یکی از آزمونهای سخت الهی نسبت به انسان، مخفی سازی قیامت در قالب عالم غیب است. این امر موجب میشود تا هر کسی هر کاری را بر اساس شاکله شخصیتی خودش انجام دهد. از همین رو اکثریت مردمان، تمام سعی و تلاش خود را مبذول دنیا و مادیات میکنند و هیچ رهتوشهای برای آخرت فراهم نمیآورند، زیرا از نظر قرآن، رهتوشه آخرت چیزی جز تقوای الهی نیست که آن نیز با اعمال صالح و نیت مخلصانه بدون ریا و اذیت و آزار تحقق مییابد.
بنابراین، فلسفه مخفی کردن قیامت تا جایی که گویی اصلا وجود خارجی ندارد، برای آن است که انسان خود با انتخاب ارادی و آزادانه خویش هرکاری که دوست دارد انجام دهد، بیآنکه جبری از درون و بیرون بر او فشار آورد و او را مجبور به انتخاب یا کاری کند.
بیشتربخوانید
البته خدا این حقیقت غیبی را به تمام کمال مخفی نکرده، گوشهای از غیب بهویژه قیامت و اوضاع و احوال و اهوال آن را در قالب آموزههای وحیانی کتب آسمانی یا رؤیا یا رویت به هنگام مدهوشی و بیهوشی و نیز در حالت احتضار و مانند آنها به مردمان نشان داده است، اما آیا این اظهارات و شهود و رؤیت در همگان اثر میگذارد؟ اگر نمیگذارد برای چیست؟ نویسنده با مراجعه به آیات قرآن برآن است تا به این اسرار قرآنی پاسخ دهد.
اراده و حق فطری انتخاب آزاد در انسان
انسان و جن دو آفریده دارای اراده و حق انتخاب آزاد میان دو راه حق و باطل، خیر و شر، تقوا و فجور، ایمان و کفر، شکر و کفران، هدایت و ضلالت و مانند آنها هستند؛ زیرا انسان در تمام لحظات زندگی در دو راهی قرار میگیرد که انتخاب ارادی او تعیینکننده سرنوشت ابدی او خواهد بود.
از نظر قرآن، هیچگونه فشار و زور و جبری از درون و برون بر انسان وارد نمیشود تا مجبور باشد یکی را انتخاب کند، بلکه قوت فطری برای او ثابت است تا قادر به انتخاب باشد. این بدان معناست که الهامات هدایتی الهی که به شکل فطری در هر آفریده از جمله انسان قرار دارد و انسان را نسبت به حق و باطل و خیر و شر و تقوا و فجور آگاهی میبخشد و گرایشها وگریزشهایش را میسازد، هرگز او را مجبور نمیکند تا حق و خیر و تقوا را انتخاب کند و نتواند اضداد آن را برگزیند؛ بلکه او همواره در شرایط انتخاب آزاد و ارادی قرار دارد و هدایت فطری و الهامی او را مجبور به چیزی نمیکند. از همین رو انسان پاسخگوی انتخابهای خویش است و براساس همین قاعده است که در نظام عقلانی بشر، مجازات در قالب پاداش و کیفر برای هر انتخابی مطرح شده است. پس مجازاتی که از سوی خدا برای افراد در قالب پاداش نیک یا بد مطرح میشود، به سبب همان انتخاب ارادی و آزاد شخص است. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰)
همچنین از نظر قرآن، دشمنان نادیدنی (اعراف، آیه ۲۷)، چون شیاطین جنی، هرگز از چنان سلطهای برخوردار نیستند که اراده آزاد انسان را از وی سلب کنند، بلکه آنان تنها وسوسه گرانی هستند که با وسوسههای خویش میکوشند تا در انتخاب انسان تاثیرگذار باشند و او را تشویق به انتخابی میکنند که به ضرر و زیانش باشد؛ زیرا شیاطین با غرور و فریب و مانند آنها تلاش میکنند تا باطلی را حق جلوه دهند و شروری را خیر بنمایند تا شخص به اختیار خویش انتخابی باطل داشته باشد. (ابراهیم، آیه ۲۲)
فلسفه مخفیسازی ملکوت و قیامت
خدا انسان را دارای اراده آفریده تا خود به انتخاب خویش عمل کند و هیچ عاملی از درون و برون او را مجبور به انتخاب یا کاری نکند. بیگمان اگر باطن و ملکوت اعمال هر انسانی در دنیا به او نشان داده میشد، انسان به نوعی دچار اجبار میشد و اراده انتخاب او به تحلیل میرفت.
به سخن دیگر، اگر انسان همزمان با خوردن مال حرام و باطل، ملکوت آن را ببیند که در حال خوردن آتش است (بقره، آیه ۱۷۴) یا در حالت غیبت کردن ببیند که در حال خوردن گوشت برادر مرده اش است (حجرات، آیه ۱۲)، آیا کسی اقدام به این کار میکند و به سمت و سوی آن میرود؟! شکی نیست که هیچ کس به اراده خویش چنین انتخابی نخواهد داشت. همین امر به شکلی او را مجبور میکند که دنبال کارهایی از این دست نرود؛ زیرا انسان وقتی چیزی را خبیث یافت یا در معاملهای خسران را مشاهده کرد، هرگز دست به آن دراز نمیکند و نوعی جبر در او اتفاق میافتد؛ زیرا دیگر دو ضد در برابر او نیست تا میان اضداد، انتخابی آزاد داشته باشد، بلکه همواره یک گزینه برای اوست که چارهای جز انتخاب آن ندارد؛ چرا که گزینه دوم اصولا معقول و مقبول نیست؛ اما اگر شخص ملکوت چیزی را نداند یا نبیند، در آن زمان میان آب و خمر، گوشت حلال و حرام، طیب و خیبث، زنا و زناشویی فرق نمیگذارد؛ زیرا هر دو را یکسان مییابد؛ هرچند که در باطن یکسان نباشد؛ بلکه با توجه به اینکه در هر چیزی منافعی نیز وجود دارد، به توجیه آن منافع برای کسب آن تلاش میکند.
به عنوان نمونه شخص وقتی به زندگی و مادیات و آسایش دنیوی مینگرد و آن را نقد میداند، هرگز به هوای حلوای نسیه از سرکه نقد نمیگذرد. شخص، اگر نسبت به ملکوت و غیب هیچ علم و آگاهی نداشته باشد؛ اصلا همین سرکه را همان حلوا میداند و زندگی مادی دنیوی را تمام حقیقت میشمارد؛ زیرا حقیقتی دیگر جز آن را نمیداند و نمیشناسد و از غیب و ملکوت هیچ آگاهی و شناختی ندارد. از همین رو بیشتر مردم به سبب خرافی دانستن قیامت و آخرت و جهان یا جهانهای دیگر، به همین زندگی و عیش و نوش دنیوی بسنده میکنند و همه تلاش و سعی خویش را به کار میبرند تا به آن برسند.
در حقیقت مخفیسازی عالم غیب و ملکوت چیزها از انسان برای آن است تا خود انتخابی به طور کامل آزاد و بر اساس اراده خویش داشته باشد و هیچ عامل درونی یا برونی او را مجبور به انتخاب یا کاری نکند.
افشای بخشی از اسرار نهان هستی از سوی پروردگار
یکی از تفضلات الهی نسبت به انسان این است که برخی از اسرار نهان هستی را آشکار ساخته و گوشهای از آن را به مردمان نشان داده است.
هدایت فطری و الهامی که برای هر آفریدهای است تا او را به کمال بایسته و شایستهاش برساند، از باب رحمت عمومی و ابتدایی برای همگان از جمله انسان قرار داده شده است. (طه، آیه ۵۰؛ شمس، آیات ۷ و ۸) بنابراین، نیازی نیست تا خدا به انسان چیزی فراتر از این بدهد؛ اما از آنجا که خدا برای رحمت، هستی را آفریده است (هود، آیه ۱۱۹)، اما بر انسان رحمت مضاعف کرد؛ زیرا پس از هبوط انسان از جایگاهش به وسوسه ابلیس شیطانی و سخت شدن شرایط زیستی برای او در مهبط زمین (طه، آیات ۱۱۷ تا ۱۲۱) خدا به فضل خویش زیادتی بر انسان داشت و افزون بر هدایت فطری، هدایت تشریعی وحیانی را نیز برای وی قرار داد (بقره، آیات ۳۵ تا ۳۸) که البته از این هدایت ثانوی، جنیان غیرشیطانی نیز در مهبط سود میبرند. (جن، آیات ۱ تا ۱۷؛ احقاف، آیات ۲۹ تا ۳۲)
همچنین خدا به انسان رحم کرد و بخشی از اسرار نهان و مهم هستی را به اشکال گوناگون به مردمان نشان داد که از جمله آنها بیان گوشهای از عالم قیامت و برزخ و اوضاع و احوال آن در قالب وحی، رویا و رویت است.
خدا در قرآن بیان میکند که بسیاری از علوم و معارفی که از طریق قرآن به انسان داده شده، از علوم دست نیافتنی است؛ زیرا علوم غیبی علومی نیست که انسان بتواند با عقل خویش به آن برسد؛ ممکن است عقل وجود عالم دیگر را بهطور کلی بفهمد، اما جزئیاتی از عالم غیب و آخرت از جمله بهشت و دوزخ و کیفیت آن یا حتی صفات الهی یا وجود فرشتگان و صفات آنان از جمله اموری غیبی است که از طریق وحی افشا شده است. (بقره، آیات ۱۲۹ و ۱۵۱؛ جن، آیات ۲۶ و ۲۷؛ صافات، آیات ۱۵۹ و ۱۶۰) شگفت آنکه از نظر قرآن، یکی از اسرار مهمی که پیامبران از طریق وحی به آن علم یافته و آن را به مردمان آشکار کردند، موضوع استغفار است که انسان با استغفار میتواند همه کارهای بد و زشت پیشین خویش را پاکسازی کرده وصفحه سفید و جدیدی برای خود باز کند، بیآنکه دیگر متأثر از عمل یا آثار زشت آن باشد. خدا در قرآن از زبان نوح (ع) میفرماید: سپس آشکارا و نهان (حقیقت توحید و ایمان را) برای آنان بیان داشتم! پس گفتم: طلب آمرزش و غفران از پروردگارتان بکنید که براستی او غفار (بسیار آمرزنده) است. (نوح، آیات ۹ تا ۱۰) بازتاب این استغفار کردن آن است که خدا وضعیت زندگی شما را حتی در دنیا تغییر میدهد و مشکلات را برطرف و آسایش و رفاه را برای شما قرار میدهد. (نوح، آیات ۱۱ و ۱۲)
خدا به انسان تفضل کرده و افزون بر آشکارسازی بخشی از غیب از طریق وحی پیامبران، حتی شرایط را بهگونهای قرار داد تا انسانها با عالم برزخ و ملکوت اعمال خویش در هنگام دیدن رویا آشنا شده و به عوالم غیب به نوعی دسترسی یابند.
حسن بن عبدالرحمن از امام هفتم (ع) روایت کرده که ایشان فرمود: در آغاز خلقت، عموم مردم خواب نمیدیدند و رؤیا بعدها پیدا شد.
راوی گوید: من عرض کردم: علت پیدایش رؤیا چه بود؟
فرمود: پروردگار گرامی پیامبرى را به سوی مردم زمانش فرستاد و او ایشان را به پرستش و فرمانبردارى خدا دعوت کرد.
مردم گفتند: اگر ما چنین کنیم پاداشمان چیست؟ زیرا که به خدا سوگند، نه تو از ما ثروتمندتری و نه خانواده معروفتر و قدرتمندتری داری!
آن پیامبر فرمود: اگر اطاعت مرا بکنید خداوند شما را به بهشت مىبرد و اگر نافرمانی کنید خداوند به دوزختان خواهد برد.
گفتند: بهشت و جهنم چیست؟
پیامبر خدا بهشت و دوزخ را برایشان توصیف کرد.
گفتند: چه وقت ما به آنجا خواهیم رفت؟!
فرمود: بعد از مرگ!
گفتند: ما مردههامان را دیدهایم که استخوانشان پوسیده و خاک مىشوند!
و بهدنبال این گفتگو بود که مردم بر تکذیب آن پیغمبر بزرگوار افزوده و او را هرچه بیشتر خوار شمردند، پس خداى عزوجل، خوابها را در ایشان پدید آورد، پس از آن بود که به نزد پیغمبرشان آمده و آنچه را در خواب دیده بودند به او گزارش داده و تعجب خود را از این جریان اظهار کردند.
آن پیغمبر به آنها فرمود: همانا خداى عزوجل خواست تا بدینوسیله براى شما حجت آورد. ارواح شما نیز اینچنین است که، چون مرگتان فرارسد، گرچه بدنهاتان پوسیده شود ولى جانهاتان در عقاب بسر مىبرند تا دوباره بدنها زنده شود؛ یعنى همچنان که در این جهان در وقت خواب دیدن، بدنتان، از فعالیت افتاده و، چون جسمى بى روح در رختخواب خفته، ولى روح مشغول فعالیت است تا هنگامى که دوباره بیدار شود، زندگی بعد از مرگ نیز به همین روش خواهد بود. (کافی، ج ۸، ص ۹۰، ح ۵۷)
در حقیقت از نظر قرآن، خوابیدن برادر مرگ و از یک سنخ هستند؛ از همینرو از هر دو بهعنوان «توفی نفس» یعنی گرفتن تمام کمال نفس در قرآن یاد شده است. (زمر، آیه ۴۲) انسان در هنگام خوابیدن بخشی از حقایق ملکوتی را به شکل «تمثیل» میبیند؛ زیرا هنگام خوابیدن خدا نفس انسانی را میگیرد و بالا میبرد. بیشتر مردم به همان عالم مثال منفصل یعنی عالم برزخ میروند (مومنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰) که پس از مرگ انسانها تا قیامت و بعثت آن روز در آنجا خواهند بود. از همین رو رویاها هنگام خوابیدن تمثیلی و برزخی است؛ یعنی جلوههایی از آخرت و دنیا را با هم دارد، یعنی از یکسو همانند چیزهای زمینی است و از سوی دیگر همانند امور اخروی میماند که زمان و مکان و قواعد زیست و حرکت در آن متفاوت است.
پس به اشکال گوناگون انسانها حقایق ملکوتی غیبی را میبینند؛ زیرا خدا به انسانها رحم کرده تا در جهل مرکب در دنیا زندگی نکنند که هیچگونه شناخت و آگاهی ولو اجمالی از آخرت وغیب نداشته باشند. این امر (رویت عالم غیب بهویژه برزخ) برای همگان در هنگام احتضار وجود دارد؛ از همین رو از آن به «یقین» یاد میشود؛ زیرا علم حضوری و شهودی برای انسان تحقق مییابد که فراتر از علم حصولی و مفهومی است. (مدثر، آیه ۴۷؛ حجر، آیه ۹۹؛ ق، آیه ۲۲)
نسبت علم و ایمان و بقای حق انتخاب
البته دیدن و آگاهی نسبت به غیب از جمله آخرت و عوالم آن، برای همگان به شکلی اتفاق میافتد تا اتمام حجت شود؛ اما هرگز این موجب نمیشود تا انسان حتی با دیدن و شهود و علم حضوری یقین آور، حتما ایمان بیاورد؛ زیرا ایمان، امری ارادی و اختیاری است و خدا بیان میکند که ممکن است شخص به درجه عالی از یقین شهودی و حضوری برسد، ولی با آن حال ایمان نیاورد؛ چنانکه فرعون با دیدن ده معجزه الهی به سبب گرایش به علو و ظلم ایمان نیاورد. (نمل، آیه ۱۴)
پس دیدن و یقین شهودی هرگز موجب نمیشود تا سلب اختیار از اراده و انتخاب آزاد انسان شود، بلکه انسان همچنان دارای حق اختیار و انتخاب آزاد میان متضاد است.
به سخن دیگر، هر چند که برای ایمانآوری، علم ضروری است، ولی نیازی نیست که این علم، شهودی و حضوری و یقینی باشد، بلکه هستند کسانی که براساس ظن به آخرت ایمان میآورند و براساس ایمان ظنی خویش عمل میکنند (بقره، آیات ۴۵ و ۴۶)؛ در حالی که اهل یقین شهودی ممکن است ایمان نیاورند؛ زیرا ساحت ایمان ساحت عمل ارادی است که با ساحت اندیشه دو ساحت جداگانه است.
جالب این است که خدا بیان میکند بسیاری از مردم حتی اگر حقیقت غیب را ببینند و خدا آنان را به آسمانها و ملکوت اعلی بالا ببرد، باز وقتی بازگردند، میگویند یا مانند مستان مستور شدهایم و عقل ما زائل گشته یا میگویند که گرفتار سحر و جادو شدهایم و ایمان نمیآورند. (حجر، آیات ۱۴ و ۱۵) همچنین اگر فرشتگان را جامه آدمیت بپوشانیم و به زمین درآوریم، باز ایمان نمیآورند؛ زیرا فرشته در حالت تجردی خویش در زمین نمیآید و اگر بیاید باید جامه آدمیت بپوشد واین گونه حقیقت بر آنان همچنان پوشیده ماند. (انعام، آیه ۹)
آزمون الهی با نهان سازی ملکوت قیامت
هدف از خلقت انسان این است که خودش به اراده انتخابی، بندگی خدا را برگزیند که برای آن آفریده شده است. (ذاریات، آیه ۵۶؛ بقره، آیه ۲۱)
بنابراین خدا بر آن است تا هیچگونه عاملی که انسان را مجبور کند و سلب اختیار نماید، وجود نداشته باشد. شرایط و مقتضیات به گونهای باشد که همواره مختار به انتخاب میان اضداد باشد و هر گونه موانع درونی و بیرونی برداشته شده باشد. بنابراین، مخفی سازی قیامت وآخرت وملکوت آنها در همین راستا بوده است و هر کسی در زندگی دنیوی، سعی خویش را مبذول آنچه کند که خود به اراده آزاد انتخاب کرده و آن را خیر خویش دانسته است؛ خواه خیر حقیقی باشد یا خیر وهمانی و تخیلی.
خدا در بیان فلسفه مخفی سازی قیامت و زمان آن میفرماید: إِنَّ السَّاعَهًَْ آتِیَهًٌْ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى فَلَا یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لَا یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى؛ بهطور قطع رستاخیز خواهد آمد! میخواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعی و کوشش خود، جزا داده شود! پس مبادا کسی که به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی میکند، تو را از آن بازدارد؛ که هلاک خواهی شد! (طه، آیات ۱۵ و ۱۶)
باید توجه داشت که واژه «أَکَادُ» از ریشه «کَادَ» به معنای «به آن کار نزدیک شد، ولى آن را انجام نداد.» بنابراین، ساعت و زمان قیامت به طور کامل و صد در صد مخفی و نهان نیست؛ بلکه جلوههایی از آن آشکار شده است. از همین رو خدا با آوردن واژه «أَکَادُ» به این نکته توجه میدهد که اگر میخواست کاملا آن را جزو غیب قرار میداد تا هیچگونه جلوهای از آن نباشد؛ ولی خدا بر انسان رحم کرده و جلوهای از آن را آشکار ساخت.
خدا بر آن است تا هر کسی خود به اراده خویش انتخاب و سعی کند. بر این اساس، اصل بر مخفی سازی قیامت و دست کم زمان آن است. اینگونه است که هر کسی به سبب غفلت نسبت به زمان قیامت و تحقق آن، بیخیال چماق وهویج میشود وخود به اراده آزاد و اختیاری، انتخاب میکند.
جالب این است که سنت امهال و استدراج نیز بر همین اساس قرار داده شده است تا هرکسی هرطوری که میخواهد انتخاب آزاد و ارادی داشته باشد. از همین رو ظالم به سرعت در همین دنیا مجازات نمیشود و به او نه تنها مهلت میدهند بلکه اوضاع معیشتی او را نیز بهبود میبخشند تا جایی که شخص گمان میکند که زندگی همان انتخاب درست اوست. (اسراء، آیه ۲۰؛ اعراف، آیه ۱۸۲؛ آلعمران، آیه ۱۸۷؛ زخرف، آیات ۳۲ تا ۳۵)
خدا میفرماید: و البته نباید کسانی که کافر شدهاند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت میدهیم برای آنان نیکوست، ما فقط به آنها مهلت میدهیم تا بر گناه خود بیفزایند و آنگاه عذابی خفت آور خواهند داشت. (آلعمران، آیه ۱۸۷)
همچنین میفرماید: اگر خدای متعال مردم را به آنچه میکنند مؤاخذه میکرد، هیچ جنبندهای را بر روی زمین باقی نمیگذاشت، ولی مؤاخذه آنان را تا زمانی معین به تأخیر میاندازد و، چون سرآمدش فرا رسد خدا به کار بندگانش بیناست. (فاطر، آیه ۴۵)
جالب این است که مومنان نباید منتظر پاداش اعمال صالح خویش در دنیا بمانند، بلکه بر اساس فلسفه مخفیسازی قیامت میبایست کارها را انجام دهند و انتظار پاداش و ظهور آن را در آخرت داشته باشند؛ پس اگر کسی ملکوت چیزی را یافت و به نعمتی الهی در همین دنیا دست یافت، باید بداند که از باب تفضل الهی است نه از باب فلسفه و قاعده دائمی؛ یعنی موردی است نه حکم کلی و قاعدهای دائمی.
منبع: روزنامه کیهان