اسماعیل بهداروند که یکی از اولین قربانیان خشونت و بیاخلاقی در ورزشگاهها بود درباره حادثهای که برایش اتفاق افتاد اظهار داشت: ۱۳ اردیبهشت سال ۹۷ بود که به همراه برادرانم ساعت ۱۱ صبح وارد استادیوم اروندان خرمشهر شدیم. بازی فینال جام حذفی استقلال مقابل خونه به خونه بابل، ساعت ۷ شروع شد و به همراه برادرانم در جایگاه vip بودیم. بین جایگاه ما و خونه به خونه هیچ فاصلهای خالی نبود. وقتی استقلال گل زد خوشحالی کردیم و با باران سنگ مواجه شدیم. یک شی کوچک به چشمم برخورد کرد که باعث از بیرون حدقه زدن چشمم شد. آن شی نه سنگ بود و نه صندلی. یه ساچمه بود. هیچ چیز نمیتوانست من را به آن حال و روز بیندازد جز اسلحه.
مقصر این حادثه و اتفاقی که برای یک هوادار فوتبال رخ داده چه کسی است؟ بهداروند میگوید: اولین مقصر مسوولینی هستند که به تعداد زیادی از هواداران اجازه ورود دادند. آن هم در شرایطی که امکانات نظارت با دوربین یا چیز دیگری نیست و اصلا امکانات لازم برای کنترل شرایط نبود.
یک حادثه باعث شد بهداروند دیگر علاقهای به مسابقات فوتبال نداشته باشد و حتی بابت حضور در فینال جام حذفی ابراز پشیمانی کند: اگر زمان به عقب برگردد هیچوقت به آن استادیوم لعنتی نمیروم. هیچ شادی اندازه سلامتی ارزش ندارد. اگر بگویم دوست دارم به آن روز برگردیم دروغ گفتهام. وقتی تن انسان سالم نباشد دیگر شادی چه معنایی دارد. چه کسی میداند چشم مصنوعی که حالا جای چشم طبیعی من قرار گرفته چه دردی به من متحمل میکند؟ چه کسی میداند چقدر هزینه کردهام و هر سال هم ادامه دارد؟ زندگی بدون چشم چه طعم شیرینی خواهد داشت.
وی در ادامه درباره وعدههای داده شده، اما عمل نشده گفت: بعد از آن اتفاق دیگر نمیتوانم به چشمان کسی نگاه کنم، زیرا نگاه با این وضعیت برایم ناراحت کننده است. ممکن است خواسته یا ناخواسته جوری به من نگاه کنند که باعث شرمندگی من شود. من یک هوادار دو آتشه بودم و به تعهد خودم بابت تشویق تیم مورد علاقه عمل کردم، اما آیا باشگاه برای من کاری کرد؟ آیا مسوولین از من سراغی گرفتند؟ مدیرکل ورزش خوزستان و رئیس فدراسیون وقت آن قدر به من وعده داد که دیگر از دروغها خسته شدم و پیگیری نکردم.
بهداروند گفت: روزهای اول از پیشکسوتان استقلال و بازیکنان آن تیم و مدیران سراغ من میآمدند و وعده میدادند. تنها کسی که مثل مرد حرف زد و عمل کرد پژمان منتظری بود. سعادتمند به من گفت قراردادی یک ساله به عنوان هوادار نمونه با من امضا میشود که پس از برکناری او آن قرارداد امضا نشد. هزینههای درمان ۵۰، ۶۰ میلیونی من با فروش طلاهای همسرم و قرض تامین شد نه وعدهها. هیچکس هیچچیز را تقبل نکرد. فقط برادران و خانواده مثل کوه پشتم ایستادند. کاش به این زودی فراموش نمیشدم و پای حرفهایشان میایستادند.
منبع: برنا
درد اسماعیل از چیز دیگست که خوشحالی رو ازش گرفته....
کل دنیا هم که جمع بشند بخوان کمک کنه خوشحالی اسماعیل دیگه برنمیگرده