اخبار بد یکی دو تا نیست؛ از کتک خوردن پیرمرد سالمندی از مسئولان یکی از خانههای سالمندان تا برخورد بد یک معلم با دانشآموزش. از دعواهای کاربران فضای مجازی به دفاع یا تخریب از یک شخصیت تا دست به دست شدن فیلم نوزاد رها شده در سطل زباله. همین چند مورد که حتی به تعداد کل انگشتان یک دست هم نمیرسد کافی است که بتواند به اندازه کافی، ذهن و روحمان را دچار تنش کند و اجازه ندهد که زندگی عادیمان را داشته باشیم. اتفاقاتی که در قالب خبرهای تلخ و دلسوزانه منتشر میشوند و لایکخور بیشتری دارند. پس حواستان باشد که روحتان فدای لایک بیشتر نشود چرا که شما فقط یک معلم بد رفتار را میبینید، اما کسی برای شما از صدها معلم فداکار روستاهای دورافتاده چیزی تعریف نمیکند!
دنیا را در مشت خودت بگیر
دنیا همین است. سینوسیترین روال ممکن را در پیش میگیرد و حرکت میکند؛ گاهی بالا و گاهی پایین. گاهی تلخ و گاهی شیرین. خوبیاش این است که میدانیم خدا خودش وعده داده است که بعد از هر سختی و تلخی، شیرینیهایی است که میتواند قبلیها را بشورد و با خود ببرد. اما گاهی خودمان این روال سینوسی را دستخوش تغییر میکنیم. یعنی خودمان با خواست و اراده، خودمان را به قعر این دامنه سینوسی میاندازیم و غرقش میشویم. انگار که هیچوقت قرار نیست به اوج برگردیم. این وضعیتی است که در روزها و هفتههای اخیر برای خودمان ساختهایم.
مدام به دنبال اخبار و تصاویری بودهایم که حالمان را بد کرده است، اشکمان را در آورده و احساساتمان را جریحهدار کرده است. اتفاقاتی تلخ که واقعی بوده است، اما ما هم تلاشی برای رهایی از آن نکردیم و انگار نمیدانیم که این تنشها و و تشویشها، چطور میتواند امید و انگیزه را از ما بگیرد؛ همانچیزی که نداشتن و کم داشتنش، میتواند شوق زندگی را از ما بگیرد. اما واقعا چطور ممکن است اجازه بدهیم کسی یا چیزی، این تنها دارایی ارزشمندمان، یعنی انگیزه و امید به زندگی را از دستانمان بگیرد و ما هم در برابرش هیچ مقاومتی نکنیم؟
سواد رسانهای را دست کم نگیریم
«ما که از سنگ نیستیم!» این را میگوید از شغل و حیطهاش برایمان را تعریف میکند؛ از اینکه باید اخبار لحظه به لحظه را در کانال یکی از خبرگزاریهای معروف بارگذاری کند و خب خواندن و دیدن و شنیدن این حجم از خبر که قریب به اتفاق آنها باب میلش نیست، طبیعتا میتواند روحش را خسته و افسرده کند: «یعنی شاید خودم متوجه نشوم، ولی غرق شدن در این حجم از اخبار، به مرور رویم تاثیر میگذارد و دیگر آن خوشحالی عمیق سابق را ندارم.»، اما او خبرنگار است و در ورطه اجبار قرار گرفته است! اما مگر همه ما خبرنگاریم؟ این را مهری موسوی، روانشناس و مشاور خانواده میگوید که معتقد است که اگر کاری از دستمان برنمیآید و ضرورتی ندارد، باید بیشتر از خودمان مراقبت کنیم: «از اخبار تلویزیون بگیر تا تلفنهای همراهی که انگار هیچوقت قرار نیست خبر خوش و اتفاق دلانگیزی را به ما برسانند. اغراق نیست اگر بگوییم شبکههای اجتماعی ما را به این نقطه رساندهاند؛ به جایی که کوچکترین اختیاری در برابر محتواهایی که به چشم و گوشمان میرسد نداریم و نمیتوانیم از آنها مراقبت کنیم.»، اما واقعا در شرایط روزگار امروز، برای محافظت از روانی که تا همین حالا هم دستخوش آسیبهای زیادی شده است چه باید کرد؟ این سوالی است که کارشناسان و روانشناسان بسیاری به آن پاسخ دادهاند، اما اینکه چقدر از آنها را در زندگی روزمرهمان به کار ببریم، خودش هنری است که هرکسی آن را ندارد؛ هنر محافظت از سلامت روح و روانمان و این موضوع با بالا بردن سواد رسانهای امکان پذیر میشود.
این همهی واقعیت نیست
اجازه بدهید کمی با همدیگر روراست باشیم. خاصیت رسانه این است که آن چیزی را به مخاطبش بدهد که خودش میپسندند؛ آنچیزی که میتواند مخاطب را کنجکاو کند و بازدید خبر را بالا ببرد. رسانه دلش میخواهد خودش را در ذهن مخاطب جا بیندازد و ماندگار شود؛ حتی به واسطه انتشار یک خبر کمی اغراقآمیز. در واقع کمتر رسانهای وجود دارد که خیر و صلاح مخاطبش را از صفر تا صد در نظر بگیرد و بعد دست به انتشار خبر بزند. برای همین است که شاید بهتر است هنگام ورود به دنیای رسانه، کمی بدبینانه وارد شویم و هرچیزی را باور نکنیم؛ حتی اگر همه شواهد دلیلی برای درست بودنش داشته باشد، چرا که ممکن است خبر صحت داشته باشد، اما احتمالا نحوه بیان خبر با آن چیزی که واقعیت دارد، متفاوت است و همین تفاوت است که میتواند روح ما را مخدوش کند.
دنیا را زیباتر ببین
دیدهاید کسانی که در یک مهمانی یا دورهمی، فقط درباره آنچه که به خودشان، زندگیشان و اطرافیانشان مربوط است صحبت میکنند؟ نه غر و شکایتی از وضعیت مملکت میکنند و نه سری به نشانه تاسف برای فلان اتفاق تلخ پیشآمده تکان میدهند. آنها در دنیای خودشان غرق شدهاند و پله پله به آنچه که میخواهند نزدیک میشوند: «طبیعتا منظورمان این نیست که نسبت به همه اتفاقات پیرامونمان بیخیال باشیم بلکه فقط منتقلکننده اخبار و شکایتکننده اوضاع نباشیم؛ در حداقلترین حالت ممکن قدمی برای حلش برداریم، ولی اگر نمیتوانیم، وارد بازی چه کسی از همه غمگینتر است نشویم.» مهری موسوی این را میگوید و معتقد است کسی باید اخبار را به طور جدی پیگیری کند که توانایی این را دارد که شال و کلاه کند و به فلان منطقه آسیبدیده برود و باری از روی دوش کسی بردارد: «چرا که صرف پیگیری لحظه به لحظه و تاسف خوردن، نهتنها هیچ تاثیر مثبتی برای حادثه پیشآمده ندارد بلکه موجب میشود زندگی خود فرد هم آسیب ببیند.» در واقع اگر از نظرتان همهچیز برهم ریخته و آشفته است، قدمی برای سر و سامان دادنش بردارید؛ اما اگر نمیتوانید از آن عبور کنید. این بهترین و البته مفیدترین کاری است که میتوانید انجام بدهید.
لطفا حباب نسازید
تا بوده، همین بوده است. دنیا پر از اخبار خوشایند و ناخوشایندی است که گاهی بر وفق مراد است و گاهی هم نه! پس سعی کنید تنها در حد شنونده معمولی بمانید و خیلی رویش تمرکز نکنید. البته که قرار نیست انسان بیخبر و از دنیا جاماندهای باشیم که حباب خودش را دورش کشیده و کاری به کسی ندارد، اما پیگیری لحظه به لحظه و وقف کردن تمام ساعات شبانهروز به چنین اخباری هم میتواند هم چیزی باشد که ذره ذره زندگیتان را از بین میبرد. آنقدر که هیچ فرد عاقلی که زندگیاش را دوست دارد، خودش را به چنین اوضاع و احوالی نمیرساند. دکترموسوی، روانشناس و مشاور خانواده تاکید دارد که به نتایج رفتارتان از جمله چک کردن مداوم اخبار و حرف زدن درباره آن با دیگران فکر کنید: «هرکاری که میکنید، به عواقب و نتایجش فکر کنید. اگر فکر و خیال اخبار غمانگیز که به صورت ناگزیر با آن روبرو هستیم، انگیزه و انرژیتان برای ادامه مسیر را از شما میگیرد، بدون لحظهای درنگ، آن را از دنیایتان حذف و یا حداقل کمرنگ کنید. خودتان را آنقدر غرق در اهداف زندگی خودتان بکنید که فرصتی برای پیگیری موضوع دیگری که تاثیر خوبی رویتان ندارد نکنید. مثلا اینکه لازم نیست همه چیز را ببینیم. دیدن تصاویر و ویدئوهای دلخراش، حتی به بهبود اوضاعی که توانش را دارید هم کمکی نمیکند.»
منبع: ایرنا