آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی رحمت الله، یکی از علمای شیعه بودند که ارادت بسیاری به امام رضا (ع) داشتند؛ به طوری که در اواخر حیات خود، با توجه به کسالتی که داشتند، مرگ خود را پیش بینی کرده بودند و پس از این که یکی از شاگردانشان خدمت ایشان رسیده و گفته بود: «بنده میخواهم به مشهد بروم آیا فرمایشی دارید؟» آیت الله کوهستانی در پاسخ فرموده بودند: «سلام مرا به امام هشتم برسان و بگو: محمد دارد میآید. اما دستانش خالی است!»
در بخشی از کتاب «روح مهربان» که درمورد خاطرات، حالات معنوی عالم ربانی حضرت آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی رحمت الله علیه است، از حجت الاسلام سید محمد مصطفوی در خصوص عنایتهای امام رضا علیه السلام به آیت الله کوهستانی نقل شده است: «هر گاه آقا جان به مشهد میآمد من در خدمت ایشان بودم و مسئولیت خرید لوازم منزل به عهده من بود.
در عصر جمعه ای، حاج ننه (همسر آیت الله) به من گفت: برای شام امشب، مقداری گوشت لازم داریم. عرض کردم: الان بعد از ظهر جمعه است قصابیها بسته اند، حاج ننه گفت: سعی کن هر طور هست گوشت تهیه کنی.
برای تهیه گوشت سوار ماشین خود شدم و چند تا از خیابانهای مهم که احتمال میدادم گوشت داشته باشند را گشتم، ولی همه مغازههای قصابی بسته بود.
مأیوسانه به میدان شهدا آمده و رو به حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام کردم و گفتم:ای امام رضاعلیه السلام! آقا شیخ محمد گوشت میخواهد، این جمله را گفتم و با دست خالی به طرف منزل حرکت کردم. نزدیک منزل که رسیدم ناگهان با شگفتی دیدم قصابی نزدیک منزل ما باز است و همان مقدار که گوشت لازم داشتم در قصابی آویزان است! گوشت را خریدم و به منزل بازگشتم و جریان را برای آقا جان تعریف کردم، آقا لبخندی زد و چیزی نگفت.
معظم له نه تنها توجه و عنایت آن حضرت را موجب شِفای امراض و دردها میدانست بلکه معتقد بود غبار لباس زوّاران آن حضرت نیز شفابخش است.
یادگار گرامی معظم له میگوید: در ایام کودکی مبتلا به تب شدید شدم و مدتی در بستر بیماری افتاده بودم.
در همان ایام، جمعی از اهالی محل که برای زیارت ثامن الائمه علیه السلام به مشهد مشرّف شده بودند، بازگشتند و به پاس احترام ایشان، قبل از آن که به منزل خود بروند به حضورشان رسیده بودند که به آنها فرمود: بیایید گرد و غبار لباس هایتان را روی اسماعیل بریزید که غبار لباس زوّار امام رضاعلیه السلام شِفاست.»