بعضی از رسمها نیامده اند تا مدتی همه را درگیر کنند و بعد هم فقط نامی از خود به جای بگذارند و بروند. بعضی از رسوم محترم هستند. دم دستی نیستند تا هر وقت که میخواهی به سراغ شان بروی و بعد هم فراموش شان کنی. سینه به سینه منتقل شده اند نه روی کاغذ و با زور و اجبار. هر کسی نمیتواند پیروشان باشد. باید بویی از مرام و مردانگی برده باشی. باید قلبت در سینه خودت، اما برای دیگران بتپد.
حتما پیش خود میگویید درباره چه رسمی حرف میزنی که تا این حد برایش بازار گرمی میکنی؟
در این گزارش میخواهم درباره «گلریزان» بنویسم. یکی از رسومی که از مساجد شروع شده و بعد در زورخانهها خوش نشینی کرده و حالا هم با یک کلیک و گوشی ساده باقیات الصالحاتی میشود برای آنانی که نفس میکشند و کسانی که نفس شان قطع و دست شان از دنیا کوتاه است.
گلریزان جشن ملی
گلریزان یک جشن است. جشنی به وسعت قلبهای مردم مان. از نامش پیداست که حفظ حرمت و شخصیت نیازمند حرف نخست را در آن میزند و تو باید با گُلهای بخششت گِره از کارش باز کنی. گلریزان یعنی به این فکر نکن که چقدر در حسابت داری. ببخش، شاید با یک گُل تو بهار شود.
سالهاست که ایرانیان دست در دست هم میگذارند تا بانیِ آزادی و رفع مشکلِ هموطنی شوند. ماه رمضانهای اصفهان را هم همین جشنهای گلریزان خاص کرده است.
خیرانی که بی حساب میبخشند. از حاجی بازاریهای خوشنام و سرشناس گرفته تا آنها که دم افطار قلبشان میلرزد و برای رهایی یک هموطن از بند، درآمد ناچیزشان را با او تقسیم میکنند و زیر لب میگویند: «خدا بزرگ است.»
در این میان خیران گمنام، اما برای خود دنیایی دارند. به خود نمیگویند نکند ببخشم و اموالم را از دست بدهم. نکند من هم فقیر بشوم. این خیران بی پروا میبخشند و تنها ترس شان این است که دیگر گمنام نباشند.
همکلام شدن با یک خیر گمنام
بعد از چند روز جستجو توانستم یکی از همین خیران را پیدا کنم و با او هم کلام شوم. البته به قول خودش حالا که من او را میشناسم دیگر گمنام نیست. ولی دلش نیامده به همشهری اش که یک روز بارانی چند ساعت به دنبال حجره اش گشته و پرسان پرسان او را پیدا کرده، نه بگوید. او یک خیر ساده نیست. کسی است که در ماه رمضان ۱۴۰۰، چهار زندانی را از بند آزاد کرده که کمترین مبلغ دیه آنها ۱۶۸ میلیون تومان بوده است.
حجره «حاج توکل» مانند خودش صمیمی است. انگار سالها در آن رفت و آمد داشتی و میان نقشهای گلیمش بزرگ شده ای. «حاج توکل» نام مستعاری است که من برایش انتخاب کرده ام علتش هم این است که به هر طرف از حجره که سر برگردانی این آیه شریفه را میبینی: «مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
بعد از دقایقی که محو تماشای حجره بودم، حاج توکل یک استکان کمر باریک را برایم چای کرد و همانطور که دانههای تسبیحش را میلغزاند، گفت: برای جوانان مثل خودت بنویس و بگو، من هم مثل شما زمانی فکر نمیکردم خَیر شوم و رزقم به قدری زیاد شود که بتوانم زندانی آزاد کنم.
او گفت: یکی از روزهایی که در بازار باربری میکردم، سرظهر کنار یک سقاخانه قدیمی نشسته بودم تا لقمهای خوراک بخورم و قوت بگیرم. رفیقی که سالها از او بی خبر بودم را در بازار دیدم. تعارف کردم تا او هم کنارم بنشیند و ناهار را با هم بخوریم.
کمی که از معاشرت مان گذشت، گفت: برادری دارد که به خاطر دیه در زندان است و حالا خانواده بعد از مرگ پدر یک سایه سر دیگر را هم از دست داده اند. نمیدانم چه شد، اما یک لحظه دیدم که همه درآمد یک هفته ام را به رفیقم بخشیدم تا شاید برای آزادی برادرش قدمی برداشته باشم.
حاج توکل نگاهش را به یکی از تابلوهای خوشنویسی که روی میزش بود و آیه «مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» در آن نوشته بود دوخت و گفت: همه چیز از همانجا شروع شد. رزق و برکت از همه طرف به سمتم آمد و من تنها دلیلش را کمک به آزاد شدن برادر رفیقم میدانم. من هم از همان موقع به خودم گفتم هر زندانی از رزق من سهمی دارد که باید آن را به او برسانم. آخر میدانی دخترم؛ زندان خیلی سخت است. سختتر از آنچه تصور میکنی.
او میگوید: زندان فقط یک سقف و چهار دیوار نیست که در آن محبوس شده باشی. زندان در خود قصهها و غصههای فراوان دارد.
آقا رضا یکی از مددجویانی است که سال گذشته در ماه رمضان با کمک خیران آزاد شده. تلفنی با او صحبتی داشتم تا حال و هوای مددجویان در بند را از زبان او بشنوم.
مددجویی که خیر شد
صدایش با نشاط است و سرحال. آثاری از غم و اندوه روزهای زندان در کلامش مشخص نیست مگر آنجایی که گفت: سه سالی که در زندان بودم سختترین لحظاتم، روزهای پایان سال بود که بهار و سال نو در پیش بود، اما من در بند از همه ناامید شده بودم و تنها از خدا کمک میخواستم.
او میگوید: هر لحظه به خانواده ام و تنهایی شان فکر میکردم. به خودم میگفتم حالا که دم عید است دخترم چه حالی دارد که میبیند دوستانش با پدر و مادر برای خرید میروند، اما پدر او پشت میلههای زندان است.
آقا رضا معتقد است همه زندانیان نزدیک عید که میشود غمگین و غصه دار هستند. حتی آنهایی که کسی بیرون زندان منتظرشان نیست؛ چه برسد به کسانی که یک خانواده چشم به راهشان هستند.
حالا اما به مدد یک خیر گمنام آقا رضا حدود ۱۱ ماه است که از زندان آزاد شده و کسب و کار کوچکی را به راه انداخته.
او میگوید: از وقتی آزاد شدم یک قلک سفالی بزرگ خریدم و در این چند ماه خودم، همسرم و دخترم هر موقع که توانستیم پولی را در آن پس انداز کردیم. حالا برای ماه رمضان ۱۴۰۱ لحظه شماری میکنم تا با پول جمع شده در این قلک ما هم خیر شویم و در حد وسعمان به آزادی یک زندانی کمک کنیم.
البته همه که مثل حاج توکل رفیقی ندارند که از آنها درخواست کمک کند یا مثل آقا رضا خودشان تجربه زندان را ندارند تا حال و هوای یک زندانی را درک کنند. پس از کجا باید بفهمند مادری که یک نوزاد چند ماهه دارد و در زندان است چه حالی دارد؟ یا پدری که دو فرزند بیمار دارد و دستش از همه جا کوتاه است؟ از کجا بفهمند حال پدری را که یک لحظه غفلت او را پشت میلهها انداخته و فرزندان نوجوانش رویاهای خود را فراموش کرده اند و هر کدام جایی مشغول کار هستند. این قصههای واقعی اگر گفته نشوند گلریزانی خواهد بود؟
یک شهر ضیافت و همدلی
روایت زندانیان غیرعمد و گلریزان را هشت سالی است در اصفهان یک برنامه تلویزیونی به نام «یک شهر ضیافت» به عهده گرفته. برنامهای که در افطارهای ماه رمضان از شبکه استانی اصفهان پخش میشود و هر افطار با دعوت از یک مددجو، خیران را به مشارکت در آزادی او و سایر مددجویان جرایم مالی غیرعمد تشویق میکند.
به گفته رئیس کل وقت دادگستری اصفهان، در رمضان ۱۴۰۰ با گلریزان ۲۳ میلیارد تومانی ببینندگان برنامه یک شهر ضیافت، ۱۶۹ زندانی آزاد شدند که این آمار در مقایسه با سال قبل از آن، رشد ۸۰ درصدی داشته است.
در «یک شهر ضیافت» فرقی نمیکند که قلک کوچکت را برای آزادی زندانیان بیاوری یا بخششی ۱۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومانی داشته باشی. حتی گوشواره ات را که از گوش باز میکنی، سبب خیر میشوی و مددجویی را به خانواده بازمی گردانی.
هر چند که اوج گلریزان اصفهانیها در ماه مبارک رمضان است، اما در سایر روزها و ماههای سال نیز خیران اصفهانی بیکار نمینشینند و به مناسبتهای مختلف گلریزان برگزار میکنند. تا جایی که معاون ستاد دیه کشور ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ در مصاحبه ای گفته بود: استان اصفهان با برگزاری آیینهای متعدد مجازی و جشنهای گلریزان حضوری با آزادی ۵۵۲ زندانی غیرعمد در صدر فهرست آزادی زندانیان کشور در سال ۱۴۰۰ قرار گرفته است.
گلریزان یکی از رسوم نیک مردم نصف جهان است. تا ماه رمضان را نه فقط با گرسنگی و تشنگی که با مهار نَفْس اماره پشت سر بگذارند؛ و حالا ۱۰۰۲ زندانی جرائم غیرعمد پشت میله زندانهای استان اصفهان برای رسیدن به ماه رمضان لحظه شماری میکنند تا شاید قرعه آزادی و رهایی این بار به نام آنها بیفتد.
گزارش از سپیده صالحی