز اجلالی رسید و او اینطور بحثِ قهرمان و خلأ آن در سینمای ایران را ادامه داد: قهرمان در واقع یک موجودی است با کیفیت استثنایی؛ یک ویژگیهایی دارد که با آدمهای معمولی فرق دارد. یک معنایش کاراکتر اصلی یک اثر هنری است که در هر اثر هنری یک فردی در محور داستان و روایت قرار میگیرد که به آن قهرمان میگویند. قهرمان یک معنی و مفهوم دیگر هم دارد؛ انسانی فوقالعاده و استثنایی است که این قهرمان به عنوان یک انسان عالی در طول تاریخ به حساب میآید.
لطیفی مجری برنامه سؤال دیگری مطرح میکند که چرا سینما قهرمان میخواهد و اگر نداریم مشکل از کجاست؟ یعنی واقعاً جامعه دچار مشکل میشود، دلیل آن این است که قهرمان ندارد؟ "اجلالی" اینگونه پاسخ داد که جامعه غیر از سینماست. نکتهای که به آن توجه نداریم، قهرمان یک معنی دارد.
یک انسانی است فوقالعاده و استثنایی که این قهرمان به عنوان یک انسان عالی در طول تاریخ بوده است. در گذشته قهرمان صرفاً به خوب و بد تقسیم شدند. مثلاً در کتابهای مذهبی یا در اساطیر و داستانهای کهن با شخصیتهایی روبرو بودیم که سیاه بودند. اما دنیای امروز دگرگون شده و مردم سواد بیشتری دارند و کمتر با قهرمان همذاتپنداری میکنند. در واقع این ویژگیهای خاص را باور نمیکنند.
او همچنین خاطرنشان کرد: در سینمای هالیوود هم قهرمان در حال رنگباختن است. جیمزباند آن محبوبیت و ویژگی خاص گذشته را ندارد. وقتی از قهرمان صحبت میکنیم میخواهیم الگو بدهیم. البته مهم است که بفهمید این الگو چیست و چه کسی این الگو را میدهد. سینمای واقعگرا و هنری، معمولاً قهرمان ندارد. منتها یک آدم معمولی در شرایطی قرار میگیرد که از خود کارهایی بروز میدهد که مردم شیفتهاش میشوند و تبدیل به قهرمان میشود.
قهرمان به معنایی که همه شیفتهاش بشوند در مراحلی بوده، اما به نظرمن مخاطب واقعبینتر شده است. ما در برابر قهرمان ضدقهرمان هم داریم. در عین حال قهرمان محور اصلی داستان است. این آدم تماشگر ممکن است با او بیشتر احساس همبستگی کند.
آرش قادری بحث را با این نکته پیش برد که قهرمان امروز نمیتواند مصلح اجتماعی برای جهان و جامعه باشد و در ادامه تأکید کرد: موضوع قهرمان در ساختار اجتماعی امروز یک نویسنده و فیلمساز، زاده همین اجتماع است. قهرمانی که مصلح اجتماعی برای جهان و جامعه باشد امروز مفهومی ندارند جز در داستانهای حماسی و اساطیر؛ الگویی که بتواند منجی تمام مشکلات باشد و آنها را رفع کند کمتر وجود دارد؛ در جامعه امروز بیشتر نگرش ایدئولوژیک و مذهبی میگیرند. نویسنده با همین مردم زندگی میکند. مثلاً در این کلاسهای انگیزشی مدام میگویند کاری به کار مردم نداشته باش و سرت در زندگی خودت باشد. این باعث میشود احساس مسئولیت مردم را کم کنند.
وی افزود: الگوها فرق کردهاند. وقتی یک آدم قهرمان زندگی خودش است، از دید تماشاچی برای مردم باورپذیر است. در مورد ضدقهرمان یک تفاوتی قائلیم که ضدقهرمان نقش منفی نیست. ضدقهرمان براساس الگوی فردی خودش زندگی میکند گاهی ضدقهرمانها بار بیشتری به دوش کشیدند و محبوب شدند.
همچون "قیصر" که کاراکتر ضد قهرمانی است دست به چاقو میبرد، اما مخاطب دوستش دارد، چون کینخواهی میکند. به نظرمن تعریفی که از ضدقهرمان میشود بیشتر در آثار مسعود کیمیایی وجود دارد که بهترین ضدقهرمانها تعریف میشوند. در مقابل هم میتوان گفت رستم قهرمان امروزی نیست، چون سطح سواد امروزی تغییر کرده است. معتقدم دوران قهرمانهای ناجی مصلح جامعه گذشته، چون الگوهای جامعه تغییر کردهاند.
قادری همچنین خاطرنشان کرد: هر درام و فیلمی قهرمان دارد فقط اندازه قهرمان و الگویی که برای آنها تعریف شده، متفاوت است. در واقع قهرمان قصه با قهرمان یک جامعه و قهرمانانی که در تاریخ وجود دارند فرق میکند. الگوها براساس تراکم جامعه و میزان سواد و عوامل دیگر تغییر میکنند.
لطیفی در ادامه این بحث، موضوع قهرمانانی را مطرح کرد که پشتوانه فرهنگی ما هستند. آیا به این قهرمانان ملی در سینمای امروز نیاز نداریم؟ قادری پاسخ داد: یکسری از آثار فرهنگی زمان ندارند و حتی اگر مخاطبشان کم شود باید همچنان منتشر بشوند و در مورد آنها حرف زده شود که زیرلایهها و پایههای فرهنگ است. ما مشکلی که در فیلمسازی داریم این است که اتفاق بسیار وحشتناکی تحت عنوان «قهرمان سفارشی» ایجاد شده است.
وقتی قهرمان در مقابل یکسری مفاهیم تعریف شده و مورد قبول جامعه، حرکت میکند یعنی در واقع در مدارِ هنجارها و مقابله با ناهنجاریها، آن قهرمان واقعی شکل میگیرد. از طرفی دیگر وقتی آن به اصطلاح قهرمان متعلق به ایدئولوژی خاص و پیروان جناح یا گروه خاصی باشد در واقع قهرمان سفارشی به حساب میآید. قهرمانی که ماندگاری ندارد. در مقطع و بستر خاصی شکل میگیرد، اما ضدقهرمان نخواهد شد.
وی افزود: قهرمان سفارشی اصولاً به خاطر وضعیت اقتصادی به سینما تحمیل میشود یک فیلم برای اینکه ساخته شود سفارشدهنده میگوید چه محتوا و مفهومی داشته باشد و آن قهرمان شکل میگیرد که ماندگار هم نمیشود. اینکه قهرمان به شکلِ مستندگونه هم روایت شود مطلوب نیست؛ چون قهرمان باید بر مبنای درام پیش برود. البته درباره مقوله ادبیات و قهرمانهای شاهنامهای، فیلم و سریال ساخته شود؛ چون لازم است جوانان و نوجوانان امروز که بیشتر قهرمانهای خارجی را میشناسند قهرمانهای ایرانی را بشناسند؛ اگر هم تا به حال این اتفاق نیفتاده هم مشکلِ اقتصادی وجود دارد و هم دلیل کمکاری ما است.
اجلالی در پایان خاطرنشان کرد: ما نتوانستیم آثار فرهنگی کلاسیکِ درستی بسازیم یک غفلت تأسفآور فرهنگی است؛ غفلتی که امکان دارد به بهخطر افتادن امنیت کشورمان بینجامد، چرا که ملیت ما ارتباط وسیعی با زبان و ادبیات فارسی دارد؛ وقتی زبان فارسی را فراموش کنیم کشور را در معرض تجزیه قرار دادهایم.
کشورهایی که سینمای برجستهای دارند تاریخشان را به نمایش درآوردند. البته به چند چیز نیازمند است، اول دانش و سواد فیلمساز که ادبیات فارسی را بداند، نویسنده که فیلمنامه را بتواند بر مبنای این ادبیات به سناریو تبدیل کند و بقیه عوامل و سرمایه خوب که لازم است. آمریکاییها فیلمهایی بر اساس اقتباس از رمانهایشان میسازند، اما ما اینجا ادعا داریم که رمانهای ایرانی قابلیت تصویرسازی ندارند که این حرف اشتباهی است.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/