بدون شک وقتی صحبت از قضا و قدر و تعیین سرنوشت انسانها به زبان میآید پرسشهای متعددی به ذهن خطور میکند که از آن جمله میتوان به این موارد اشاره کرد که آیا انسان در شکل گیری سرنوشت (مرگ، زندگی، بلایا و...) خود اختیار دارد یا نظام هستی بر اساس اجبار است؟ اگر صدقه دادن و دعا کردن موجب دفع بلا میشوند، چرا مثلا در شبهای سرنوشت ساز، پرونده اعمال و مقدّرات یک ساله انسانها بسته میشود؟ آیا هر یک از آنها دیگری را نقض نمیکنند؟ در این خصوص، با حجت الاسلام والمسلمین سید محمّدباقر علم الهدی کارشناس مذهبی، گفت و گوی اجمالی کرده ایم.
آقای علم الهدی، آیا دعا کردن و صدقه دادن به منظور دفع بلا و نزول خیر و برکت در زندگی انسانها با مقدرات الهی منافاتی دارد؟
ما در نظام هستی، دو دفترچه یا پرونده داریم که اولی، محو و اثبات و دومی، لوح محفوظ است که لوح محفوظ، نزد خدا قرار دارد. بدین معنی که همه مقدرات الهی همان طور که باید اتفاق بیفتند نزد او هستند و هیچ کس جز پروردگار رب العالمین از آنها مطلع نیست. امّا درمورد پرونده محو یا اثبات باید بگوییم که در این خصوص، قرآن کریم در سوره رعد میفرماید: «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» یعنی خدا هر چه را خواهد (از احکام یا حوادث عالم) محو و هر چه را خواهد اثبات میکند و اصل کتاب (آفرینش) نزد اوست.
این موضوع را با یک مثال توضیح دهید.
مثلا در اتفاقهای روزمره دیده ایم که ماشینی تصادف کرده و به اصطلاح ازبین رفته یا له شده است و شدت تصادف به گونهای بوده است که هرعابری آن را میبیند، میگوید فکر کنم حتی یک نفر از سرنشینان این ماشین هم زنده نمانده باشند. امّا در کمال تعجب، با سلامتی و حتی ذرهای خراش برنداشتنِ آنها روبرو میشویم. به نظر شما این چه پیامی میتواند داشته باشد؟ حال، نکتهای که وجود دارد این است که از لحاظ ظاهری، قاعدتا همه سرنشینان داخل اتومبیل باید دچار آسیب شده و یا حتی خدایی ناکرده فوت شده باشند. امّا براساس آیه «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ»، میبینیم که به دلیل صدقه دادن یا دعا کردن آن ها، خداوند مهربان با قدرت بی انتهای خود، این بندگانش را از چنین بلای مهیب و بزرگی نجات میدهند.
چرا خداوند انسانها را به سختی و مشکلات می آزماید؟
آن چه که در ظاهر است یک مطلب را بیان میکند و هر آن چه در لوح محفوظ و کتاب لایتغیّری که در نزد خداوند قرار دارد، واقعیت دیگری را نشان میدهد و آن هم این است که انسانها با صدقه دادن و دعا کردن میتوانند بلا را از خود و عزیزانشان دور بگردانند و در حقیقت، به این خاطر بلا وجود دارد که مردم همواره در زندگی، امیدشان را از دست ندهند و در سختترین شرایط نیز به گشایش اعتقاد داشته باشند تا پنجره نجات به روی آنها باز شود چراکه صدقه دادن و دعا کردن میتوانند بلاها را از انسانها دور بگردانند و اتفاقهای خوب و روشنی را در مسیرشان قرار دهند.
یکی از روشنترین مصداقهای این موضوع در قرآن کریم چیست؟
یک مثال معروف در قرآن کریم برای این موضوع وجود دارد و آن هم این است که موسی بن عمران (ع)، بنی اسرائیل را تا کنار رود نیل بُرد. روبرویشان، این رود و پشت سرشان جنگ لشکر فرعون بود و تا به خودشان آمدند، دیدند که هیچ راه نجاتی ندارند و به همین دلیل، قوم بنی اسرائیل از حضرت موسی (ع) گلایه کردند که اگر فرعونیان برسند ما را قتل عام میکنند و تو گفتی که نجاتمان میدهی. پس چه شد؟ این که ما به رود نیل برویم و غرق شویم و یا منتظر تیرِ فرعونیان بمانیم، نجات است؟ موسی بن عمران در پاسخ به آنها فرمود: «قالَ کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدینِ» یعنی «چنین نیست! یقیناً پروردگارم با من است، بزودی مرا هدایت خواهد کرد!» و پس از آن به موسی (ع) وحی شد که با عصای خود بر این دریا بزن تا از هم شکافت و راه برای آنها باز شد و سپس، او و اصحابش از آن جا عبور کردند و با قدرت الهی نجات یافتند و در مقابل، فرعون و لشکرش نابود شدند.
این حقیقت نشان میدهد که در ظاهر باید موسی (ع) و اصحابش هلاک میشدند. امّا «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ» اتفاق افتاد. یعنی خداوند متعال، هلاکت بنی اسرائیل را محو کرد که نشان دهنده این واقعیت است که نجات و حیات بنی اسرائیل در لوح محفوظ نوشته شده و زندگی، از قوم فرعون و لشکرش گرفته شده و مرگ برای آنها ثبت شده بود که اینها نشان دهنده قدرت لایتناهی پروردگار و امید مومنان به او هستند چراکه خداوند از بندگانش میخواهد برای سر و سامان دادن امورشان، اعمالی مثل صله رحم کردن، صدقه دادن، دعا و انفاق کردن و... را در دستور کار خود قرار دهند که این به معنی تغییر کردن اراده پروردگار نیست. زیرا اراده خداوند در لوح محفوظ وجود دارد و او به امور و اعمال بندگانش که با اراده خودشان انجام میدهند نیز واقف است و این نکته مهم است چراکه آنها به اجبار کاری را انجام نمیدهند بلکه هر کاری میکنند با اراده خودشان است.
از همگی التماس دعا دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ
خداست که معبودی جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است.
نه خوابی سبک او را فرو میگیرد و نه خوابی گران
لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ
کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟
آنچه در پیش روی آنان و آنچه در پشت سرشان است میداند.
وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء
و به چیزی از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمییابند.
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَوُودُهُ حِفْظُهُمَا
کرسی او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهداری آنها بر او دشوار نیست
وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
و اوست والای بزرگ.
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ
در دین هیچ اجباری نیست؛ و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است.
فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُومِن بِاللّهِ
پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد
فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا
به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است.
وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و خداوند شنوای داناست.
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ
خداوند سرور کسانی است که ایمان آوردهاند.
آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی به در میبرد
وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآوُهُمُ الطَّاغُوتُ
و [لی]کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان [همان عصیانگران=]طاغوتند
یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ
که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها به در میبرند.
أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.
صدق الله العلی العظیم
لطفا بگویید در سوره چند است؟
پس خدا بهترين نگهبان است و اوست مهربانترين مهربانان
سوره ۱۲: يوسف - جزء ۱۳
یعنی هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست.
خسته نباشید ،
بحث همراه با دلیل این خبر را دوست داشتم ،
دیگر اینکه از نظر من دنیا دنیای وجود و پایداری و بقا است ،
چون خالق آن یعنی خدا حکیم و قدرتمند است ،
از نظر من فلسفه هایی درست است که منحصرا
وجود خدا را ثابت و اشاره کند و از وجود ناپایدار مخلوق جدا باشد
من تابع نظریه اجبار در خلقت نیستم ،
از نظر من اتفاقا مخلوق زمانی به وجود می آید که
از خدا جدا و مستقل شده باشد :
یا وجیها عند الله ،
اما ما مسیری جز لذت بردن از قضا و قدر خدا نداریم
و خدا برای تحمل این موضوع به ما نعمت و امکانات
داده است ،
خدا هستی کامل است و
ما هر کدام بخشی از هستی اراده شده توسط خدا هستیم
و ما نمی توانیم از خدا (نعوذ باللّه) برتر شویم ،
چون هستی بی نقص او اول است و انکار او انکار خوبی
و برابر با نقص است ،
پس چه دعا کنی چه نکنی از قضا و قدر خدا بیرون نیستی ،
و در آخرشکر خدایی که ما را جای داد ،
قرآن کریم ، سوره فاطر ، آیه ۳۴ :
الحمد للّه الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور **شکور** ،
ببخشید طولانی شد ،
پیمان اشراقی.