اراضی اشغالی فلسطین در روزها و ماههای اخیر، روزهای پرتلاطمی را پشت سرگذاشته اند. در این راستا، به طور خاص قبل از فرارسیدن ماه مبارک رمضان، قلبِ اراضی اشغالی هدفِ ۵ عملیات شهادت طلبانه کمسابقه از سوی فلسطینیها قرار گرفت (یک عملیات در مرکز تل آویو پایتخت رژیمصهیونیستی انجام شد) که در قالب آنها بیش از ۱۱ صهیونیست به هلاکت رسیدند و شماری دیگری نیز زخمی شدند. مسالهای که با وحشت گسترده صهیونیستها همراه شد و حتی فرمانده ارتش صهیونیستی در موضع گیری گفت که "ما دیگر حتی در خیابانهای خود نیز امنیت نداریم".
با این حال، همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان و حضور بیشترِ نمازگزاران و زائران فلسطینی در مسجدالاقصی و در جبهه مقابل، کارشکنیهای گسترده نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی و حمایتهای آنها از آن دسته از شهروندان تندروی این رژیم که تاکید دارند فلسطینیها حق ندارند در روند برگزاری مراسم "عید پسح" یهودیان (که هر ۳۳ سال یک بار با ماه مبارک رمضان تداخل دارد) ایجاد اختلاف کنند، موجب شده تا بار دیگر درگیریها در مسجد الاقصی و محوطه "حرم شریف" اوج بگیرند و فلسطینیها به شدت نسبت به هتک حرمت این مکان مقدسِ مسلمانان به دست نیروهای رژیم صهیونیستی هشدار دهند.
در این رابطه، "حماس" و "مقاومت اسلامی فلسطین" به تل آویو هشدار داده اند که اگر بخواهد به روند جاری در مسجدالاقصی و سرکوب مسلمانان فلسطینی در این مکان مقدس و هتکحرمت آن ادامه دهد، با واکنش سنگین جریان مقاومت رو به رو خواهد شد. با این همه، ناظران و تحلیلگران به مقامهای رژیم صهیونیستی هشدار میدهند که این رژیم عملا در شرایط کنونی، با بحرانهای جدی در زمینه معادلات امنیتی خود رو به رو است و باید بداند که احتمال انفجار و نابودی از درونِ این رژیم نیز به شدت بالا رفته است. در این راستا، آنها به طور خاص به شکل گیری ۵ جبهه متحد علیه رژیم صهیونیستی اشاره میکنند که در نوع خود میتوانند روند فروپاشی صهیونیستها را بیش از هر زمان دیگری تسریع کنند.
یک: "فلسطینیهای ۱۹۴۸"
"فلسطینیهای ۱۹۴۸" را بایستی یکی از خطرناکترین و مهمترین تهدیدات علیه صهیونیستها در شرایط کنونی ارزیابی کرد. این فلسطینیها که جمعیتی قریب به دو میلیون نفر را شامل میشوند، در قلبِ اراضی اشغالی زندگی میکنند و تابعیتِ اسرائیلی را نیز دارند. آنها سال هاست که تحت ستم و قوانین تبعیضآمیز صهیونیستها قرار دارند و به طور سیستماتیک از عمده حقوق احتماعی، اقتصادی و البته سیاسی خود محروم شده اند. از این رو، به نوعی این دسته از فلسطینیها به شدت سرخورده هستند و با توجه به مسدود بودن و البته بینتیجه بودنِ در پیش گرفتن هرگونه رویه دیپلماتیک از سوی تشکیلات فلسطینی با رژیم صهیونیستی با هدف استیفای حقوق خود (با توجه به تجربیات فراوانِ تاریخی)، گزینه مقاومت و تقابل با صهیونیستها و نشان دادن اهرمهای قدرت خود به آنها را تنها راه موثر جهت استیفای حقوقشان ارزیابی میکنند. مسالهای که عملا یک تهدید جدی برای صهیونیستها است. تهدیدی که نمود عینی آن را نیز در جریان حملات اخیر فلسطینیها به قلب اراضی اشغالی به ویژه در مرکز تل آویو مشاهده کردیم.
دو: قدس شرقی
رژیم صهیونیستی سال هاست که دستورکارِ تسلط کامل و بی، چون و چرا بر بیت المقدس را دنبال میکند. از این رو، عملا سیاست اصلی خود را بر استفاده از اهرمهای نظامی و یا تحت فشار قرار دادن آن دسته از فلسطینیهایی قرار داده که در مناطق هدفِ این رژیم جهت توسعه اشغالگری هایش حضور دارند و در این رابطه مقاومت میکنند. از جمله مهمترینِ این مناطق میتوان به منطقه "قدس شرقی" اشاره کرد که عملا خلا حکمروایی در آن نیز کاملا مشهود است. در واقع، صهیونیستها ساکنانِ این منطقه را از کوچکترین امکانات شهری و خدماتی محروم کرده اند و در عین حال، به بهانههای مختلف در این مناطق دست به تخریب خانههای فلسطینیها و ساخت و سازهای غیرقانونی میزنند. مسالهای که عملا موجب شده تا جمعیتِ بیش از ۳۰۰ هزار نفری این منطقه نیز به اهرم مقاومت و تقابلِ سخت با رژیم صهیونیستی به مثابه اصلیترین گزینه و اهرم در دست خود جهت استیفای حقوقشان بنگرند.
سه: کرانه باختری
منطقه کرانه باختری از جمله مناطقی است که در سالهای اخیر عمدتا تحت حکمرانی "تشکیلات خودگردان فلسطینی" قرار داشته است. در این راستا، تشکیلات خودگردان که نماد پیگیری سیاست مذاکره با اسرائیل محسوب میشود، ضربات سختی را از این سیاست خود که در واقع، آسیب رسیدن به منافع ملی فلسطینیها بوده، متحمل شده است. موضوعی که به طور خاص در وضعیت کنونی و با توجه به کاهش قابل توجهِ محبوبیت مردمی تشکیلات خودگردان فلسطینی (در مقایسه با جریان مقاومت) به وضوح قابل مشاهده است. اکنون نیز شاهدیم که این تشکیلات عملا به سازوکاری جهت درگیریهای داخلی سران و چهرههای برجسته آن با هدف مقدمه چینی برای جانشینی "محمود عباس" تبدیل شده است (وی از بیماری سختی رنج میبرد).
کرانه باختری سال هاست که به دلیل محروم بودن از امکانات ضروری جهت رشد و توسعه خود، با چالش هایِ بویژه اقتصادی گستردهای رو به رو بوده است. چالشهایی که نمود عینی خود را در قالبهایی نظیر گسترش فقر، بیکاری و دیکر معضلات و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی نشان داده اند. از این رو، مردمِ ساکن در این منطقه بویژه جوانانِ آن، تا حد زیادی گزینه مقاومت و مقابله در برابر رژیم صهیونیستی را به مثابه گزینه راهبردی خود تعریف کرده اند. در این چهارچوب شاهد بودیم که در دو مورد از عملیاتهای شهادت طلبانه اخیر علیه رژیم صهیونیستی، عاملانِ حمله از اهالی شهر "جنین" در کرانه باختری بودند. مسالهای که نشان میدهد سیاستهای نابجا و ناعادلانه رژیم صهیونیستی علیه مردم این منطقه، عملا آنها را به این نقطه رسانده که با رژیم صهیونیستی جز با زبان زور نباید سخن گفت.
چهار: نوار غزه
نوار غزه بویژه پس از سال ۲۰۰۶ میلادی و پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و متعاقبا رد نتیجه این انتخابات از سوی جریان فتح، از جمله دژهای مستحکم جریان مقاومت در برابر تجاوزگریهای اسرائیلیها بوده است. هم اکنون "حماس" و "جهاد اسلامی فلسطین" بازیگران اصلی جریان مقاومت در نوار غزه هستند که به طور خاص در طول سالهای اخیر و در جریان جنگهای خود با رژیم صهیونیستی، به شدت توان موشکی و تسلیحاتی و همچنین تاکتیکهای نظامیشان جهت مقابله با صهیونیستها را مدرن و به روز کرده اند. در این میان، اقدام قابل توجه آنها حمایت فعال از دیگر مبارزان فلسطینی در کرانه باختری و آنهایی بوده که در قلب اراضی اشغالی ساکن هستند. در واقع، اکنون گفتمانِ مقاومت، به گفتمان مشترک میان تمامی فلسطینیهای ساکن در مناطق چهار گانه پیش گفته تبدیل شده است و این مساله خود زنگ خطری جدی را برای صهیونیستها به صدا در آورده است.
پنج: محور مقاومت در منطقه
از جمله تهدیدات خارجی مهم دیگری که به شدت موجودیت جعلی رژیم صهیونیستی را تهدید میکند، اوجگیری قالب توجه قدرتِ محور مقاومت در منطقه است. اکنون حزب الله لبنان بیش از هر زمان دیگری در عرصه معادلات سیاسی لبنان از قدرت برخوردار است و در عین حال، زرادخانه موشکی و تسلیحاتی آن نیز در مجاورت اراضیاشغالی مدرنتر از همیشه است. از سویی، انصار الله یمن نیز تا حد زیادی توانسته خود و قدرتش را در یمن تثبیت کند و با نشان دادن توان پهپادی و موشکی خود به کشورهایی نظیر عربستان و امارات در سالهای اخیر، عملا بر این مساله تاکید ورزد که میتواند تهدیدات جدی را علیه رژیم صهیونیستی و اقدامات اشغالگرانه آن در اراضی اشغالی، در صورت لزوم ارائه کند. البته که خودِ ایران به عنوان رهبر محور مقاومت در منطقه نیز هم از حیث موشکی و هم توان منطقه ای، در وضعیت کاملا مساعدی است و میتواند ضربات سهمگینی را به صهیونیستها در ابعاد و سطوح مختلف وارد کند.
در این راستا، با توجه به تهدیدات جدی و معتبری که حوزههای مذکور علیه رژیم صهیونیستی ارائه میکنند و در عین حال دقت به این مساله که اساسا اراضی اشغالی فلسطین و مناطقی که صهیونیستها در آنها حکمرانی جعلی خود را انجام میدهند از عمق راهبردی بی بهره است، همه و همه حاکی از این هستند که صهیونیستها در شرایط به شدت متزلزلی قرار دارند که شاید در طول تاریخ در کمتر زمانی در آن گرفتار بوده اند. در واقع، صهیونیستها که سالها دم از توسعه سرزمینی خود میزدند و داعیه فتح نیل تا فرات را داشتند، اکنون نمیتوانند اطمینان داشته باشند که در صورت هرگونه ماجراجویی آنها علیه فلسطینیها (بویژه در نوار غزه)، پایان جنگ و درگیری چه خواهد بود و آنها باید چه بهایی را بپردازند. امری که حقیقتا محافل اطلاعاتی و امنیتی اسرائیلی را با توجه به بحرانهای سیاسی بیشمار حاکم در اراضی اشغالی (نظیر سست بودن وضعیت دولت ائتلافی این رژیم و بی ثباتیهای سیاسی در آن) نگران کرده و روند فروپاشی نه چندان دورِ رژیم صهیونیستی را نوید میدهد.
منبع: جهان امروز
مرگ براسرائیل
مرگ بر اسرائیل